eitaa logo
دُخْتَـرانِ‌حَریمِ‌حَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
1.1هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
258 فایل
جایی‌براےباهم‌بودن‌وگذراندن‌لحظاتِ‌ناب‌ِنوجوانے😌💕 اطلاع‌رسانی‌های‌هیئت‌دختران‌حریم‌حوراءیزد🌱 • • پـُلِ‌ارتـباطے ما‌ و شمـا👀↯ @dokhtaran_harime_haura هیئت‌بانوان‌حریم‌حوراء↯ @harime_haura حجاب‌ملیکا↯ @melika_hejab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧠 برای 8 🔶💁‍♀ گفتیم که انسان باید سعی کنه قدرتمند بشه و برای اینکه قدرتمند بشه اول از همه باید قوی💪 بشه. ✅ حالا اگه انسان بخواد ذهنش رو قوی کنه باید در مرحله اول، خودش رو کمی به چنگ بیاره.👊 ⭕️ قوه خیال انسان مثل یه پرنده🕊 تیزپرواز از این شاخه به اون شاخه میپره و به این راحتی هم به دست ما نمیاد!😤 🎀 ┈••✾•✨ @harime_hawra✨•✾••┈
✨امام خمینی (ره) میفرماید: 💢 «و خیال یکی از دست‌آویزهای است که انسان را به واسطه‌ی آن بیچاره کرده به شقاوت دعوت می‌کند.»😓 «و ملتفت باش که خیالات فاسده‌ی قبیحه و تصورات باطله از القائات شیطان است»👉👿 ⭕️ نه تنها این شاخه به اون شاخه رفتن و پراکندگی ذهنی آدم خیلی خطرناکه بلکه اگه به دست شیطان هم بیفته دیگه واویلاست...🙄 پراکندگی فکرای خوب هم ضرر داره دیگه چه برسه به پراکندگی فکرای بد!🤷‍♀🤦‍♀ 🎀 ┈••✾•✨ @harime_hawra✨•✾••┈
✨آیت الله بهجت (ره) یه حرفی در این باره می‌زنن خیلی قشنگه🌺 🌹 می‌فرمایند: بچّه یک لحظه هم به ذهنش خطور نمی‌کنه که مامان و بابا فردا غذاش رو ندن... ولی ما مدام این سوءظن رو به خدا داریم....😓 ⁉️چرا؟ ⭕️ چون هنوز شیطان پایگاه های خودش رو در قلب بچه درست نکرده ولی در قلب های ما .... 🎀 ┈••✾•✨ @harime_hawra✨•✾••┈
💢 شیطان یه پایگاه بزرگ زده وسط ❤️ ما! 👀 هلی کوپتراش🚁 مدام پرواز میکنن توی قلب ما. اصلا نامرد اتاق فرماندهی داره!🙎‍♀ ✨بعد حضرت امام چی میفرماید: 🔵 «و تو که با شیطان و جنودش ومی‌خواهی صفحه نفس را مملکت الهی و رحمانی کنی، باید مواظب کید آن لعین باشی و این اوهام بر‌‌خلاف رضای حق تعالی را از خود دور نمایی،تا ان‌شاءالله در‌این جنگ داخلی، این را که خیلی مهم است از دست و جنودش بگیری و ‌این سنگر به منزله‌ی سرحد است.» ✔️ امام میفرماید وقتی تو سنگر خیالات خودت رو فتح کردی، 😍تازه امیدوار باش به این که بتونی به سمت جلو حرکت کنی.👌 🎀 ┈••✾•✨ @harime_hawra✨•✾••┈
🤭البته زوده که دارم این حرفای حضرت امام رو میزنم ولی خب آدم واقعا نمیتونه نگه این حرفا رو! واقعا چقدر ما آدم ها توی خیالات خودمون دچار گناه میشیم خدا میدونه! ⁉️چطور؟ مثلا توی ذهنمون میاد و میگیم: نه! خدا به من نگاه نمیکنه.😪 ⚠️صبر کن ببینم چرا این حرف رو زدی؟ مگه قرآن نفرمود که خدا همه شما رو میبینه؟!😒 خب حاج آقا یه دفعه از ذهنمون پرید یه فکری کردیم در مورد خدا دیگه! شما گیر نده!🙃 - عه! خب بیچاره نذار این حرفای مفت از ذهنت بپره. این سوء ظن به خداست...🚫 میدونی موجودات عالم باهات دشمن میشن به خاطر این سوء ظن؟😒 🎀 ┈••✾•✨ @harime_hawra✨•✾••┈
🔶 قدم اول کنترل ذهنه✔️ نذار حتی توی ذهنت هم حرف بد خطور کنه❌ خب راهش چیه؟ ✔️ قدم اول اینه که یه مقدار توی سبک زندگیت تجدید نظر کنی🤔 سبک زندگی ما با این پیامک✉️ های لحظه ای و شبکه های اجتماعی📵 پر شده از جلب توجه های بی مورد😑 ⭕️ هی برمیگرده توی موبایلش ببینه چه چیز جالبی اومده که نگاه کنه.(دقیقا همه همین حِسو دارن🙈) 💢 حواسش نیست که داره به خودش توهین میکنه؛ میگه یکی بیاد توجه و خیال منو به خودش جلب کنه! 😒 🎀 ┈••✾•✨ @harime_hawra✨•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😋 💌 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀 ┗━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨⚡️✨⚡️✨⚡️✨ 🦋 داخل کوچه نشستیم تا بسیجی ها از خانه 🏠خارج شدند و به مسجد رفتند از رفتن رزمنده‌ها خیلی ناراحت شدیم آنها خیلی از ما خجالت کشیدن.😰 خانه ما شبیه سربازخانه شده بود تمام فرش ها و رختخواب ها کثیف بود😵. معلوم بود که بسیجی‌ها گروه گروه به خانه ما می‌آمدند و بعد از استراحت می رفتند. از دور که نگاهشان کردم دلم شکست یاد مادرهایی افتادم که شب🌃 و روز منتظر جوانشان بودند. برای همه آنها دعا 🤲کردم خدا را شکر کردم که خانه و زندگی ما در خدمت جنگ بود خدا می دانست که ما جای دیگری را نداشتیم و مجبور بودیم به آن خانه برگردیم و گرنه راضی به رفتن بسیجی‌ها از خانه نبودم. 😇 مینا و زینب داخل اتاق 🚪ها می چرخیدند و آنجا را مثل خدا طواف می کردند تا آن روز مادرم را آنقدر خوشحال ندیده بودم خانه حسابی کثیف و به هم ریخته بود 😩از یک عده پسر جوان خسته و گرسنه که برای استراحت می آمدند انتظاری غیر از این نبود. از ذوق و شوق 😍رسیدن به خانه‌مان من و مادرم سه روز تمام می‌شستیم و تمیز می کردیم آب داشتیم ولی برق خانه هنوز قطع بود.😕 همه ملافه‌ها را شستم🙃 تا سه روز طناب رخت از سنگینی ملافه‌ها کمر خم کرده بود در و دیوار را از بالا تا پایین دستمال کشیدیم دوباره همان خانه همیشگی شد پر از زندگی و عشق😌. روی اجاق گاز قابلمه غذا می جوشید و بوی غذا خانه را پر می‌کرد درخت🌳ها و گل ها را هر روز از آب💧 سیراب می کردم. شب سوم بعد از سه ماه آوارگی در خانه خودم سر راحت روی بالش گذاشتم انگار که بر تخت پادشاهی خوابیدم.🙂 یاد خانه باغی پر از موش بدنم را میلرزاند با خودم عهد کردم که دیگر در هیچ شرایطی زیر بار منت هیچکس نروم. 😊 مینا و مهری برای کار به بیمارستان🏩 شرکت نفت رفتند تعدادی از دوستان و همکلاسی های قدیمی شان در آنجا امدادگری می‌کردند. مینا و مهری در اورژانس🚨 و بخش، مشغول بودند و از زخمی‌ها مراقبت می‌کردند. گاهی شب کار بودند و خانه نمی آمدند☹️. نمی‌توانستم با کار کردن آنها در بیمارستان مخالفت ❌کنم وقتی از زبان بچه ها می شنیدم که به خاطر خدا کار می کنند نمی‌توانستم بگویم حق ندارید برای خدا کار کنید. آرزویم بود که بچه هایم متدیّن و با ایمان باشند☺️ و برای رضای خدا کار کنند خدا را شکر دختر ها همین طور بودند🙌 .... 💗 💌 🌱 ╔═∞═๑ღ🌲ღ๑═∞═╗ @ harime_hawra ╚═∞═๑ღ🌲ღ๑═∞═╝ ‍ ‍ 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼 🌼🌸