🅾 روش های تقویت #حافظه💫👆
#تسلط_بر_سختیها😎
#درسخوان📚
#دختران_حورایی🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
⃟💐 @harime_hawra ⃟💐
┗━━━━━━━━━┛
#حکایت 📜
📚#بهلول و تقسیم💰پول میان نیازمندان
📎روزی هارون الرشید مبلغی به بهلول داد که بین فقرا و نیازمندان قسمت کند. بهلول وجه را گرفت و لحظه ای بعد آنرا به خلیفه بازگرداند :-|
🖇هارون دلیل این امر را سئوال کرد، بهلول گفت: هر چه فکر کردم از خلیفه محتاج تر و فقیرتر نیافتم. چرا که می بینم ماموران تو به ضرب تازیانه از مردم باج و خراج می گیرند و در خزانه ی تو می ریزند، از این جهت دیدم که نیاز تو از همه بیشتر است، لذا وجه را به خودت بازگرداندم ( ´◡‿ゝ◡`)
#دختران_حریم_حوراء ❤️
@harime_hawra💜😉
20.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما دیدین یه سری افراد میرن دنبال فال گیرودعانویس و ...تا بتونن اینده شون رو بفهمن🔮🙄اما واقعا این کمک میکنه به ساختن اینده بهتر یا عوامل مهمتری هستن مثل انتخاب و برنامه ریزی هامون💌؟!
#دکتر_هانیه_مازارچی✨
#مدیریت_راهبردی🤔
#دختران_حریم_حوراء ❤️
@harime_hawra💜😉
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن ببینیم🍟
انیمیشن جذاب #انتقام_سخت😎👊
#انتقام_سخت👊
#مرد_میدان👌
#دختران_حاج_قاسم☺️❤️
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
⃟💐 @harime_hawra ⃟💐
┗━━━━━━━━━┛
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🎗#بدون_تو_هرگز ۶۵
📢‼️ این داستان واقعی است !!
چهره اش گرفته😖 شد. سرش رو انداخت پايين و مکث😐 کوتاهي کرد.
- اگر اين مشکل فقط مسلمان نبودن منه من تقريبا 7 ماهي هست که مسلمان شدم😊.
اين رو هم بايد اضافه کنم تصميم من و اسلام آوردنم کوچک ترين ارتباطي با علاقه ❤️
من به شما نداره،🙃 شما همچنان مثل گذشته آزاد هستيد، چه من رو انتخاب کنيد چه
پاسخ تون مثل قبل، منفي❌ باشه! من کاملا به تصميم شما احترام🙏 مي گذارم و حتي اگر
مخالف احساس من، باشه هرگز باعث ناراحتي😔 تون در زندگي و بيمارستان نميشم! با
شنيدن👂 اين جمالت شوک شديدتري بهم وارد شد..😨. تپش قلبم رو توي شقيقه و دهنم
حس مي کردم😢. مغزم از کار افتاده بود و گيج مي خوردم، هرگز فکرش رو هم نمي کردم
دکتر 👨⚕دايسون يک روز مسلمان بشه😳... مغزم از کار افتاده بود و گيج مي خوردم، حقيقت
اين بود که من هم توي اون مدت به دکتر دايسون علاقه 😍مند شده بودم؛ اما فاصله ما
فاصله زمين 🌍و آسمان بود و من در تصميمم مصمم. من هربار، خيلي محکم💪 و جدي و
بدون پشيماني روي احساسم پا گذاشته بودم؛ اما حالا😥...
به زحمت ذهنم رو جمع کردم
- بعد از حرف هايي که اون روز زديم... فکر مي کردم...
ديگه صدام🗣 در نيومد
- نمي تونم بگم حقيقتا چه روزها و لحظات سختي رو گذروندم. حرف هاي شما از يک
طرف و علاقه 💞من از طرف ديگه، داشت از درون، ذهن و روحم رو مي خورد😓. تمام عقل
و افکارم رو بهم مي ريخت. گاهي به شدت از شما متنفر😰 مي شدم و به خاطر علاقه اي
که به شما پيدا کرده بودم خودم رو لعنت مي کردم؛🙂 اما اراده خدا به سمت ديگه اي
بود. همون حرف🗣 ها و شخصيت شما و گاهي اين تنفر باعث شد نسبت به همه چيز
کنجکاو🤔 بشم... اسلام🇮🇷، مبناي تفکر و ايدئولوژي هاي فکريش، شخصيتي که در عين
تنفري که ازش پيدا کرده بودم نمي تونستم حتي يه لحظه بهش فکر نکنم.🙂
دستش✋ رو آورد بالا، توي صورتش و مکث کرد...
- من در مورد خدا و اسلام تحقيق🖋 کردم و اين نتيجه اون تحقيقات شد. من سعي
کردم خودم رو با توجه به دستورات👐 اسلام، تصحيح کنم و امروز پيشنهاد من، نه مثل
گذشته، که به رسم اسلام از شما خواستگاري💐 مي کنم، هر چند روز اولي که توي حياط
به شما پيشنهاد😌 دادم حق با شما بود و من با يک هوس و حس کنجکاوي 😉نسبت به
شخصيت شما، به سمت شما کشيده شده بودم؛ اما احساس امروز من، يک هوس
سطحي و کنجکاوانه نيست😊! عشق، تفکر و احترام🙏 من نسبت به شما و شخصيت شما☺️
#ادامه_دارد ..
#رمان_بدون_تو_هرگز😍
#به_وقت_رمان💌
#رمان_سرا_دختران_حریم_حورا🌺
@harime_hawra💖
❣
❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣🖇❣
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🎗#بدون_تو_هرگز ۶۶
📢‼️ این داستان واقعی است !!
من رو اينجا کشيده تا از شما خواستگاري🌹 کنم و يک عذر🙏خواهي هم به شما بدهکارم،
در کنار تمام اهانت هايي که به شما و تفکر شما کردم و شما صبورانه🙂 برخورد کرديد،
من هرگز نبايد به پدرتون اهانت مي کردم.😔 اون صادقانه و بي پروا، تمام حرف هاش رو
زد و من به تک تک اون ها گوش👂 کردم و قرار شد روي پيشنهادش فکر کنم. وقتي از سر
ميز بلند شدم لبخند 😊عميقي صورتش رو پر کرد.
- هر چند نمي دونم پاسخ شما به من چيه؛ اما حقيقتا خوشحالم 😍بعد از چهارسال و
نيم تلاش، بالاخره حاضر شديد به من فکر 🤔کنيد.
از طرفي به شدت تحت تاثير قرار گرفته بودم؛ ولي مي ترسيدم😱 که مناسب هم نباشيم،
از يه طرف، اون يه تازه مسلمان از سرزميني با روابط آزاد بود و من يک دختر ايراني🇮🇷 از
خانواده اي نجيب با عفت اخلاقی و نمي دونستم خانواده و ديگران چه واکنشي
نشون ميدن😕! برگشتم خونه و بدون اينکه لباسم رو عوض کنم بي حال و بي رمق،
همون طوري ولو شدم روي تخت🛏.
- کجايي بابا؟ حالا چه کار کنم؟ چه جوابي بدم😩؟ با کي حرف بزنم و مشورت کنم؟ الان
بيشتر از هر لحظه اي توي زندگيم بهت احتياج دارم که بياي و دستم🤝 رو بگيري و يه
عنوان يه مرد، راهنماييم کني.
بي اختيار گريه 😭مي کردم و با پدرم حرف مي زدم...
چهل روز نذر کردم اول به خدا و بعد به پدرم توسل کردم، گفتم هر چه بادا باد. امرم رو
به خدا مي سپارم؛😌 اما هر چه مي گذشت محبت دکتر👨⚕ دايسون، بيشتر از قبل توي قلبم
شکل مي گرفت... تا جايي که ترسيدم.
- خدايا! حالا اگر نظر شما و پدرم مخالف دلم باشه چي😓؟
روز چهلم از راه رسيد... تلفن 📱رو برداشتم تا زنگ بزنم قم و بخوام برام استخاره کنن،
قبل از فشار دادن دکمه ها نشستم روي مبل🛋 و چشم هام رو بستم.
- خدايا! اگر نظر شما و پدرم مخالف دل منه، فقط از درگاهت قدرت💪 و توانايي مي خوام
من، مطيع امر توئم و دکمه روي تلفن☎️ رو فشار دادم...
"همان گونه که بر پيامبران پيشين وحي فرستاديم بر تو نيز روحي را به فرمان خود،
وحي کرديم... تو پيش از اين نمي دانستي کتاب📖 و ايمان چيست ولي ما آن را نوري ☀️
قرار داديم که به وسيله آن را کسي از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مي کنيم و تو
مسلما به سوي راه راست هدايت مي کني☺️"
سوره شوري... آيه 7
#ادامه_دارد ..
#رمان_بدون_تو_هرگز😍
#به_وقت_رمان💌
#رمان_سرا_دختران_حریم_حورا❤️
@harime_hawra🌼
❣
❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣🖇❣
دُخْتَـرانِحَریمِحَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
🦋🌺🦋🌺🦋 🌺🦋🌺🦋 🦋🌺🦋 🌺🦋 🌺 #بخش_اول هميشه از پدرم متنفر بودم! مادر و خواهرهام رو خيلي دوست داشتم؛ اما پدرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزتون به قشنگی و نشاط این گلای ناز☺️🍭
#پس_زمینه😍
#گل_گلی😋
#دختران_حریم_حوراء🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
⃟💐 @harime_hawra ⃟💐
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلااااام✋
گل دخترا ی حریم حورایی 💝
امروز هم یه مهمون 💕 ویژه🌟 داریم
از کجا🤔 از شهر و دیار خودمان ♡یزد♡😍
ازشون دعوت کردیم تا زندگیشون رو برای ما تعریف کنند😉
ازشون چیزی نمیگم تا خودتون کلیپ رو باز کنید و ببینید☺️😘
پس با ما همراه باشید 👋☺️
《کاری از نگین جان یکی از گل دخترامون😘》
#قرار_عاشقی💓
#دختران_حریم_حورا🌼
┈••✾•✨ @harime_hawra✨•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قهرمان ما کسی هست که ....😎
#حاجقاسم✌️
#دختران_سردار😍
#دختران_حریم_حوراء🎀
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖@harime_hawra❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🍄🌟🍄🌟🍄
امروز شروع کن...☺️
فردا تکرار کن...😋
از یک دراز نشست شروع کن🙆♀
از نوشیدن یک دمنوش شروع کن☕️
از خوندن یک صفحه کتاب شروع کن📖
از کنار گذاشتن یک عادت بد شروع کن💫
از تو حرکت حتی حرکت کوچک.....⛳️😉
#انگیزشی🌈
#ما_میتوانیم✌️
#دختران_حریم_حوراء🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
⃟💐 @harime_hawra ⃟💐
┗━━━━━━━━━┛
@SHinemusic_Channel.attheme
284.2K
گوشیتو خوشگل کن😍
#تم✨
#صورتی🌸
#دختران_حورایی🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
⃟💐 @harime_hawra ⃟💐
┗━━━━━━━━━┛
🌀میزان یادگیری در حالتهای متفاوت
۱۰٪ وقتی می خوانیم.🙇♀
۲۰٪ وقتی می شنویم.👂
۳۰٪ وقتی می بینیم👀.
۵۰٪ وقتی می بینیم و میشنویم.👂👀
۷۰٪ وقتی بحث می کنیم.🗣
۸۰٪ وقتی تجربه می کنیم.👩🔬
۹۵٪ وقتی به دیگران یاد می دهیم.👩🏫
#تسلط_بر_سختیها😎
#درسخوان📚
#دختران_حورایی🎀
┈••✾•✨ @harime_hawra✨•✾••┈
سرداردلها❤️
هوای همو داشته باشیم☺️
#مرام_سردار💫
#دختران_حریم_حوراء🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
⃟💐 @harime_hawra ⃟💐
┗━━━━━━━━━┛
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🎗#بدون_تو_هرگز قسمت پایانی😱
📢‼️ این داستان واقعی است !!
این... پاسخ نذر 40روزه من بود. تلفن☎️ رو قطع کردم و از شدت شادي 🥳رفتم سجده...
خيلي خوشحال بودم که در محبتم اشتباه نکردم و خدا، انتخابم رو تاييد ✅مي کنه؛ اما
در اوج شادي يهو دلم😔 گرفت. گوشي توي دستم بود و مي خواستم زنگ بزنم ايران🇮🇷؛
ولي بغض، راه گلوم رو سد کرد و اشک بي اختيار از چشم هام پايين 😭اومد. وقتي مريم
عروس شد و با چشم هاي پر اشک گفت با اجازه پدرم... بله
هيچ صداي🗣 جواب و اجازه اي از طرف پدر نيومد، هر دومون گريه کرديم از داغ سکوت
پدر. از اون به بعد هر وقت شهيد 🥀گمنام مي آوردن و ما مي رفتيم بالاي سر تابوت ها
روي تک تک شون دست ✋مي کشيدم و مي گفتم:
- بابا کي برمي گردي؟ توي عروسي، اين پدره که دست دخترش رو توي دست داماد
مي گذاره، تو که نيستي تا دستم🤝 رو بگيري!😓 تو که نيستي تا من جواب تاييد رو از
زبونت بشنوم؛ حداقل قبل عروسيم💐 برگرد؛ حتي يه تيکه استخون يا يه تيکه پلاک!
هيچي نمي خوام... فقط برگرد... گوشي توي دستم... ساعت ها، فقط گريه 😭مي کردم .
بالاخره زنگ زدم... بعد از سلام و احوال پرسي ماجراي خواستگاري دکتر 👨⚕دايسون رو
مطرح کردم؛ اما سکوت عميقي، پشت تلفن📱 رو فرا گرفت... اول فکر کردم، تماس قطع
شده؛ اما وقتي بيشتر دقت کردم، حس کردم مادر داره خيلي آروم گريه😩 مي کنه.
بالاخره سکوت رو شکست😨:
- زماني که علي شهيد شد و تو، تب سنگيني کردي من سپردمت به علي، همه چيزت
رو... تو هم سر قولت موندي و به عهدت وفا کردي
بغض😰 دوباره راه گلوش رو بست
- حدود 40شب پيش علي اومد توي خوابم😴 و همه چيز رو تعريف کرد، گفت به زينبم
بگو... من، تو رو بردم و دستتون رو توي دست هم ميذارم، توکل بر خدا... مبارکه 👏
گريه امان هر دومون رو بريد
- زينبم نيازي به بحث و خواستگاري🌹 مجدد نيست، جواب همونه که پدرت گفت؛
مبارکه ان شاءالله.
ديگه نتونستم تلفن رو نگهدارم و بدون خداحافظي قطع کردم😥... اشک مثل سيل از
چشمم پايين مي اومد... تمام پهناي صورتم اشک بود. همون شب با يان تماس📱 گرفتم
و همه چيز رو براش تعريف کردم.. فکر کنم من اولين دختري بودم که موقع دادن
جواب مثبت، عروس👰 و داماد 🤵هر دو گريه مي کردن. توي اولين فرصت، اومديم ايران،
پدر و مادرش حاضر نشدن توي عروسي ما شرکت کنن..😔. مراسم سادهاي که ماه عسلش سفر 40 روزه مشهد😍 و يک هفته اي جنوب بود. هيچ وقت به کسي نگفته
بودم؛ اما هميشه دلم مي خواست با مردي ازدواج💍 کنم که از جنس پدرم باشه. توي
فکر 🤔تازه فهميدم چقدر زيبا داشت نديده رنگ پدرم رو به خودش مي گرفت.☺️
#پایان رمان😍
#رمان_ سرا _دختران_ حریم _حورا 💝
@harime_hawra 🌺
⭐️💫⭐️💫⭐️💫
⭐️💫⭐️💫
🌟💫🌟
⭐️💫
دُخْتَـرانِحَریمِحَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
🦋🌺🦋🌺🦋 🌺🦋🌺🦋 🦋🌺🦋 🌺🦋 🌺 #بخش_اول هميشه از پدرم متنفر بودم! مادر و خواهرهام رو خيلي دوست داشتم؛ اما پدرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دختران حریم حورایی😘
صبح متمایل به ظهرتون بخیر😅
با نام خدای یکتا فعالیت رو شروع می کنیم💐😍