eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
650 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 🕊 بمونید برامــــون نگاه شهید بدرقه ی زندگیتون🦋 @hasebabu
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
این معرفی رو از دست ندید😉 آیا حاضرید با یه جانباز قطع نخاعی ازدواج کنید؟؟!😳🤷‍♂ باید مثل برنج خوب دم بکشـــه... این کتاب از اون کتاباس که حسابی دم کشیده😍 ــــــــــــــــ قیمت این کتاب داستانی و زیبا 40/000تومانه اما خرید از ما با تخفیف32/000تومان موجودی محدود⭕️ @hasebabu
🥀 ⚫️ هدیه ی کتاب 42/000تومانه🌱 خرید از ما با تخفیف38/000تومان🎁 اثر سید مهدی شجاعی و هم چنین کتاب ادبیات داستانی ایران – طبق آمار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیش از ششصدهزار – ، ضمن مروری بر نقاط عطف حیات (س)، روایت مصائب زندگی ایشان🕯 از زبان اطرافیانشان و نیز شخص خودشان است. ✂️ 🌱دخترم! شادی و شعفی که از این دیدار در دل مادرت پدید آمد، در چشم‌هایش درخششی آشکار می‌گرفت..▫️افطار آن شب از بهشت برایم به ارمغان آمده بود. طرف‌های غروب جبرئیل، آن ملک نازنین خداوند، با طبقی در دست، آمد و کنارم نشست. سلام حیات‌آفرین خدا را به من رساند و گفت که افطار این آخرین روز دیدار را، محبوب_ جل و علا_ از بهشت برایت هدیه کرده است. در پی او میکائیل و اسرافیل هم آمدند_ خدا ارج و قربشان را افزون کند_ جبرئیل با ظرفی که از بهشت آورده بود، آب بر دست‌هایم می ریخت و...🌻 ✍🏻نویسنده:سید مهدی شجاعی ▫️ناشر:کتاب نیسان ▫️رده سنی/مخاطب:عمومی ▫️قالب کتاب:داستان 📖تعداد صفحات:۱۶۰ صفحه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @Yaa_zahra18 @hasebabu
💞 ❣📚 داستان هم با فرشته آغاز می‌شود، دختری که با وجود موانع و مشکلات مختلف سعی می‌کند تا عفاف و نجابت خودش را حفظ کند و در بخشی از کتاب می‌خوانیم: 📕 ((تو دانشکده با اینکه چهره خانم‌ها را نگاه نمی کردم و درست نمی شناختمشون ولی همیشه احساس می کردم دخترایی که که اطراف خانم افتخاری هستند با بقیه فرق می‌کنن ,چون خانم افتخاری با بقیه فرق می‌کنه. چند بار هم که پیش اومد شما سراغش رو از من گرفتین متوجه شدم که از شما دو نفر (من و مریم ) یکی‌تون چادریه , چادری بودنت برام مهم بود.)) ــــــــــــــــــــــــــ @Yaa_zahra18📲 @hasebabu🎁
🌱 🎁 بمونــــید برامــــــون ❤️🦋 ممنون بابت اعتمادتون به مجموعه ی حسیبــــا 🌷🌷🌷🌷 @hasebabu
♥️ @hasebabu 👈همیشه عشق بوده و آشوبش، التهابش و هیاهویی که در دل می‌اندازد، حالا اگر وسط میدان جنگ چشمتان بخورد به کسی که قرار است این آتش را به جانتان بیفکند، بدانید که دیگر جان سالم به در نمی‌برید؛ حتی شما که خواننده خطوط به خاک و خون کشیده شده این کتاب هستید هم دیگر آن کتاب‌‌خوان سابق نخواهید شد🌿▫️ ▫️🦋شاید ماجرای «آلا» از غزه و «خلیل» از شیلی فقط هشت روز به هم گره بخورد اما صدای انفجار بمب‌های اسرائیل💣، هم نمی‌تواند داستان حقیقی آنها را ترور کند، داستانی که محمدعلی جعفری آن را بر اساس واقعیت‌های زندگی «خلیل یاروب ساحوری» اولین شیعه کشور شیلی می‌نویسد.📿📸)) ✍🏻نویسنده:محمد علی جعفری ▫️ناشر:معارف ▫️رده سنی/مخاطب:عمومی ▫️قالب کتاب:رمان 📖تعداد صفحات:۱۵۲ صفحه قیمت کتاب: 50/000ت🦋 خرید از ما با تخفیف:45/000🎁
« » ((عاشق شده بودم..♥️عاشق یکی که هیچ صنمی باهم نداشتیم😭.. او شیعه بود، من سنی. او اهل شیلی من در غزه. تازه‌مسلمانِ شیلیایی آس و پاس.. می‌دانستم دیوانگی است..😒 حماقت محض. مثل قماربازی که همه دار و ندارش را ریخته روی دایره. اما دلم گیر بود..⛓ دوستش داشتم. نمی‌دانم چرا!⁉️ …برگشتم بدون خلیل. تمام راه چشمم به خورشیدی بود که داشت غروب می‌کرد؛🌄 مثل زندگی من.. مثل آرزوهای من. مثل آرزوهای خلیل. مسجد شیعیان در شیلی. تبلیغ در آمریکای لاتین. ساختن خانه در فلسطین. گُر و گُر بچه‌آوردن. زمزمه کردم زیر لب «وطن روز را آغاز کن. محبوب من آواز روز را دوست دارد!» ـــــــــــ @hasebabu
❤️😍 نگاه شهدا مستدام بر زندگیتون 🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️ @hasebabu
. . هرروز ، زمیــــن فریاد مے زند : آهاے آدم ها! کتاب زندگے ؛ چاپ دوم ندارد ، پس تا مے شود ؛ خوب ، پاک و عاشقانھ زندگے کنید ♥️. @hasebabu
🕊🖤 فاطمیــــه‌ڪه‌میشود؛ زیاددست‌روےِسینه‌بگذاریدو سلام‌ڪنیدبه‌علـے ! این روزا مولا خیلی تنهاست . -[ صل الله علیڪ یا مولا یا علے ابن ابیطالب ]-
در این کتاب پاۍ داستانـے کوتاه اما پر معنا از یڪ عمر زندگـے ، فرمان بردارے و ولایت پذیرے بـٰانویـے مینشینیم ڪھ فرزندش را براۍ این سرزمین فدا کرد و خودش نیز در راه اسلام و انقلاب از جـٰان و مـالش مـایھ گذاشت و سال ها در فراق فرزندش بـے صدا اشک ریخت . [ محمد براۍ اولین بار حرف مرا رد کرد . جواب داد : مامان جان ، ببخشیدا ولـے من این حرف شمارو قبول ندارم چرا همیشہ میگین خوش بہ حال شماها کہ مرد هستین و میتونین برین جبھہ ؟! خدا بہ اندازھ‌ۍ وظیفھ‌ۍ هرکسے بھش تکلیف کرده و ازش سوال میکنہ . شما کہ خانومے اگہ وظیفت بہ اندازھ‌ۍ دوختن یہ درز از لباس رزمنده ها باشہ و ندوزے ، مسئولـے ! من اگہ تکلیفم رفتن باشہ و نرم . وقتے هرکسے جایے کہ باید باشہ رو خالے بذاره یہ قسمتے از کار جنگ لنگ میمونہ . کار کہ براۍ خدا باشہ دیگہ آشپزخونہ و خط مقدم نداره . چرخ خیاطے و کارد آشپزخونہ هم با اسلحہ فرقـے نمیکنہ 🔪🤍🔫] -نویسندھ ❲ اکرم اسلامـے ❳! @hasebabu
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
در این کتاب پاۍ داستانـے کوتاه اما پر معنا از یڪ عمر زندگـے ، فرمان بردارے و ولایت پذیرے بـٰانویـے م
کتـ📖ـاب_بخــونیم! چشم هایش را دوخت بہ قالے و گفت: -یاد دوستم افتادم وقتے راه میریم، کتونے هاش این قدر پاره‌ان کہ تہ کفشش جدا میشہ، بابا ندارن. یخ کردم اولین جملہ‌اۍ را کہ بہ فکرم رسید گفتم: -این کہ غصہ نداره محمدم خیلے هم خوبہ کہ بہ فکر رفیقتے، خب اون کفش قبلے هاتو ببر بده بهش. چشمش را از قالے گرفت و دوخت بہ من. صدایش، لحن سوال کردنش، حتے دو دو زدن مردمک‌هایش هنوزم یادم مانده غصه دار نگاهم کرد، با صداقتے کہ تہ تهش مےرسید بہ جایـے کہ مےدانستم، از من پرسید: -خدا راضیہ؟ بہ خودم آمدم! توی دلم گفتم، سادات! دیدی این بچہ چہ قشنگ بهت درس داد. ❲ ❤️‍🩹 ❳! @hasebabu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 🌸 شخصیت و قهرمان اصلی، دختری آمریکایی است که در ابتدا وظیفه او تهیه محتوای رسانه ای و تبلیغ ظلم به در ایران است و طی ماجراهایی با مرکز اسلامی آشنا شده و در جلسات متعدد این مرکز، تمام افکار و آراء پیشین خود را به چالش می‌کشد. ♨️این دختر آمریکایی به سبب این اتفاق با دو نگاه و دو مدل سبک زندگی در مورد آشنا می‌شود و همین آشنایی، منشا اتفاقاتی مهم در زندگی او و دوست نزدیکش خواهد شد. 👈 دو نگاهی که حداقل در 14 مساله، 180 درجه با یکدیگر اختلاف اساسی دارند و این قهرمان داستان است که باید در این میان، تصمیمی بزرگ بگیرد ... تصمیمی که مخاطرات زیادی برایش به همراه خواهد داشت. — — — — — — — — — — — — نویسنده: محمدعلی حبیب اللهیان ناشر: معارف تعداد صفحات : 376 صفحه نوع جلد: شومیز قطع: رقعی — — — — — — — — — — — —
📚 نمای بعدی فیلم، بیرون از اتاق و در فضایی تاریک بود؛ زیر درختی بلند و پیر. دیگر حرکتی نمی کرد. با چراغ گوشی، دهانه چاه را پیدا کردند؛ صفحه گرد فلزی که روی چاه بود را کنار زدند؛ دختر را بلند کردند؛ و انداختند داخل چاه. مرد ریشو سر و دست هایش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا! این خدمت رو از ما قبول کن. خدایا! ریشه رو از این مملکت بِکَن. تمام شد. چراغ های اتاق جلسه روشن شد. ده نفری که در سالن دور میز نشسته بودند، چشم هایشان را از مانیتور برداشتند و کف زدند. موهای بلند قهوه ای اش را از روی صورتش کنار زد و نگاهی همراه با لبخند به ماشا که کنارش نشسته بود، کرد... جک میلر، مدیر موسسه که در صدر نشسته بود، رو به علینژاد[ ] کرد و گفت: خب! نظرتون؟... کار داریم. سریع، هر کدوم اگه نظری دارین بگین. علی نژاد گفت: من میگم همین خوبه. مشکلی نداره... 📕 برشی از کتاب @hasebabu
خب دوستان یه معرفی جذاب داریم از کتاب اسطــــوره های عشــــ💞ـــــق ک خیلیاتون از محتوای کتاب سوال کردین 🦋🌱 این کلیپه معرفی کتاب رو حتمااا ببینید😍 @hasebabu 👇
🥀 اتاق پر بود از لباس. نشستم کنار یکی از تشت‌‌ها. لباس‌‌ها را خیس کردم و تاید ریختم روی‌‌شان.😇 لکه‌‌ها را با دست سابیدم تا شسته شوند. دستم را از تشت بیرون کشیدم. یک‌‌دفعه شوکه شدم😨: از دست‌‌هایم خون می‌‌چکید😭. از خواب پریدم😴. هوا روشن بود.☀️ «ای داد بی‌‌داد! خواب موندم.»😢 نماز خواندم. با عجله چادر سر کردم و راه افتادم سمت بیمارستان شهید کلانتری. به اطرافم توجه نمی‌‌کردم. زمستان بود و هوا سرد🌨️❄️ . آن‌‌قدر با عجله و تند راه می‌‌رفتم که تنم خیس عرق شد.😥 توی دلم به خانم‌‌ها بدوبی‌‌راه گفتم که باز در نزده‌‌اند و من را جا گذاشته‌‌اند. 😔 تصمیم گرفتم هرچه اصرار کنند دیگر‌‌ آن‌‌ها را نبخشم. 😒 رسیدم جلوی نگهبانی. گیت بسته بود. با دست محکم زدم به پنجرۀ نگهبانی✊🏻✊🏻: «انگار تو هم مثل من خواب موندی. در رو باز کن.» آمد دم در و گفت: «مادر، این وقت صبح کجا می‌‌خوای بری؟!»😳 گفتم: «بعد این‌‌همه سال من رو نمی‌‌شناسی؟! خونۀ بابام که نمی‌‌رم. اومده‌‌ام لباس‌‌های رزمنده‌‌ها رو بشورم.»😡 گفت: «مادر حواست کجاست؟! شش ماهه بیمارستان جمع شده!»🥺 🔸آری؛ زنان رختشوی اندیمشکی این‌چنین با شست‌وشوی پتوها و ملافه‌ها و لباس‌های خاکی و خونی رزمنده‌ها مأنوس شده بودند که چند سال پس از پایان جنگ نیز خود را در آن مهلکه می‌دیدید...😔😔💔 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ★ کتاب حـــوض خون📙 خاطرات زنان اندیمشکی در رختشویی در دفاع مقدس🍃 ارسال به سراسر نقاط کشور🚀
@hasebabu میگفت هر بار کہ کتاب خوب و خوش محتوا میخونـے ، یه سر و گردن از بقیہ میزنـے بالاتر این روزها چقدر قد کشیدۍ ؟!☁️'
🌱 ★از همه لذتبخشتر داشتن همراهان خوش قلبی مث شماهاس😍★ بمونــید برامون❤️🦋 @hasebabu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📕✨کتاب «حوض خون» روایتی از مجاهدت اندیمشکی از رخت‌شویی در دوران است که در ۵۰۴ صفحه، به قلم سرکار خانم نوشته و توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی چاپ شده است برشی از کـــــتاب..✂️ راهی سراغ نداری بریم سوریه لباس رزمنده‌‌ها رو بشوریم؟ فاطمه‌سادات میرعالی که علاوه بر تحقیق، تدوین کتاب را هم برعهده داشته است، در بخشی از مقدمه خود درباره راویان کتاب این‌طور نوشته است: «اولِ مصاحبه‌‌ها درد و زجر‌‌شان توی ذهنم پررنگ‌‌ بود😢، اما انتهای مصاحبه وقتی متوجه می‌‌شدم هنوز حاضر هستند پای انقلاب جان بدهند، وقتی تلاش می‌‌کردند راهی برای شستن لباس‌‌های رزمندگان جبهه مقاومت پیدا کنند و بعضی از‌‌ آن‌‌ها از من می‌‌پرسیدند «راهی سراغ نداری بریم سوریه لباس رزمنده‌‌ها رو بشوریم؟😓»، معادلات ذهنم درباره اینکه افرادی زجرکشیده هستند به هم می‌‌خورد. خانم‌‌های رخت‌شویی با وجود همه سختی‌‌ها و دردهایی که دیده‌‌اند و از نزدیک تکه‌‌های بدن شهدا را لمس کرده‌‌اند، روح دارند و ...... ★کل کتاب یک روضه ی به تمام معناست★ ⭕️ امروز و فردا ⭕️ ⛔️ @hasebabu
@hasebabu 🥤❤️ " ڪتاب را مثل نان و خوراکـے به سبد اصلے خانوار وارد کنیم. - حضرت‌‌جـٰان [ 1374/4/26✨ ]
🦋 🎁 ★حـــوض خـــون ★درمیان روضه هایت زندگی کردن خوش است ★بی نمازها خوشبختترند؟! [ممنون بابت اعتمـــادتون❤️] @hasebabu
🎁 ❤️😍<بمونید برامـــــون رفــقای حسیبایی>😍❤️ @hasebabu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫 📝 آموزش این ارزش ها به کودک از طریق معرفی ها کار بسیار بزرگی است. مجموعه کتاب های قهرمان من (پنج جلدی)، با معرفی پنج شخصیت برجسته به کودکان مفاهیم عمیقی را به آن ها آموزش می دهد. وقتی کودکان روایت های زندگی این پنج قهرمان را می خوانند، می توانند راحت تراز او الگو بگیرند. آقا معلم (شهید مرتضی مطهری)، عمو قاسم( شهید حاج قاسم سلیمانی)، داداش ابراهیم( شهید ابراهیم هادی)، آقا محسن ( شهید محسن حججی) و علی لندی اسم کتاب های ارزشمند این مجموعه است. 🔸 باز آفرینی روایت هایی از زندگی این پنج اسطوره به زبان روان برای و از نقاط قوت این مجموعه است. هر جلد از این کتاب ها تعدادی خاطره کوتاه همراه با نقاشی دارد. نشر کتابک این مجموعه را با جنس تحریر برای کودکان ۷ تا ۹ سال، ۹ تا ۱۲ سال و ۱۲ سال به بالا منتشر کرده است. 📚ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📚 @Yaa_zahra18📝 @hasebabu🎁