eitaa logo
هشتگ
161 دنبال‌کننده
914 عکس
492 ویدیو
33 فایل
🔰 شبکه های اجتماعی #هشتگ 🔻ایتا: eitaa.com/hashtag_ir 🔻سروش: sapp.ir/hashtag_ir 🔻گپ: gap.im/hashtag_ir 🔻آیگپ: iGap.net/hashtag_iri 🔻بله: ble.ir/hashtag_ir 🔻تلگرام: https://t.me/hashtag_iri 🔻روبیکا: https://rubika.ir/hashtag_ir #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
کسانی که خیلی دوست دارند برای دیگران تلاش کنند و به سعادت آدم‌ها داشته باشند به جای اینکه بمیرند می‌شوند. این شهادت آنها را صاحب قدرتی جادوانه و تأثیری گسترده برای کمک به انسان‌ها برای رسیدن به خواهد کرد. 🙏لطفا باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. 👇 | ✍️ 🆔 @hashtag_Islam
نظر به وجه الله سردار عزیز و ما به خوبی می دانست که مقام بالاترین مقام عرفانی است که در آن سالک به وجه نظر می کند. جمله‌ "شهید نظر می‌کند به وجه‌ الله" که (ره) متذکر آن گردیدند، بخشی از یک حدیث مفصل است که علیه السلام، از (ص) نقل کرده است. در این حدیث ایشان هفت خصلت ویژه برای شهید بر می‌شمرند که یکی از آنها، "نظر به وجه الله" است: « لِلشَّهیدِ سَبْعُ خِصالٍ مِنَ اللَّه ...، وَ السّابِعَةُ انْ ینْظُرَ فِی وَجْهِ اللَّهِ وَ إِنَّها لَراحَةٌ لِکلِّ نَبِی وَ شَهیدٍ » (وسائل الشيعه، ج 11، ص 9) ؛« پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله فرمودند: خداوند، هفت خصلت به شهید عطا فرموده: [... تا این که فرمود] و هفتم آن که: شهید به وجه خدا می‌نگرد و همانا آن، برای هر نبی و شهیدی، راحتی [از هر گونه ابتلایی ] است». و هر چه در آن وجود دارد، همه آیات الله، اسم الله (نشانه‌های خالق علیم، حکیم، قادر، جمیل، رحمان، رحیم ...) می‌باشند، چرا که هر چه هست، تجلی اسمای اوست. "شهید"، با توجه به این نکته و با معرفت، ، ، ، مالک ندیدن خود، مالک دیدن خدا، هدف گرفتن قرب او، شریک نگرفتن در اهداف و بالتبع بندگی، سعی در اطاعت، تلاش برای ، و حضور به موقع در میدان با تمام قوا و هر چه که دارد [جان و مال]، حجاب‌های ضخیم را پشت سر گذاشته است، پس وقتی حجابی نبود، "نظر می‌کند به وجه الله". جوهره شهادت، است و شهید، خدا؛ اما شگرد عشق این است که تا آنجا پیش رود که دیگر از عشق و عاشق اثری باقی نماند و تنها بماند و این، همان نیل به مقام فناست که آخرین منزل سلوک الی ‌الله می‌باشد. در مباحث عرفانی، ارتباط مستقیمی با تجلی الهی دارد. تجلی خدا بر قلب سالک، فنای بنده را به دنبال می‌آورد... شهید، سالکی است که با تقدیم جان خود، این حجاب را می‌زداید و به مقام کمال انسانی و فنای فی الله می‌رسد و بی‌هیچ حجاب به وجه الله نظر می‌کند و در این نظاره است که شهید با انبیا مقارنت می‌یابد منبع: کانال عرفانی -اخلاقی مقامات 🙏لطفا باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. 👇 | ✍️ 🆔 @hashtag_Islam
🔹ویژگی های برجسته شخصیت « سلیمانی» 🔺اول اینکه ، انسانی از دنیا بریده و آخرت گرا بود. حضور پیوسته و مداوم او در میدان و حاکی از این است که وی از دل کنده بود و تعلقی به دنیا و آنچه در آن وجود دارد، نداشت و خود را برای حضور در محضر از طریق شهادت آماده کرده بود. 🔺دوم اینکه فردی و بود. و از جمله اکسیرهای این عالم است که هرکس هر مقداری بدست آورد به همان اندازه در این عالم بزرگ می‌شود. 🔺سوم اینکه حاج قاسم سلیمانی روحیه فداکاری، و گذشت داشت و مجاهدی فداکار بود که قلبش مالامال از عشق و محبت به مؤمنان و بود. او همه زندگی خود را وقف عیال الله یعنی مردم کرده بود. 🔺چهارم اینکه و بی باکی سردار سلیمانی در برابر قدرت‌های عالم و هوس بازان عالم یکی دیگر از علت‌های علاقه مردم به وی است. حاج قاسم وقتی وارد میدان نبرد با استکبار و دشمن می‌شد، ذره‌ای ترس به خود راه نمی‌داد. 🔺پنجم اینکه شخصیتی بود که در جایگاه بالای مدیریتی در مسائل نظامی کشور قرار گرفته بود، بدون اینکه کوچک‌ترین فکری برای بهره‌برداری خود و خانواده‌اش داشته باشد. کمتر مدیر ارشدی پیدا می‌شود که در عرصه مدیریتی با همه مردم همانگونه رفتار کند که با نزدیکان و خویشاوندان خود رفتار می‌کند. حاج قاسم چنین انسانی بود. او هرگز از موقعیت اجتماعی خود برای منفعت شخصی استفاده نکرد و زندگی ساده را بر اشرافی‌گری و رانت‌خواری ترجیح داد. 🔺ششم اینکه و یک سرباز واقعی برای بود. او تمام اراده‌اش را با اراده ولی زمان خود هماهنگ کرده بود. وقتی در برابر رهبری قرار می‌گرفت با تمام وجود احساس می‌کردیم که یک سرباز واقعی ولایت را مشاهده می‌کنیم. 🔺هفتم اینکه مجاهدی شجاع بود که در برابر مردم و به‌خصوص خانواده متواضع و فروتن بود. این فروتنی و نیز از جمله اکسیرهای زندگی مؤمنانه است که هرکس داشته باشد، خداوند او را در زندگی بالا می‌برد. 🔺هشتم اینکه انسانی گروه‌گرا نبود. همه مردم را دوست می‌داشت و هرچند در زندگی خط قرمزهایی داشت اما سعی می‌کرد به همه احترام کند و لبخند خود را به هرکس که در مقابلش قرار می ‌رفت هدیه کند. 🔺نهم اینکه شخصیتی دین‌ورز، و اخلاق محور داشت. معنویت دینی و ارتباط معنوی با خداوند و اهمیت دادن به فرامین یکی از رموز مهم موفقیت در زندگی است. 🔺دهم اینکه حاج قاسم به اکسیر محبوبیت دست یافته بود و آن کسب روح تقوا و خداترسی در زندگی بود. وی به معنای واقعی کلمه بود. 🔺یازدهم اینکه خادم (ع) بود و مقامی است که در این عالم نصیب هرکسی نمی‌شود. این خصوصیات یازده‌گانه‌ همگی زمینه‌ساز علت اصلی محبوبیت حاج قاسم بود و هیچکدام خودِ علت اصلی نیست. علت اصلی چیز دیگری است. منبع: باشگاه خبرنگاران جوان 🙏لطفا باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. 👇 | ✍️ 🆔 @hashtag_Islam
| فرازی از وصیت نامه ✍🏼 دراین موقعیت زمانی و مكانی جنگ ما جنگ و است و هر لحظه و خیانت به «ص» و «عج» و پشت پا زدن به خون شهداست و ملت ما باید خود را آماده هرگونه فداكاری بكند.در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و جان داد و امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا كند كه ما توفیق متعالی در راه اسلام را با پیدا كنیم... 🙏لطفا باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. 👇 | ✍️ 🆔 @hashtag_Islam
🔹بخشی از نامه تکان دهنده سردار سلیمانی به دخترش «فاطمه عزیزم! این چند صفحه را برای تو می‌نویسم، چون می‌دانم مقدسانه مرا دوست داری؛ نمی‌دانم چرا این حرف‌ها را برایت می‌نویسم، اما احساس می‌کنم در این تنهایی و غربت عمرم نیاز دارم با کسی عقده دل باز کنم. آه! مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو می‌کند، دود می‌کند و می‌سوزاند. چقدر این لحظه را دوست دارم. آه... چقدر این منظره زیباست. چقدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست... خدایا! ۳۰ سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق در افتاده‌ام. زخم‌ها برداشته‌ام، واسطه‌ها فرستاده‌ام. چقدر این منظره زیباست! چقدر این لحظه را دوست دارم...» 🔻مطالعه متن کامل نامه در 👇 https://b2n.ir/g05982 🙏لطفا باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. 👇 | ✅کانال ✍️ 🆔 @hashtag_Islam
مقام عرفانی عفت چشم شهید در سال 1345 و در روستای «آینه‌ورزان» دماوند به دنیا آمد. خانواده‌اش در کودکی او به تهران مهاجرت کرده و در محله مولوی ساکن شدند. از همان زمان کودکی پای او به مسجد امین‌الدوله که امام جماعتش بود، باز شد. او یکی ازشاگردان خاص آیت‌الله حق شناس بود و سیر و سلوک را از 10 سالگی و در محضر ایشان آغاز کرد. مسیری که در موقع شهادتش در اسفند 1364 و در حالی که تنها 19 سال سن داشت، از او یک واصل ساخته بود. به طوری که آیت‌الله حق‌شناس شب روز خاکسپاری او در قطعه 24 بهشت زهرا-سلام‌الله علیها- وقتی به همراه چند نفر از دوستان به منزل این شهید رفته بودند، خطاب به برادرش گفتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم . به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است؛ اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت تا زنده‌ام به کسی حرفی نزنید... از عفاف چشم به این مقام رسید... محسن نوری از دوستان شهید «احمدعلی نیّری» تعریف می‌کند که: «یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیر شما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم. نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت: احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اونجا رودخانه است برو اونجا آب بیار من هم راه افتادم. راه زیادی نبود از لابه‌لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همانجا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم: « کمکم کن الآن من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این گناه می‌گذرم.» بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین‌طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم!» احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن». 🙏لطفا باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. 👇 | ——————————————— ✅کانال ✍️ 🆔 @hashtag_Islam
معمولاً افرادی که از سنین (به همراه خانواده) در و تکایا و هیئات و محافل و نماز و دعا و منبر و روضه حضور دارند به خاطر تاثیر فضای ، علاوه بر اینکه در بزرگسالی، انسان های اهل و هستند؛ بعضی هاشون در میدان های مختلف و ، شهید میشوند. 🔺[ ] ✅ با ما همراه شوید... 🔴 کانال ✍️ 🆔 @hashtag_Ir
: گاهی اوقات شما می‌بینید از یک روستا یک شخصیت منور و نورانی برمی‌خیزد از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل به وجود می‌آید. ما از این مصطفی‌های صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم اینها همه است. ۱۴۰۲/۰۳/۱۴ 🔺[ ] 🔴 کانال ✍️ 🆔 @hashtag_Ir
روایت مظلوم‌ترین مادر شهید «فیروزه شجاعی» از جنایت کومله‌ها بر پیکر فرزندش شهید «یوسف داورپناه» می‌گوید👇 yun.ir/khbdj8 🔺[ ] 🔹 🔴 کانال ✍️ 🆔 @hashtag_Ir
معمولاً افرادی که از (به همراه خانواده) در و تکایا و و محافل و نماز و دعا و منبر و روضه حضور دارند به خاطر تاثیر فضای ، علاوه بر اینکه در بزرگسالی، انسان های اهل و هستند؛ بعضی هاشون در میدان های مختلف و ، شهید میشوند. علیه السلام 🔺[ ] 🔹 🔴 کانال ✍️ 🆔 @hashtag_Ir
سلام بر و کشتی نجات سلام بر سلطان عشق و حقیقت و معرفت و عبودیت و مجاهدت و آزادگی و و السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک و رحمت الله و برکاته علیه السلام 🔺[ ] 🔹 🔴 کانال ✍️ 🆔 @hashtag_Ir
یوسف با حالت‌ بغض گفت:میدونی اون شهیدی که موقع شهادت تنش پاره‌پاره میشه یعنی خدا خیلی عاشقشه؟یوسف شاه‌رگش پاره شد..دست ‌چپش؛ پهلوی ‌چپش.. وقتِ شهادتش یازهرایی گفت‌ و رفت.. شهید یوسف فدایی‌نژاد 🌷شهادت: ارتفاع جاسوسان درگیری با گروهک تروریستی پژاک 🔺[ ] 🔶 🔹 🔴 کانال ✍️ 🆔 @hashtag_Ir
مقام عرفانی عفت چشم شهید در سال 1345 و در روستای «آینه‌ورزان» دماوند به دنیا آمد. خانواده‌اش در کودکی او به تهران مهاجرت کرده و در محله مولوی ساکن شدند. از همان زمان کودکی پای او به مسجد امین‌الدوله که امام جماعتش بود، باز شد. او یکی ازشاگردان خاص آیت‌الله حق شناس بود و سیر و سلوک را از 10 سالگی و در محضر ایشان آغاز کرد. مسیری که در موقع شهادتش در اسفند 1364 و در حالی که تنها 19 سال سن داشت، از او یک واصل ساخته بود. به طوری که آیت‌الله حق‌شناس شب روز خاکسپاری او در قطعه 24 بهشت زهرا-سلام‌الله علیها- وقتی به همراه چند نفر از دوستان به منزل این شهید رفته بودند، خطاب به برادرش گفتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم . به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است؛ اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت تا زنده‌ام به کسی حرفی نزنید... از عفاف چشم به این مقام رسید... محسن نوری از دوستان شهید «احمدعلی نیّری» تعریف می‌کند که: «یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیر شما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم. نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت: احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اونجا رودخانه است برو اونجا آب بیار من هم راه افتادم. راه زیادی نبود از لابه‌لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همانجا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم: « کمکم کن الآن من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این گناه می‌گذرم.» بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین‌طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم!» احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن». 🔺[ ] 🔶 🔹 🔴 کانال ✍️ 🆔 @hashtag_Ir
ای شهید ای که بر کرانه های ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای، دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش. 🟢 🔸 🔹 🔴 کانال ✍️ 🆔 @hashtag_Ir
متن نامه شهید صیاد شیرازی در مورد بازگرداندن زمین اهدایی در شمال تهران بسم الله الرحمن الرحیم رئیس بنیاد شهید و ایثارگران ظاهرا دوستان بنده بدون اطلاع اینجانب قطعه زمینی در شمال شهر تهران برای بنده گرفته اند. اکنون در وضعیتی قرار دارم که احساس میکنم به ازای رسیدن به مسکن بهای گرانی را می‌پردازم و آن ثمره‌ی همه‌ی مجاهدت‌های فی سبیل اللهی‌ست که ان‌شاءالله خداوند آن را تایید کند. قلبم رضایت نمی‌دهد چنین شود و خود را لایق چنین عنایتی از جمهوری اسلامی نمی‌دانم بلکه مدیون آن هستم و باید تا روزی که نفس در بدن دارم عاشقانه به اسلام عزیز خدمت نمایم. تکه زمین را تحویل میدهم. ارادتمند شما صیاد شیرازی 1368/04/05 پیام این نامه: شهید صیاد شیرازی در این نامه با تواضع و فروتنی، از دریافت زمین اهدایی در شمال تهران خودداری می‌کند. او معتقد است که مجاهدت‌های او در راه اسلام، پاداش مادی نمی‌خواهد و او خود را مدیون جمهوری اسلامی می‌داند. این نامه، نمادی از ساده‌زیستی، قناعت و روحیه ایثار و از خودگذشتگی شهید صیاد شیرازی است. یاد و خاطره شهید صیاد شیرازی گرامی باد. 🟢 🔸 🔹 🔴 کانال ✍️ 🆔 @hashtag_Ir
🔴 وقتی شهادتت حتی مخالف برانداز رو منقلب می‌کند پیام عذرخواهی پیجی که از اغتشاشات سال قبل تا الان از مهسا امینی و نیکا شاکرمی، توماج صالحی گفته بود و سنگ آنها را به سینه میزد و تا می‌توانست نظام و رئیس جمهور رو تخریب کرده و الان پشیمان است و تمام پست‌های پیجش رو پاک کرده برای تشییع به تهران آمده. او نوشته است : "هیچوقت فکر نمیکردم یه همچین روزی برسه برای من که از کسی که بیشترین انتقاد رو بهش داشتم اینجوری شرمنده بشم من خیلی بهت تهمت زدم من با "ناهار" خوردی ‌ها خندیدم من بدون اینکه سرچ کنم بهت گفتم شش کلاسه من میدونم که شاید خیلی از مخاطبام منو دیگه با این پست نخوان... عیبی نداره من اشتباه کردم برای معذرت خواهی فردا میام نه که بگم نقد ندارم به جریانی که تا الان بهش میگفتم آخوند الان هم به خیلی از آخوند‌های دوزاری نقد دارم و ازشون بدم میاد اما رئیسی؟ نه...! رئیسی سه روزه خواب رو از چشمام گرفته... حلالم کن سید من قول میدم جبران کنم:) و این صفحه هم به زودی تمام پست‌هاش پاک میشه و میخوام بیشتر تحقیق کنم، میخوام حرف‌های طیفی که بهشون اجازه حرف زدن نمیدادم هم بشنوم.. میخوام قصه توماج و مجیدرضا و مهسا رو دوباره بشنوم اما از زبون دیگه من به این تشییع تبریز غبطه خوردم همیشه میخواستم آدم بزرگی رو از نزدیک ببینم اما نمیدونستم یه نفر انقد میتونه بزرگ باشه و درک نشه چقدر برام خنده داره که دیگه حس جالبی نداره که با تمسخر بگم : عرزشی... اما یه صحبت با مخاطبام: میخواستم لحظات شاد و خوب و حتی تلخی رو کنار هم داشته باشیم اما فکرم نسبت به اینکه چی خوبه و چی بد فکر کنم عوض شده.. ببخشید منو و حلالم کنید اصلا هم ناراحت نمیشم اگر بخواید ترک کنید پیج من رو و میدونم که به عقیده‌ همدیگه احترام میذاریم خلاصه که امیدوارم حال دلتون خوب باشه و برای اولین بار هشتگ هایی که برام نامانوس بودن..: " | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
✳️ آدرسِ شهادت 🔻 قلّه است و قلّه بدون دامنه معنا ندارد. هر قلّه‌ای یک دامنه‌ای دارد؛ بسیاری از ماها آرزوی رسیدن به آن قلّه را داریم؛ [خب،] باید از دامنه عبور کنیم، بایستی مسیر را در دامنهٔ آن قلّه پیدا کنیم و از آن مسیر برویم تا به قله برسیم؛ و الا رسیدن به قلّه بدون عبور از دامنه ممکن نیست. ⁉️ این دامنه و این مسیر چیست؟ اخلاص است، ایثار است، صدق است، معنویت است، مجاهدت است، گذشت است، توجه به خدا است، کار برای مردم است، تلاش برای عدالت است، تلاش برای استقرار حاکمیت دین است؛ این‌هاست که مسیر را معیّن می‌کند و اگر شما از این مسیر رفتید، ممکن است به قله برسید. 💬 بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگرهٔ شهدای زنجان| ۱۴۰۰/۷/۲۴ 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص ۸۴ 👤 #⃣ ❤️ ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
مواضع خانواده در برابر او رشک‌برانگیز و غرور آفرین است! یکی می گوید «خون پدرم از کودکان شهید غزه رنگین‌تر نیست!» و دیگری می گوید «پدرم اولین شهید راه نبوده است و این مسیر استشهادی ۷۵ سال است ادامه دارد!» 🗣 mikaeeldayani🇮🇷میکائیل دیانی @twtenghelabi