eitaa logo
اینجا با هم باشیم⚘️
320 دنبال‌کننده
954 عکس
469 ویدیو
19 فایل
سعی دارم در این صفحه ، مطالبی که مینویسم ، عکسهائی که میگیرم و ... را درج کنم تا بماند به یادگار⚘️ #سید_رضا_متولی
مشاهده در ایتا
دانلود
16.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت آنچنان شیرین و لذت بخش است که با هیچ کدام،از وعده های دینوی او را مقیاسی نیست... سردارزهرایی ، شهید محمداسلامی نسب فرمانده گردان امام رضا علیه السلام امشب شهادت نامه عشاق امضا میشود.. کربلای ۴ ساعت ۲۲/۳۰ سوم دیماه ۶۵ شلمچه یک بهشت است🌹
اینجا با هم باشیم⚘️
امشب مداح شعری خوند که مکالمه بین حضرت زهرا و حضرت زینب بود. خیلی بادل‌ها بازی کرد دخترم، ارثیه‌ی غربتِ مادر مال تو پر کشیدن مال من، این دو سه تا پر مال تو داغ من مال علی، داغ علی هم مال من حسنین و غم این دو تا برادر مال تو خطبه خونی، توی مسجد مدینه مال من خطبه خوندن، توی کوفه مثل حیدر مال تو خنده ی همسایه ها، تو راه کوچه مال من صدای هلهله و خنده ی لشگر مال تو این سه تا کفن، واسه من و علی و مجتبا زینبم، پیرهن حسین بی سر مال تو قصه ی میخ در و کشتن محسن مال من غصه ی سه شعبه و حنجر اصغر مال تو بوسه های بی رمق؛ این دم آخر مال من بوسه های لب گودال برادر مال تو زخم بستر مال من، اشکای حیدر مال من یک هزار و چندتا زخمِ تنِ بی سر مال تو قتل و غارت مال تو، رخت اسارت مال تو دیدن بزم شراب و می و ساغر مال تو شاعر: امیر عظیمی
به استقبالتان آمده زهرا.... فردا صبح ساعت ٩ شیراز ،صبح میدان ارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁 به چه می اندیشی ؟! نگرانی بیجاست عشق اینجا و‎ ‎خدا هم اینجاست لحظه ها را دریاب زندگی در فردا نه، همین امروز است راه ها منتظرند تا تو هر جا که بخواهی برسی لحظه ها را دریاب پای در راه گذار راز هستی این است ...
مراد اسکندری» عمو و برادرزاده‌ای هستند که یکی از آنها در راه دفاع از خاک وطن و دیگری در دفاع از حرم به شهادت رسیده‌اند. قصه زندگی این دو شهید که با وجود غوغایی که در دل دارند، سرشار از ناگفته‌هایند... رازهای ناگفته و سر به مهری که تازه بعد از شهادت آشکار شد. محمود مراد اسکندری در روزهای ابتدایی نبرد ، خاک سوسنگرد را سرخگون کرد و ۷ سال بعد به افتخارش، نام او را روی برادرزاده‌اش گذاشتند و خون این برادرزاده نیز ۳۲ سال بعد ، تربت حرم را رنگین کرد... مدتها بود ، دلم میخواست به خوزستان و اهواز بیایم و ایندو شهید والامقام را از نزدیک زیارت کنم. تا اینکه در این سفر ، خداتوفیق داد ، شبانگاه به گلزارشهدای اهواز رفتم‌ ، از بدو ورود به خانواده ، جریان زیبای این دو عزیز را گفتم و شروع به تفحص کردیم... که کمتر از چند دقیقه ، عروس خانم با فریادی از سر ذوق ، صدایم کرد و مشرف شدیم در جوار ایندو شهید عزیز ، در حالیکه خواهر بزرگوار شهید هم حضور داشتند و خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل و مهمانمان کردند شهیدان محمودمراد اسکندری رحمت الله علیهم اجمعین چقدر خوبن شهدا.... شب جمعه و شب زیارتی ارباب و وساطت شهدا ... الحمدلله🤲 دی ماه ۱۴۰۰
آدم را می کند ، حتی اگر باشی ، آنقدر داغ عزیزانت را می بینی که پیر می شوی، حتی اگر سلطان باشی و به ازا هر گلوله دشمن یک لبخند بر لب نشانده باشی... چه روز عجیبی است امروز... دشمن از دنده چپ بلند شده ، به سیم آخر زده و گلوله های جنگی و شیمیایی است که نفس به نفس به زمین را می درد... حسن ، فرمان را دو دستی گرفته و پایش روی گاز است و به سرعت می رود. به قول خودش این ماشین تویوتا ، است و این مسیر ، ... از صبح که دشمن بعثی تک گسترده اش را با آتش سنگین شروع کرد ، دستور عقب نشینی به همه یگان ها اعلام شد. حسن این پا و آن پا میکرد تا به خط برود ، جایی که از کیلومترها دورتر می شد ورود گلوله های بی وقفه توپ را در آن دید. دنبال بهانه بود که ، باید خودش را سریعتر به یگان های مستقر در خط می رساند و نیروها را عقب می فرستاد و حسن ، فرمانده را راضی کرده یا نکرده!! کنار عباس نشسته و خود را به دل آتش سپرده بود... ادامه در کتاب لندکروز بهشت📖