eitaa logo
حتی بیشتر
223 دنبال‌کننده
180 عکس
57 ویدیو
1 فایل
می گویند در روز حشر،از همه چیز می پرسند از همه ی داشته ها... و شاید از قلمی که می توانست بنویسد و بر زمین انداخته شد هم ! بی جواب ماندن برایم گران است ,می نویسم! #حتی_بیشتر @hamsayekarimeh پیام ناشناس 📝. https://harfeto.timefriend.net/17355487134513
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بغض بدجوری تو گلوهامونه! چقدر خوب که امشب ، شب اول محرمه ! نه ؟
. بغل باز کن برایمان... حسین(ع) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ما روضه حسین'ع' شنیدیم و نمُردیم، ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود ..😭😭😭 .
حال و هوای کوچه ی ما ...
نوجوان که بودم زیاد می‌شنیدم که می‌گفتند: کوچه و محله را سیاهی بزنید . ایستگاه صلواتی های کوچک برپا کنید . روضه های خانگی بگیرید . اما راستش را بگویم برای هیچکدام را از تهِ دل ضرورتی احساس نمی‌کردم ! هیات های بزرگ و باحال را به روضه های کوچک ترجیح می‌دادم. بهتر بگویم روضه های خانگی را نگاه هم نمی‌کردم ! پیشنهاد هم که می‌دادند ، می‌گفتم من این ساعت مراسم حرم را شرکت می‌کنم ،یا فلان هیات می‌روم !
پرچم و سیاهی زدن ها ، دسته های عزاداری ، آنچنان توجّهم را جلب نمی‌کرد. نه که خوشَم نیاید ،همّ و غمّی برایش نداشتم ! حس می‌کردم هرچه که هست ، در مراسم ها و ایستگاه هاو تشکیلاتِ بزرگ است !
بعد از به دنیا آمدن دخترم ،یک شب مهمان یک روضه ی کوچک و باصفا شدم. صاحب خانه مثل مادر از ما پذیرایی و مراقبت کرد. دخترهای خانه مثل پروانه دور ما می چرخیدند. روضه که می‌خواندند ، صدای هق هقِ خانمهای محل در همان اتاق کوچک ، در جانم می‌پیچید. و بعد از مراسم ، احوالپرسی های گرمشان ،دلم را شاد می‌کرد. دخترم آن جا را به تمام روضه های بزرگ وتاریک ، ترجیح می داد. هم خوراکی بود و هم بازی و همبازی... شدم پای ثابت همان غم خانه ی حضرت زینب .در کوچه پس کوچه های قدیمیِ نزدیک حرم !
تمامِ ذوق و شوقشان این بود که این مراسم کوچک را قشنگ تر برگزار کنند. کتیبه های جدید برای خانه می‌خریدند. استکان های مخصوص روضه، خوراکی های جدید برای بچه ها... انگار تمام محورِ این خانه بر پایه ی اباعبدالله ❤️بود. دخترهای خانه بسیار مهربان ، مسئولیت پذیر ،اجتماعی ... و من می‌دانستم که تمامِ این ها بخاطر همین یک شب روضه است ! یک شب نبود...شش شبانه روز کار و تلاش و تدارک بود. یک سینی چای ویک لبخند نبود...کرور کرور حال خوب بود که در آن مجلس از صاحبخانه به جان ما لبریز می‌شد !