eitaa logo
حتی بیشتر
223 دنبال‌کننده
180 عکس
57 ویدیو
1 فایل
می گویند در روز حشر،از همه چیز می پرسند از همه ی داشته ها... و شاید از قلمی که می توانست بنویسد و بر زمین انداخته شد هم ! بی جواب ماندن برایم گران است ,می نویسم! #حتی_بیشتر @hamsayekarimeh پیام ناشناس 📝. https://harfeto.timefriend.net/17355487134513
مشاهده در ایتا
دانلود
باز شب جمعه است و بغل باز کرده ای...حسین جان❤️ اضطرارمان را می‌بینی ؟ چشم های نگران دل های آشوب تن های خسته ...😭 نگو که کاش برای آمدنِ آقایتان این کارها را هم می‌کردید ... نگو حالا بفهمید اضطرار یعنی چه... انتظار یعنی چه... این ها را نگو آقا ! خودمان می‌دانیم... ما تا به چه کنم چه کنم نیفتیم ، جان و مال و آبرو نمی‌گذاریم ... ما خیلی با آرزوی تو از شیعه بودن فاصله داریم اما... آقای من!مولا... پناهِ بی پناهان! مثل همیشه چشم هایت را ببند و بغل باز کن ! این بار، نه تنها برای من، به اندازه ی یک ایران.... @hattabishtar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بغض بدجوری تو گلوهامونه! چقدر خوب که امشب ، شب اول محرمه ! نه ؟
. بغل باز کن برایمان... حسین(ع) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ما روضه حسین'ع' شنیدیم و نمُردیم، ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود ..😭😭😭 .
حال و هوای کوچه ی ما ...
نوجوان که بودم زیاد می‌شنیدم که می‌گفتند: کوچه و محله را سیاهی بزنید . ایستگاه صلواتی های کوچک برپا کنید . روضه های خانگی بگیرید . اما راستش را بگویم برای هیچکدام را از تهِ دل ضرورتی احساس نمی‌کردم ! هیات های بزرگ و باحال را به روضه های کوچک ترجیح می‌دادم. بهتر بگویم روضه های خانگی را نگاه هم نمی‌کردم ! پیشنهاد هم که می‌دادند ، می‌گفتم من این ساعت مراسم حرم را شرکت می‌کنم ،یا فلان هیات می‌روم !
پرچم و سیاهی زدن ها ، دسته های عزاداری ، آنچنان توجّهم را جلب نمی‌کرد. نه که خوشَم نیاید ،همّ و غمّی برایش نداشتم ! حس می‌کردم هرچه که هست ، در مراسم ها و ایستگاه هاو تشکیلاتِ بزرگ است !
بعد از به دنیا آمدن دخترم ،یک شب مهمان یک روضه ی کوچک و باصفا شدم. صاحب خانه مثل مادر از ما پذیرایی و مراقبت کرد. دخترهای خانه مثل پروانه دور ما می چرخیدند. روضه که می‌خواندند ، صدای هق هقِ خانمهای محل در همان اتاق کوچک ، در جانم می‌پیچید. و بعد از مراسم ، احوالپرسی های گرمشان ،دلم را شاد می‌کرد. دخترم آن جا را به تمام روضه های بزرگ وتاریک ، ترجیح می داد. هم خوراکی بود و هم بازی و همبازی... شدم پای ثابت همان غم خانه ی حضرت زینب .در کوچه پس کوچه های قدیمیِ نزدیک حرم !