eitaa logo
『انقݪاب نۅجۅانۍ』
277 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
350 ویدیو
44 فایل
انقلاب‌نوجۆانۍ،یڪ تحول اساسی بࢪاے نوجۆان دهه هشتادےست...(: ོکانال وقف حضرت زینب  از شروط بخـۅان↯ @iffffff ناشناسیجـــاٺ↯ payamenashenas.ir/havalichadoram ོ پشـٺ سنگــر↯ @gomnamsoall
مشاهده در ایتا
دانلود
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"‌‌﷽" هـمه ے اهـل جهـان را حـسنـے خـواهـم کـرد💫🥀 °•|@agig_media|•° انتشــار حــداکثــرے مــجاز و بــلامــانع📩
•• هرکس خدا را بندگی کند...(: خداوند همه چیز را بنده او گرداند...🌱 •• امام حسن''علیه السلام'' @havalichadorm
آقا خودش غࢪیب و بہ‌فکࢪ غریب هاست...(:♥️ @havalichadoram
مُھر نوڪری حسین را حسن بہ پیشانے زدھ است ... ♥️ تا زهر به امام خورانده شد ، رو به برادر فرمودند: حسین جان میبینی مرا با آب کشتند تو را بین دو نھر آب تشنه میکشند ... (:💔
『انقݪاب نۅجۅانۍ』
مُھر نوڪری حسین را حسن بہ پیشانے زدھ است ... ♥️ تا زهر به امام خورانده شد ، رو به برادر فرمودند: حس
غریب را به ڪسی لقب میدهند ڪه در کوچه دستی از بالای سرش میگذرد و با شتاب به سوی گونہ مادرش میرود و او نمیتواند ڪاری کند چرا ڪه قدش به دست آن ملعون نمیرسد و ڪسی هم نیست ڪه به فریاد خاموش او رسد انگار مادر و پسری را در شهری غریب کُش ، گیر آورده اند و نه مادر دخت رسول خداست، نه پسر همانی ڪه رسول خدا به او محبت میکرده و به زانو مینشانده...(:💔
『انقݪاب نۅجۅانۍ』
غریب را به ڪسی لقب میدهند ڪه در کوچه دستی از بالای سرش میگذرد و با شتاب به سوی گونہ مادرش میرود و او
آرے انگار نه انگار این شھر مدینه است... ڪسی نیست بگوید مگر اینجا کوفہ است ڪه شما گذشته از یاد برده بر سر دختر و نوه رسول خدا این چنین میکنید؟! هر چند ڪمی از کوفیان نداشتند!
『انقݪاب نۅجۅانۍ』
آرے انگار نه انگار این شھر مدینه است... ڪسی نیست بگوید مگر اینجا کوفہ است ڪه شما گذشته از یاد برده ب
امیرالمومنین را در ڪوفه آنچنان ڪردند امام حسین را در کربلا چنان شهید کردند... ولے آنها در بلاد غربت بودند... اما امام حسن نه در کوفه بود و نه در کربلا ڪه در شهر خود، در خانه خود اینچنین کردند...(:💔
ما به امید ساخت صحن و سرایت زندگے میکݩیم...♥️:) @havalichadoram
﴿بسم اللہ الࢪحمن الࢪحیم﴾ ادامه داستان...(: •••⇩ با جعبه ای شیرینی و هندونه‌اے آبداࢪ پشت در ایستادیم🍉 پیرزن در رو باز کرد و با همون لبخند همیشگی جواب سلاممون رو داد. وارد اتاق شدیم، اتاقے با طاقچه های کوچک و بزرگ که روے همه طاقچه ها عکس های قدیمی بود، دور تا دور اتاق پتو های سفیدی پهن شده بود روے پتو ها نشستیم و مسعود بند جعبہ شیرینی رو باز کرد و شروع کرد به تعارف کردن🍰 چند وقتی بود برام سوال شده بود که چرا پیرزن تنها زندگی می‌کنه یعنی کس و کاری نداره؟ وقت رو مناسب دیدم و گفتم: ببخشد،شما تنهای تنها زندگی می‌کنید..؟ فامیلی،دوستی یا آشنایی...؟ با همون لبخند همیشگی لب باز کرد و گفت همسرم رو پنج سال بعد از ازدواج توی تصادف از دست دادم تنها یادگار همسرم پسرم بود که باهاش زندگی می‌کردم، ماشالاش باشه آقایے بود براے خودش از شما بیشتر نباشه کمتر نبود... همیشہ آرزوم بود تو این سن زنده باشم و براش مادرے کنم... اما حالا منِ پیرزن زنده هستم اما اون نیست... قطره اشکے از گوشہ چشمش سرازیر شد اما هنوز لبخند می‌زد...(: به عکس ها که با دقت بیشتری نگاه کردم دیدم عکس یه پسر شونزده هفده ساله تقریبا توی بیشتر عکس ها به چشم می‌خوره توی همون عکس های قدیمی و سیاه سفید چهره زیبا و قد رشیدش مشخص بود پرسیدم علت فوتشون توی این سن کم چی بوده؟! پیرزن باز هم لبخند زد و گفت پسرم توے جبهہ شهید شد...پونزده سالش که بود اومد خونه و قسمم داد رضایت نامه رو امضا کنم و اجازه بدم بره جبهہ من هم امضا کردم و بعد از یک سال خبࢪ شهادتش رو برام آوࢪدن... حالا دیگه اشکاش رو با گوشه چادرش پاک می‌کرد...(: اون شب بجاے فال حافظ و خوردن آجیل پیرزن برامون از خاطرات پسرش می‌گفت و ما بغضمون رو قورت می‌دادیم... بعد از اون شب من و مسعود و فرزاد از هم جدا شدیم هر کدوم دنبال رشتہ‌اے رفتیم اما هنوز رشته دوستیمون وصل بود💕 پیرزن شب هاے عید مخصوصا شب یلدا بهمون زنگ می‌زد و تبریک می‌گفت دوشب از شب یلداے سال ۱۳۹۵ می‌گذشت که زنگی از طرف پیرزن بهمون زده نشده بود... چندبار به گوشیش زنگ زدم تا اینکه خانمی گوشی رو برداشت و گفت پیرزن دو هفتہ‌ است که فوت کࢪدھ...🖤 گوشی از دستم افتاد قلبم تند تند می‌زد هنوز باورم نشده بود... به پهناے صورت اشک می‌ریختم...با خودم گفتم پیرزن توے اون سن برای تک پسرش مادرے نکࢪد اما به‌جاش براے سہ تا پسر مادرے کرد؛ مادرے که حالا لبخند همیشگی اش توے خاطࢪه هامون حک شده، لبخندی که زمان نداشت؛ شادی و غم نمی‌شناخت لبخندے کہ حواسش بود یکی بالا سرش حواسش به همه چیز هست...(:🌱 اون پیرزن هیچ‌وقت اشتباهات ما رو به رومون نیاورد و هیچ‌وقت مارو مجبور به کاࢪے نکࢪد بلکہ با رفتار مهربون و خلوص نیتش موجب شد تحول بزرگی توے زندگی ما رخ بدھ...(:🌿 ••• ﴿کونوا لَنا زَیناً و لا تَکونوا عَلینا شَیناً﴾ زینت ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما...(: امام صادق''علیه السلام'' @havalichadoram
بسم اللھ . . .(: السلام علیڪ یا صاحبنا(:
ولی پاییز وقتی پاییز بود که یواشکی زیر نیمکت نارنگی پوست میکندیم یهو کلاس بوی نارنگی میگرفت! 🍂 💠سازمان بسیج دانش آموزی💠 🆔 @parvareshi5