eitaa logo
حیات طیبه
412 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
36 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای افتتاح 🌸دعای افتتاح و امام زمان عج الله فرجه🌸 💠دعای افتتاح ویژگی هایی دارد که در بسیاری از دعاها کمتر دیده می شود. 💠افتتاح، دعای مخصوص ما برای عصر غیبت است. 💠مثلا دعای ابوحمزه ثمالی و دیگر دعاهایی که وارد شده اختصاص به عصر غیبت ندارد. دعای افتتاح زبان حال ماست با خداوند که در عصر غیبت زندگی می کنیم. رسیدن به معبود در ماه رمضان به واسطه حضرت مهدی(عج) است. 💠فهم حقیقت رمضان و توفیق رسیدن به معبود جز با توسل به پیشگاه مهدی(عج) میسر نمی شود. 💠دعای افتتاح هم در ماه رمضان درس سلوک می دهد که پروردگارا من خواهان تمام خوبی ها و کمالات هستم و می دانم که راه رسیدن به این کمالات توسل به امام مهدی(عج) است. پس مرا به برکت وجود او به نهایت نزدیکی به خود برسان. 💠هدایت معنوی و باطنی انسان ها به دست امام مهدی(عج) است و به برکت وجود معنوی و نورانی اوست که عالم هستی از فیض حق تعالی بهره مند می شود. حال اگر امام در نهایت بندگی باشد، در عبودیت او رحمت و مهربانی خدا نیز اوج می گیرد. 💠دعای امامان نشان می دهد که آن ها هم به درگاه حق تعالی رو می آوردند و برای کل هستی و به ویژه برای ما انسان ها از خداوند طلب بخشش می کردند. به همین دلیل است که می گویند به برکت سلوک معنوی امام، حیات بشری شکل می گیرد و امتداد می یابد و عالم به سوی کمال حرکت می کند و تنها با این تعبیر شب قدر معنا می یابد... ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼🌿🌸🍃🌼
👈 دیو چو بیرون رود گویند حضرت آدم نشسته بود، شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ. به یکی از سمت راستی‌ها گفت: «تو کیستی؟» گفت: «عقل.» پرسید: «جای تو کجاست؟»گفت: «مغز.» از دومی پرسید: «تو کیستی؟» گفت: «مهر.» پرسید: «جای تو کجاست؟» گفت: «دل.» از سومی پرسید: «تو کیستی؟» گفت: «حیا.» پرسید: «جایت کجاست؟» گفت: «چشم.» سپس به جانب چپ نگریست و از اولی سؤال کرد: «تو کیستی؟» جواب داد: «تکبر.» پرسید: «محلت کجاست؟» گفت: «مغز.» گفت: «با عقل یک جایید؟» گفت: «من که آمدم عقل می‌رود.» از دومی پرسید: «تو کیستی؟» جواب داد: «حسد.» محلش را پرسید. گفت: «دل.» پرسید: «با مهر یک مکان دارید؟» گفت: «من که بیایم، مهر خواهد رفت.» از سومی پرسید: «کیستی؟» گفت: «طمع.» پرسید: «مرکزت کجاست؟» گفت: «چشم.» گفت: «با حیا یک جا هستید؟» گفت: «چون من داخل شوم، حیا خارج می شود.» 📗 جلد 4 ✍ محمد محمدی اشتهاردی ─═इई🔹🔶🌺🔶🔹ईइ═─ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌟 ☘🌟 🌟🌺🌟 ☘🌟☘🌟☘🌟☘🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 🍃 🌼 ﷽ 💠 / ✍مجتبی شخصی بود که از لحاظ فروتنی بسیار زبان زد بود و هیچ گاه نشد که او را غرور فرا بگیرد و نفسش بر او غلبه پیدا کند؛ چرا که او انسانی خود ساخته شده بود.مجتبی شخصی بود که لقب السابقون السابقون برایش برازنده بود و دلیل آن هم پیشی گرفتن از امور خیر نسبت به بقیه اطرافیان بود، به صورتی که او در اکثر موارد خیر یک قدم جلوتر از بقیه حرکت می کرد. ✍یکی از اموری که مجتبی بسیار به آن سفارش می کرد و همیشه خود نیز در انجام آن پیش قدم بود، صله رحم بود. در یکی از اعیاد نوروز هنگامی که مجتبی در ارتفاعات سر به فلک کشیده سنندج مشغول پاسداری از نظام و حکومت اسلامی بود، همه ما در شهر و دیار خود مشغول انجام دید و بازدید های مرسوم بودیم. به محض مراجعه ما به منزل اقوام با این سخن رو به رو می شدیم که همین الان مجتبی از سنندج با ما تماس گرفت و عید را تبریک گفت. ✍او آنقدر به انجام احکام اسلامی و ایجاد وحدت در بین اقوام خود تاکید داشت که حتی در زمان انجام ماموریت؛ اگر لحظه ای فرصت پیدا می کرد، قطعا آن لحظه را به احوالپرسی تلفنی اختصاص می داد تا همه ما را متوجه این سفارش مهم اهل بیت(علیه السلام) کرده باشد. راوے : ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌼 🍃 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽تجربه دختر مسلمان انگلیسی از دیدن رهبر انقلاب برای اولین بار ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
✳️توصیه به خواندن دعای مجیر در ایّام البیض (۱۳و۱۴و۱۵) ماه مبارک رمضان✳️ مرحوم شیخ ابراهیم کفعمی در مورد دعای مجیر می نویسد: دعای مجیر، دعایی است که شأن رفیع و جایگاه بزرگی دارد. این دعا از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل شده است، بدینگونه که وقتی ایشان در مقام ابراهیم مشغول خواندن نماز بودند، جبرئیل بر ایشان نازل می شود و این دعا را می آورد. هرکس این دعا در ایام البیض ماه رمضان بخواند، گناهانش آمرزیده می شود، هرچند به تعداد قطرات باران، به تعداد برگ درختان و به تعداد ریگ بیابان باشد. 📘 (المصباح للکفعمی, ص268) ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌼 🍃 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
همراهان عزیز، انشاءالله ازامشب داستان زیبای « » را تقدیم حضورتان می کنیم. این داستان ِ دنباله داربسیار زیبا ودلنشین است. حتماً دنبال کنید . 👇👇👇👇👇
رژ لب قرمز را بر لبانش کشید و نگاه دوباره ای به تصویر خود در آیینه انداخت با احساس زیباییِ-ی- چند برابر خود لبخندی زد شال مشکی را سرش کرد و چتری هایش را مرتب کرد با شنیدن صدای دراتاق خودش را برای یک جروبحث دوباره با مادرش آماده کرد زود کیفش را برداشت و به طرف درخروجی خانه رفت مهلا خانم نگاهی به دخترکش کرد ــــ کجا میری مهیا؟ ـــ بیرون ـــ گفتم کجا؟ مهیا کتونی هایش را پا کرد و نگاهی به مادرش انداخت ـــ گفتم کہ بیرون مهلا خانم تا خواست با اون بحثی کند ، با شنیدن صدای سرفه هاے همسرش بیخیال شد مهیا هم از فرصت استفاده کرد و از پله ها تند تند پایین رفت درخانه را که بست ، با دیدن پسر همسایه ، ای بابایی گفت ونگاهی به او انداخت پسر سبزه ای که همیشه دکمه اخر پیراهنش بسته است و ریشوهم هست نمیدانست چرا اصلا احساس خوبی به این پسره ندارد با عبورماشین پسرهمسایه از کنارش به خودش آمد نگاهے به سرکوچه انداخت با دیدن نازی و زهرا دستی برایشان تکان داد و سریع به سمتشان رفت نازی ــ به به مهیا خانوم چطولے عسیسم مهیا یکی زد توسرنازی ـــ اینجوری حرف نزن بدم میاد با زهرا هم سلام و احوالپرسی کرد (زهرا تو اکیپ سه نفره اشان ساکت ترین بود و نازی هم شیطون و شرترین) ــــ خب دخترا برنامه چیه کجا بریم ؟ زهرا موهای طلا یی شو که از روسری بیرون انداخته بود را مرتب کرد و گفت: ــــ فردا تولد مامان جونمه میخوام برم براش چادر نماز بگیرم تا مهیا خواست تبریک بگه نازی شروع کرد به خندیدن ــــ آخه دختره دیوونه چادر نمازهم شد کادو ؟ چقد بی سلیقه ای ؟! زهرا ناراحت ازش رو گرفت . مهیا اخمی به نازی کرد و دستش رو روی شانه ی زهرا گذاشت ـــ اتفاقا خیلی هم خوبه بیا بریم همین مغازه ها یی که پیش مسجد هستن . اونجا پیدا میشه با هم قدم می زدند و بی توجه به بقیه می خندیدند و تو سر و کله ی هم می زدند وارد مغازه ای شدند که یک پسر بسیجی پشت ویترین ایستاده بود که به احترامشون ایستاد نازی شروع کرد به تیکه انداختن زهرا هم با اخم خریدش را می کرد مهیا بی توجه به دخترا به سمت تسبیح ها رفت یکی از تسبیح ها که رنگش فیروزه ای بود نظرش را جلب کرد با دست لمسش کرد با صدای زهرا به خودش اومد ـــ قشنگه ؟ ـــ آره خیلی زهرا با ذوق رو به پسره گفت همینو میبریم پسره گفت : مبارکه و تسبیح زیبایی را همراه چادر به عنوان هدیه در کیسه گذاشت و تحویل داد از مغازه خارج شدند ادامه دارد ~~~🔹💞💚💞🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💞 💕 💞💕 💕💚💕 💞💕💞💕💞💕💞💕💞
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 بدون هیچ محدوده زمانی؛فقط حزب را انتخاب کنید و در فرصتهایی که پیش می آید تلاون فرمایید. هر ختم به نیت یکی از اعضاء گروه منتظر حضور گرم شما هستیم http://eitaa.com/joinchat/2355560452G6064b58d9d 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃