چرا پیاماتون ناامید کننده است خودم حالم بده وقتی حال همرو ببینم بده بدتر میشم انگار هیچکدوم جوابی نمیگیریم پر از اشوبیم شما هم ارامش نداری؟؟؟ ______________________🌿 گاهی پر از آرامش و گاهی کمی مضطر... و وقتی ناراحت و دلگیر بشم سعی میکنم خدا رو یاد کنم که منو می بینه...و حواسش بهم هست... خدایا آشوبم ارامشم تویی

خدایا ... برای من که پُرم از قفس پَری بفرست... اگر نیست پَری،برایم بالِ باوری بفرست... خلاصه اش اینکه یا کمک کن رهایی پیدا کنیم از حالتی که داریم و مساعد نیست یا کمک کن اون حالت رو باور کنیم، هضمش کنیم‌ و راضی بشیم.... مثلا این پیام تون ________________________🌿 سلام... گاهی بر انسان حزن غلبه می‌کنه و‌گاهی فرح... این روزگار است و ماباید بر غم هامون غلبه کنیم... درشعر علاوه بر اینکه همدردی و همدلی میشه با مخاطبی که کمی ناراحته و شاید دلش گرفته... داره راهکار هم داده میشه... که یا مشکلت حل میشه یا باید هضمش کنی وراضی باشی... واز خدا هم همین رو میخواییم... گاهی انسان دلگیر میشه اما دائمی نیست...

دنیا پیچیده شده با بلا... هیچ انسانی در دنیا مزه ی خیرِ خالی ازشر را نمی چشد...یعنی خیر مطلق در دنیا وجود ندارد... لذا انسان در هر حالتی باشد پیچیده با غم و دردهایی هست که مختص خود اوست... لذا پیام می تواند کاملا کلی نسبت به احوال هر کسی صدق کند اما به معنی بد بودن و اشفته بودن حال همه نیست ‌.. دنیاست ....برای بهترین بندگان خدا هم خالی از سختی نبود... اما بزرگی گفت...چون می گذرد غمی نیست...

مائده... مهسا....ایراندخت...😅😅 همشون یکی بودن کـه...😉😉 فقط سری آخر که میگه سرما خوردم😄😄😄

امروز به بچه ها گفتم... رویایی که کاشتی عشق میخواد،تلاش ومراقبت میخواد...ومهم تر از همه صبـر میخواد... صبر کن تا تو وقتش اتفاق بیوفته و شکوفا بشه رویاهات...

خاطره بگم؟!

یادش بخیر بچه بودیم اونقدر آدامس رو می جویدیم که فک درد می‌گرفتیم... اصلا آدامسه دیگه می چسبید به دندونا... بعد ولش نمی کردیم که... میذاشتیم تو جا تخم مرغی یخچال دوساعت حالتش برگرده دوباره ادامه می دادیم...😄🤦‍♀😄 یادمه یه دونه آدامس شیک برا سه روزمون کافی بود😄😄 تازه صبح ها گاهی آدامسمون جا به جا میشد وقتی از یخچال برمی داشتیم.... 🤦‍♀😄🤦‍♀

اینا رو یادتونه؟!

بیشتر کودکی ما با نصفه های ادامس موزی طی شد... چقدر دلخوش می شدیم...

خدایا الان هم همون خوشی های کوچیک رو میخواییم با حجم بزرگ شادیش

فقط یه چیز بگم که دیگه اخرش بوده... وقتی مادرها ادامس داشتن و ما نداشتیم،با دندون هاشون همونی که داشتن رو بین بچه هاشون تقسیم میکردن... 🤦‍♀😄🤦‍♀😄🤦‍♀

دوست دارم شماهم خاطراتتون بگید😊