📚بـرای سـلامـتـی ذهـنتـان ،
هـر روز یـک جـرعـه کـتــاب بنـوشـید...
┈┉┅━❀♥️❀━┅┉┈
...گاهی احساس میکردم که فاطمه اصلا دل ندارد. وقتی میدیدم به هیچ چیز دل نمیبندد، با هیچ تعلقی زمینگیر نمیشود، هیچ جاذبهای او را مشغول نمیکند؛ یقین میکردم که او جسم ندارد، متعلق به اینجا نیست. روحِ محض است، جانِ خالص است.
گاهی احساس میکردم که؛ فاطمه دلی دارد که هیچ مردی ندارد. استوار چون کوه، با صلابت چون صخره، تزلزلناپذیر چون ستون های محکم و نامرئی آسمان.
یکّه و تنها در مقابل یک حکومت ایستاد و دلش از جا تکان نخورد. من مامور به سکوت بودم و حرفهای دلِ مرا هم او میزد.
گاهی احساس میکردم فاطمه دلی از گلبرگ دارد، نرمتر از حریر، شفافتر از بلور. و حیرت میکردم که یک دل چقدر میتواند نازک باشد، چقدر یک انسان میتواند مهربان باشد.
غریب بود خدایا، فاطمه غریب بود...
من گاهی از دلِ او، راه به عطوفتِ تو میبردم...
📖 [برشی از کتاب "کشتی پهلو گرفته"]
#یک_فنجان_کتاب
#یازهرا
#میلاد_حضرت_مادر
کانال_به_سبک_حیات
@hayatt_ir