حیـّان🇵🇸
این عدهی عزیز، فهمشان از دین را از چه جاهایی گرفته بودند؟ ۱. خانواده مذهبیشان ۲. معلمان مدرسه ۳
این فقط توضیح یک دسته از منابع فهمیدن دین این افراد بود،
باقی بماند!
حرف چیز دیگریست.
وقتی آدم میبینید سودی از دین و اسلام نبرده، از طرفی این اسلام ادعا میکند بهترین است و زندگی انسانی اگر بر اساس ان شکل بگیرد، در بهترین حالت خودش است.
بعد مقایسه میکند با زندگی خودش، میگوید: عه، پس این همه اخلاص و قناعت و باقی هم کشک بود؟
دیگر فکر نمیکند که منظور اسلام از دین داری، این فهمِ ناقصِ بیمبنایِ بدون تفکر و استدلال فردی نیست!
یک راست میگوید اسلام بد است، نمیگوید حالا شاید هم من دارم چپه اجرایش میکنم!
من و مادرم از روی یک دستور، غذایی میپزیم.
مال مادرم خوب میشود، مال من شفته!
ادم عاقل با خودش میگوید: خب فلانی هم از روی همین دستور رفت و جواب گرفت، پس من باید بسنجم ببینم کجای کار را اشتباه کردهام!
حالا نمیدانم در مسئلهای به اهمیت روش زندگی چه اتفاقی میافتد که آدم اینطور میکند!
یک کلام نمیگوید بگذار محض رضای خدا هم نه، محض آسودگی خاطر خودم یک نگاهی کنم شاید من هستم که اشتباه میکنم!
پرده دوم:
اسلام برای جلوگیری از این وقایع، نظراتی دارد و قانونهایی گذاشته.
چه چیز؟
مثلا، شما باید بدانید اگر میگوید لا الله الا الله، دقیقا با چه دلیلی خدایی جز این اللهی که اسلام میگوید نیست؟ با چه منطق و استدلالی؟
نماز را برای چه اسلام گفته، روزه را چرا، حضور دوازده امام و غیره را چرا..
اگر ندانید ازتان در آن حد خیلی بالا قبول نمیشود!
در حد نمرهی پاسیست، فقط توی کارنامه اعمالمان نمینویسند فلانی نماز نمیخوانده، یک تیک میخورد جلویش.
اما چه تاییدی؟ خدا از ما نمرهی پاس شدن میخواهد یا بیست؟ خودمان از خودمان چه؟!
حالا یک نفر میرود میگردد، میبیند تمام صدتا قانونی و کارهایی که اسلام گفته دلیل عقلی داشته، استدلال داشته، اگر درست اجرا شود، نتیجه مطلوب داشته!
خب معلوم است این آدمی که دیگر ته و توی همه چیز را در آورده، تقی به توقی بخورد نمیگوید اسلام اخ است و تخ است!
با عقل انسانیاس برای خود استدلال کرده
بعد که فهمیده درست است، گفته حالا بیا و خوبی کن، امتحانش میکنیم!
امتحانش میکند _به همان شیوه مطلوب، جواب میگیرد.
چه اتفاقی میافتد؟
یقینش به درست بودن حرفهای این دین بیشتر میشود..
حیـّان🇵🇸
در کتاب آتش بدون دود خواندم که مردمی پس از اعتماد به سران قبیله خود برای یک کشتار عظیم _یا کاری عظیم
اینجا گفتم، اعتماد کور
این کور بودن اعتماد یعنی همان بیمبنا بودن، یعنی بدون پایه و اساس بودن، یعنی بدون فهم دقیق و تعقل بودن یک اعتماد، یک پیروی، یک انجام دادن!
حیـّان🇵🇸
اینجا گفتم، اعتماد کور این کور بودن اعتماد یعنی همان بیمبنا بودن، یعنی بدون پایه و اساس بودن، یعنی
وقتی بدانی داری چه میکنی، دیگر اعتمادت کور نیست، آگاهانه و حقیقیست، و اتفاقا نشات گرفته از تعقل است!
خدا برای همین انقدر در قران _ به سرزنش میگوید:
اکثرهم لا یعقلون
اکثرهم لا یتفکرون
یعنی چه؟
یعنی تو جز آن اکثریت نباش و تفکر کن
یعنی تو جز آن اکثریت نباش و بفهم من کیستم و خودت کیستی و دین چیست و دیگرها..
پردهی سوم:
حالا ببینید بصیرت نائب امام زمان را.
چند سال ایشان میگوید تبیین کنید؟
دلایل را بگویید، توضیح بدهید،
حرف بزنید و ساکت ننشینید یک گوشه مبادا آب ببردتان!
جهاد تبیین،
حقیقتا خیلی دستور عاقلانه و ظریفیست.
شما نگاه کنید،
برای اینکه بتوانید چیزی را به کسی در بهترین حالت بفهمانید، باید خودتان چهار پله بیشتر از آن بهترین حالت فهمیده باشیدش.
پس ایشان در واقع با یک تیر دو نشان زده،
هم شما را به تفکر و تعقل وا داشته و هم یک جامعهای را به دست شما سپرده تا متفکرشان کنید و ذهنشان را به کار بیندازید..!
رزق نیمه شبی بود،
امیدوارم بخوانیدش.
هیچ برنامهای برایش نداشتم که بگویم یا چه، توی یادداشتهایم جملهی آن کتاب را دیدم، اینها پشتش ردیف شد.
در هر حال، حکمتیست حتما..
منت بگذارید،
حتما و حتما و حتما
اگر خواندید یک اعلام نظری بکنید و بگویید خواندیم؛ اینجایش بد بود، این را اگر فلان طور گفته بودی بهتر بود، باقی و باقی.
و اگر سوالی بود، بفرمایید..
این کار را حتما بکنید!
- https://daigo.ir/pm/s0tjlT