eitaa logo
حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
299 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
60 فایل
🍀 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🍀 🌷اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن🌷 🌹السَّلامُ عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ🌹 با سلام واحترام خدمت شما این کانال به جهت اطلاع رسانی وارسال پیام های حسینیه راه اندازی شده است.یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم << الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ >> همان کسانی که فکر می‌کنند با صاحب‌اختیار خودشان ملاقات می‌کنند و به‌سویش برمی‌گردند. سوره بقره آیه ۴۶
امام رضا علیه السلام: ما ذِئبانِ ضارِیانِ فی غَنَمِ قَومٍ قَد تَفَرَّقَ رُعاؤُها بِاَضَرَّ فی دینِ المُسلمِ مِنَ الرِّیاسَهِ دو گرگ درنده در گله ی بی چوپان، به اندازه ی ریاست طلبی در دین یک مسلمان زیانبار نیست اصول کافی جلد2 صفحه297
🖼 ؛   📌 سلام به پدر... 👦 پسرک کنار سفرهٔ صبحانه نشست. اما یادش رفت به پدر و مادرش سلام کند. پدر با اخم گفت: مگه می‌شه اول صبح، سلام به پدر و مادرت رو فراموش کنی؟ پدر سپس تلفن همراهش را روشن کرد و مشغول پرسه‌زدن در فضای مجازی شد. این کار هر روز او بود. او باز هم فراموش کرد، صبحش را با سلام به پدر مهربانش آغاز کند. «سلام علی آل یس… » او هم خودش را یک می‌دانست! ✍️ جلس الصبی لیتناول الفطور لكنّه نسى يرمي السلام على أمه و أبيه. قال الأب عابسا: " أيمكن أحد ينسي یسلم على والديه؟!" ثمّ فتح الأب جواله و قام یجول فی الشبکات الإجتماعیة. هذا كان ما یفعله یومیّا. لقد نسى مرة أخرى أن يبدأ يومه بالسلام على أبيه الحنون. "سلام على آل يس..." 👤 او هم خودش را می‌دانست! كان يعتبر نفسه مِن المنتظرين! ┈••✾•🍃🌷🍃•✾••┈ 🍃 🌷 🍃🌷 🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
. 🔅 ✍️ کار نیک حتما به‌بار می‌نشیند 🔹اگر جای دانه‌هایت را که روزی کاشته‌ای، فراموش کردی، باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته‌ای. 🔸پس نیکی را بکار بالای هر زمینی، زیر هر آسمانی و برای هر کسی. 🔹تو نمی‌دانی کی و کجا آن را خواهی یافت. کار نیک هر جا کاشته شود به‌بار می‌نشیند. 🔸اثر زیبا باقی می‌ماند، حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد.
اطلاعیه مراسم ختم مرحومه مغفوره ، دوشیزه بنفشه قدیانی (خواهر عباس قصاب) 👆👆👆
. ◾️بقا مختص ذات اوست به اطلاع میرساند، مراسم اولین سالگرد مادر شهید گرانقدر محمود شعبانی تفتی ، مرحومه حاجیه خانم بی بی ربابه فلاح پور همسر مرحوم حاج عباس شعبانی تفتی در روز جمعه هشتم دیماه از ساعت 15:30 الی 17 در حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل (ع) برگزار می گردد. شادی روح اموات از خانواده محترم شعبانی فاتحة مع الصلوات
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 💫 «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» 💫 🌸آرامش یعنی؛ ✨قایق زندگیتان را، 🌸دست کسی بسپارید که، ✨صاحب ساحل آرامش است... 🌸در این صبح زیبا ✨ از خدای مهربان ... 🌸قشنگترین، آرامش‌بخش‌ترین، ✨ و بهترین روز را برایتان آرزومندم.. 🌸 الهـی به امیــد خـودت 🌹❄️
🌠سلام صاحِبِ زمانم! "بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا" جانم به فدایتان شما دوری هستید که از ما دور نیستید این ما هستیم ڪہ از شما فاصله گرفته ایم.. 🍃تمام آفرينش بی‌تو باشد جسم بی‌جانیست 🍃بیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن.. ✨أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم << يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ >> آی بنی‌اسرائیل، نعمت‌هایم را که به شما بخشیدم به‌خاطر بیاورید و اینکه شما را از مردم زمان خودتان برتر ساختم. سوره بقره آیه ۴۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام على عليه السلام: أهنى العَيشِ اطِّراحُ الكُلَفِ گواراترين زندگى [در] دور افكندن تكلّفات است غررالحكم حدیث2964
✧﷽✧ 🌹مقام ✿•° براي اینکـه بـه مقـام مـادر پـی ببریـم جـا دارد اشـاره ای بـه یکـی از بـزرگ شـیعه کنــم. جایــگاه شــیخ مرتضــی انصــار ی در بیــن علمــا به قــدر ی رفیــع اســت کــه او را «خاتـم الفقهـاء و المجتهدیـن» لقـب داده انـد. ❀•° وی بـا نوآوری، علـم اصـول و بـه دنبـال آن،فقــه را وارد مرحلــه جدیــدی کــرد. کتابهای رسائل و مکاســب مهمترین آثــار او اسـت. اگـر کسـی بخواهـد در حـوزه علمیـه مجتهـد شـود بایـد کتـاب ارزشـمند ایشـان را بخوانــد. ✿•° وقتــی بــه مــادر شــیخ انصــاری گفتنــد: فرزنــدت بــه درجــات عالــی علــم و تقــوا رســیده اســت، در پاســخ گفــت: «مــن در انتظــار آن بــودم كــه فرزنــدم ترقــی بیشــتری داشــته باشــد؛ زیــرا مــن بــه او شــیر نــدادم، مگــر اینكــه بــا وضــو بــودم و حتــی در شــبهای ســرد زمســتان هــم بــدون وضــو او را شــیر نــدادم». ❀•°نقــل اســت «شــیخ انصــار ی»، مــادر پیــرش را بــه دوش می گرفــت و جلــوی حمــام مي برد و او را بــه زن حمــام می ســپرد و همانجــا منتظــر میایســتاد تــا پــس از پایــان كار ، او را بــه خانــه بــاز گردانــد. و ی هــر شــب بــه دستبوســی مــادر می رفــت و صبــح بــا اجــازه مــادر از خانــه خــارج میشــد. ✿•° بااین حــال پــس از مــرگ مــادرش، همــواره می‌گریســت و میفرمــود: گریــه ام بــه ایــن دلیــل اســت كــه از نعمــت بــزرگ خدمــت بــه مـادر محـروم شـدم. ❀•° بـا آنكـه مـادرش زن باایمانـی بـود، شـیخ مرتضـی انصـاری، تمـام نمازهــای واجــب وی را دوبــاره به جــا آورد. ┈••💐🧕💐✾••┈ 🌺 🧕 🌹🧕 🧕❤️🧕 🌷🧕🌹🧕🌺🧕🌸
. ‌🔅 ✍️ بزرگ‌ترین اشتباه آدم‌ها در رابطه‌هایشان 🔹شطرنج‌باز معروف در بازی شطرنج به یک آماتور باخت! 🔸همه تعجب کردند و علت را جویا شدند. 🔹او گفت: اصلاً در بازی با او نمی‌دانستم که آماتور است. با هر حرکتش دنبال نقشه‌ای که در سر داشت، بودم. 🔸گاهی بی‌خیال خود نقشه‌اش را خوانده و حرکت بعدی را پیش‌بینی می‌کردم، اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری می‌دیدم. تمرکز می‌کردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم. 🔹آن‌قدر در پی حرکت‌های او بودم که مهره‌های خودم را گم کردم. بعد که مات شدم فهمیدم حرکت‌های او از سر بی‌مهارتی بود! 🔸بازی را باختم اما درس بزرگی گرفتم؛ اینکه تمام حرکت‌ها از سر حیله نیست. آن‌قدر فریب دیده‌ایم و نقشه کشیده‌ایم که حرکت صادقانه را باور نداریم و مسیر را گم می‌کنیم و می‌بازیم! 💢بزرگ‌ترین اشتباهی که ما آدم‌ها در رابطه‌هایمان می‌کنیم این است که نیمه می‌شنویم، یک‌چهارم می‌فهمیم، هیچی فکر نمی‌کنیم، و دو برابر واکنش نشان می‌دهیم.
🔴استاد فاطمی نیا ره : ‏اگر ما بدانیم حضرت سجاد(ع)یک پیراهنی داشته و آن را به تن مبارکشان نموده‌اند و در کدام گوشه‌ی دنیاست؛ به هر طریقی شده میرویم آن را ببینیم و ببوسیم! ‏امّا صحیفه سجادیه که از دو لب گهربار آن حضرت بیرون آمده و در دسترس ماست چقدرارزش آن را دانسته و قدردان آن هستیم؟ ➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓تفاوتی اساسی در خانمها و آقایان در بیان دکتر عزیزی ┄┅┅❅🌕🌑🌕❅┅┅┄ 🌑 🌕 🌑🌕 🌕🌑🌕 🌑🌕🌑🌕🌑🌕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه مسئولین که همیشه اظهار تکلیف می کنند!!! 🔥 جهنم‌ تون که قطعیه! 👈 اگه عقل داشته باشید همین الان میرید استعفا میدید! ⛔️هشدار آیت‌الله جاودان به نمایندگان مجلس
🌺 🌸 💢 🔹السلام علیک حین تقرأُ و تبیِّن... 🔹سلام بر تو آن روزی که صحیفه های وحی را ظاهر می‌کنی و آیه‌های نور را بر مردم می‌خوانی و جرعه های معرفت را به کامشان می‌ریزی... 🔹زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان 🔹اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم << وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ >> بترسید از روزی که اصلاً کسی به‌درد کسی نخورَد و شفاعتی درباره‌شان قبول نکنند و برای نجاتشان از عذاب، غرامتی نپذیرند و کمکی به آن‌ها نکنند! سوره بقره آیه ۴۸
🔅 ✍️ بهای رسیدن به موفقیت 🔹روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. 🔸در یکی از سفرهایشان در بیابانی گم شدند و تا آمدند راهی پیدا کنند شب فرارسید. 🔹ناگهان از دور نوری دیدند و با شتاب سمت آن رفتند، دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می‌کند. 🔸آن‌ها آن شب را مهمان او شدند و او نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن‌ها داد تا گرسنگی راه برطرف کنند. 🔹روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. 🔸در مسیر، مرید همواره در فکر آن زن بود و اینکه چگونه فقط با یک بز زندگی می‌گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می‌کردند. بالاخره به مرشد خود قضیه را گفت. 🔹مرشد فرزانه پس از اندکی تأمل پاسخ داد: اگر واقعاً می‌خواهی به آن‌ها کمک کنی، برگرد و بزشان را بکش. 🔸مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آنجا که به مرشد خود ایمان داشت، چیزی نگفت و برگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت و از آنجا دور شد. 🔹سال‌های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بچه‌هایش چه آمد. 🔸روزی از روزها مرید و مرشد وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود. 🔹سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن‌ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند. 🔸صاحب قصر زنی بود با لباس‌های بسیار مجلل و خدم‌وحشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد و دستور داد به آن‌ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت آن‌ها را فراهم کنند. 🔹پس از استراحت نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. 🔸زن نیز چون آن‌ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود را این‌گونه بیان کرد: 🔹سال‌های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می‌کردیم. 🔸یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. 🔹ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم. 🔸ابتدا بسیار سخت بود ولی کم‌کم هر کدام از فرزندانم موفقیت‌هایی در کارشان کسب کردند؛ فرزند بزرگ‌ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت و فرزند دیگرم معدنی از فلزات گران‌بها پیدا کرد و دیگری با قبایل اطراف شروع به دادوستد کرد. 🔹پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می‌کنیم. 🔸هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر آن را فدا کنیم. رسیدن به موفقیت بهایی دارد. بهای آن را بپرداز.