اگر حضرت پروردگار بخواهد با عدلش با بندگان رفتار کند، هیچ یک جان از عدالتش بهدر نمیبریم. سادهترین مثال عدالت خداوند این است که گاه پیش میآید ضربهای به مورچه یا حشرۀ آسیبپذیر دیگری میزنیم که اگر او را نکشد، به دورها پرتابش میکند. اگر خداوند بخواهد با عدالتش با ما رفتار کند چنان ضربهای محکم بر پیکرمان فرومیکوبد که از هم متلاشی شویم. نیز اگر خداوند به عدالتش پردهها را کنار بزند و حقیقت وجود ما را بر دیگران آشکار سازد، هیچیک حتی حاضر نمیشویم جنازۀ دیگری را دفن کنیم: «لَوْ تَكَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُم» از همین رو نیز چشم به فضل و کرم خداوندی دوختهایم و سخت بیمناک از عدالتش هستیم.
عدالت الهی چنان سنگین و درهم شکننده است که حتی حجت الهی که چشم امید به کرم و بخشایش او دارد، از عدالت خداوند بیمناک است و ملتمسانه از او میخواهد تا با ایشان به ملاطفت رفتار کند و عدالت خود را به صحنه نیاورد.
این شیوۀ درست نگاه عبد به معبود است که در میان معصومان علیهم السلام دیده میشود. ایشان دستی به جام باده دارند و دستی به زلف یار؛ از یک سو امید و اعتماد کامل بر فضل خداوندی دارند و از دیگر سو از عدالت او لرزان و هراساناند. درنتیجه نجواها و نیایشهایشان، هم لبریز از امید است و هم خوف و خشیت.
▫️کتاب شکوه نیایش، شرح صحیفه سجادیه، ج۶، صص. ۶۲۱-۶۲۰.
#لحظۀخوش
#شکوه_نیایش_جلد۶
@Hedayatnoor
امنیت خداوندی بر دو گونۀ تکوینی و تشریعی است. امنیت تکوینی قهراً در ذات وجود نهاده شده است و مقصود از آن، حفظ جهان و موجودات از حوادث طبیعی است. بدون این امنیت وضعیت حرکت زمین و دیگر کرات آسمانی نامشخص است و کافی است با برخورد شهاب سنگی به زمین، تمام این کرۀ خاکی از میان برود. اما قرنهاست که زمین و موجوداتش به امنیت تکوینی خداوند به حیات خود ادامه دادهاند.
امنیت تشریعی نیز بدین معناست که اگر کسی در مسیر دین و شریعت الهی قرار گیرد، هم خود او به حاشیهای امن دست مییابد و هم وجودش مظهر امان برای دیگران میشود و انسانها از حضور او رایحۀ دل انگیز امنیت را میبویند. پس نه کلام او احساس ناامنی در دیگران به وجود میآورد و نه رفتارش کسی را آشفته میسازد.
از القاب خداوند متعال «لسَّلَامُ الْمُؤْمِنُ» (سلامت بخشِ امان دِه) است. حضرت او نام پیروان آخرین پیامبرش را از این دو اسم خود برگزید و آنان را «مُسْلِم » و «مُؤْمِن » نامید. «مُؤمن » بودن خداوند به معنای امان دهی او و «مُؤمن » بودن پیروان رسول خاتمش بدین معناست که آنان امان گیرنده از خداوند و مظهر امنیت برای دیگران هستند، آن را به دیگران هدیه می کنند و شرّی از ایشان به کسی نمی رسد.
مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر از دست و زبانش در آسایش باشند. مسلمان مؤمن مظهر صلح و امنیت و پاکی است؛ به گونه ای که کسی که با او ازدواج یا معامله می کند، حاضر است تمام تعهداتش را بپذیرد؛ زیرا با فرد مؤمنی سروکار دارد که نه شرّی به او می رساند و نه دست از تعهداتش می کشد.
▫️کتاب شکوه نیایش، شرح صحیفه سجادیه، ج۶، صص. ۶۳۱-۶۲۹.
#لحظۀخوش
#شکوه_نیایش_جلد۶
@Hedayatnoor
دو عامل جهل و نسیان دلیل جرئت یافتن انسانها بر گناه است. تمام گرفتاریها و بیچارگیهای انسانها از همین دو عامل برمیخیزد. اگر انسان به گناه بودن عملش و قبح آن جاهل باشد، یا گناهان خود و آثار پلشت و پلیدش را از یاد ببرد، جرئت تکرار گناه را در خود مییابد.
جهل به گناه و غفلت از آن، کار انسان را به مراحلی هلاکتبارتر از انجام گناه نیز میرساند. بر اساس روایات، چند چیز هستند که از خود گناه پلیدترند:
«أَرْبَعَةٌ فِي اَلذَّنْبِ شَرٌّ مِنَ الذَّنْبِ اَلاِسْتِحْقَارُ وَ الاِفْتِخَارُ وَ الاِسْتِبْشَارُ وَ الْإِصْرَارُ»
چهار چیز در گناه وجود دارد که از خود گناه شرتر است: کوچک شمردن گناه، افتخار کردن به گناه، شادمانی کردن به گناه و اصرار بر آن.
اما کسی که به حقیقتِ گناه بودن عمل خود و قبح آن آگاهی داشته باشد، اگر مرتکب خطایی شود، به تمام معنا شرم میکند و سر به زیر میآورد. با هزاران مرتبه تنزل، بسیاری از فرزندان وقتی کار خطایی میکنند، از آنجا که میدانند والدین این کار را از آنان نمیپسندند، پس از آشکار شدن آن خطا بر پدر و مادر، جرئت سر بلند کردن در حضور آنان را ندارند و از ایشان با همان سر افتاده و روی خجل، عذر میخواهند.
انسان نیز اگر به گناه خود علم و توجه داشته باشد، شرمساری چنان وجودش را فرامیگیرد که نمیتواند سرش را در پیشگاه خداوند بلند کند، چه رسد به آنکه لب از لب بگشاید، گناهانش را در پیشگاه خداوند برشمارد و غفران و عفو خداوند را بطلبد.
▫️کتاب شکوه نیایش، شرح صحیفه سجادیه، ج۶، صص. ۶۳۴-۶۳۲.
#لحظۀخوش
#شکوه_نیایش_جلد۶
@Hedayatnoor
«نَوْبَة » و «تَوْبَة » هر دو به معنای بازگشتاند؛ با این تفاوت که «تَوْبَة » بازگشت از معصیت است؛ اما «نَوْبَة » نه تنها بازگشت از عصیان الهی، بلکه بازگشت از هر چیزی است که در آن کراهت خداوندی است؛ یعنی ممکن است عملی، معصیت محسوب نشود، اما در نگاه خداوند ناپسند باشد. فراتر از این، نوبه بازگشت از لذتهای حلال الهی به سوی او نیز است؛ زیرا دیگر هیچ لذتی به خودی خود در کام او شیرین نیست. تنها اگر این لذت به خدا بازگردد در نگاهش پرحلاوت میشود. در پرتو نوبه، تمام لذتهای دنیایی عامل قرب به حضرت حقاند.
بنابراین نوبه مفهومی پرشکوهتر از توبه دارد و از همین رو خداوند بندگانش را به انابه فرمان داده است: «أَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ» یعنی از هرچیز و هرکس در زندگی، روی توجه خود را به سوی خدا بازگردانید. راز اصلی توفیق و کمال شخصیت، آن است که انسان از تمام فعل و انفعالات و حرکاتی که انجام میدهد به حقیقت «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» منتهی شود. هرکس که کاری انجام میدهد، از کارگری زحمتکش گرفته تا کسی که کارش وعظ و تدریس دین است، اگر ذهن و قلبش از آن کار توجه به خداوند سبحان باشد، کامیاب است.
ماهیت زندگی دنیا و لذاتش غفلتآور است. اگر انسان در توجه به اینها، متوجه خداوند نباشد و نداند که چرا میخورد تفاوتی با بهایم ندارد.
اولین فایدۀ انابه، مصونیت است. این انسان که در هر کاری روی توجه خود را به سوی خداوند میگرداند، خطا نمیکند و نمیلغزد؛ زیرا در تمام زمینهها خودکنترلی دارد و تقوای حقیقیِ نفسانی درون او حاکم شده است.
▫️کتاب شکوه نیایش، شرح صحیفه سجادیه، ج۶، صص. ۶۵۳-۶۴۹.
#لحظۀخوش
#شکوه_نیایش_جلد۶
@Hedayatnoor
از نگاهی توبه بر سه سطح است: اول، توبه از گناهان است؛ دوم، توبه از غفلتهاست و نوع سوم، که فراتر از سطح انسانهای عادی است، بنده توبه میکند از اینکه مبادا طاعات خود را چیزی دیده باشد و عباداتش در نهایت حسن و لطف به چشمش آمده باشد. این نوع توبه از کوتاهی و کمتوانی انسانی در انجام حسنات است.
این سطح، از آنِ خواص و همان شیوۀ سخن گفتن وجود نازنین سیدالشهدا علیه السلام در بلندای دعای عرفه است؛ آنجا که چون به طاعات خویش مینگرد و آنها را با عظمت بیانتهای خداوند در قیاس میآورد، شرم تمام وجودش را فرامیگیرد:
«إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لَا یَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِي».
خدايا كسی كه زيبايیهايش زشتی بوده، پس چگونه زشتیهايش زشتی نباشد؟! .
از همین رو نیز استغفار بندگان ممتاز خداوند غیر از استغفار بندگان عادی است. اگر حضرت حق به رسول خود امر به استغفار میکند:
«وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا»
(و از او آمرزش بجوی. بهراستی او همواره بسیار توبه پذیر است)
و اگر رسول خدا صلوات الله علیه میفرماید:
«إنِّي لَاَسَتَغفرُِ اللهَ فِي كُلِّ يَومٍ سَبعيِنَ مَرَّة»
(من در هر روز هفتاد مرتبه از خداوند طلب آمرزش و بخشش می کنم)، مقصود، استغفار از گناه و غفلت نیست. استغفار ایشان و اهل بیت مکرّمش همگی از نوع سوم توبه است؛ یعنی طلب پوشش خداوند در کاستیها و ضعفهای انسانی.
▫️کتاب شکوه نیایش، شرح صحیفه سجادیه، ج۶، صص. ۶۵۸-۶۵۶.
#لحظۀخوش
#شکوه_نیایش_جلد۶
@Hedayatnoor
هر کار خیری که از بنده سر میزند، زمزمۀ اولیه، فکر ابتدایی، الهام و شوق انجام آن، بدون تردید از سوی خداوند تبارک و تعالی میآید. پس از اینکه چنین توجهی از سوی خدا و میل به انجام خیری درون آدمی آمد، انسانها به دو شیوه رفتار میکنند.
گروهی به بهانۀ جوانی یا داشتن فرصت بسیار در ادامۀ عمر یا نبود حوصله، این الهام را پس میزنند و توجهی به انگیزۀ درونی خود نمیکنند. اگر چنین شود، درِ رحمت و توجه خداوند را به روی خود بستهاند.
اما گروهی دیگر الهام و التفات الهی را درمییابند و روی به عمل میآورند. درنتیجه عمل ایشان به بار مینشیند. در ادامه نیز پذیرش و مُهر قبول زدن بر آن، با خداوند است. بنابراین در هر کار خیری، دو سوم کار، یعنی اول و آخر آن سهم خداوند و یک سوم کار، یعنی میانۀ آن سهم بنده است.
در عمل شرّ، ماجرا عکس است و بنده به عمل شرّ خود، نزدیکتر است تا خداوند به آن. زیرا فکر شوم و پلید، هرگز انگیزه و سرمنشأ الهی ندارد و سیئات از درون خود انسان و با وسوسۀ شیطان آغاز می شود.
در این حال نیز انسانها به دو شیوه رفتار میکنند: گاه با آمدن وسوسه و فراهم شدن زمینۀ شر، نهیب الهی را میشنوند و به خود میآیند و وسوسه را از خود میرانند. در این حال عنایت الهی شامل حالشان میشود و خیر و برکت به سویشان جاری میگردد.
اما گاهی آدمیان با وجود نهیب الهی، وسوسه را میپذیرند و دست به عصیان و خطا میآلایند. درنتیجه خداوند دست حمایتش را از سر ایشان برمیدارد. در سیئات، یک سوم از آنِ خداوند است اما دوسوم دیگر، یعنی اول و آخر کار متعلق به خود بنده است که وسوسه در درونشان شکل میگیرد و به هشدار خداوندی توجهی نمیکنند.
▫️کتاب شکوه نیایش، شرح صحیفه سجادیه، ج۶، صص. ۶۶۶-۶۶۴.
#لحظۀخوش
#شکوه_نیایش_جلد۶
@Hedayatnoor
پس از شهادت رسول مکرم اسلام صلواتاللهعلیه، دین خدا جز به کوششهای جانفرسا و صبوریهای ائمۀ هدایت علیهمالسلام استمرار و پابرجایی نیافت. ایشان میراثداران رسول هدایت صلواتاللهعلیه بودند که پاکبازانه و دلیرانه، با دادن جان و مال و فرزند در راه خدا، در برابر انحرافات ایستادند، تا بلکه دین در مسیر مستقیم خود بماند و به کج راهه نرود.
خداوند لرزشهای دین را به فرق شکافتۀ علی علیهالسلام، به جگر پاره پارۀ حسن مجتبی علیهالسلام، به سر بر نیزه رفتۀ سیدالشهدا علیهالسلام، به محرومیت و هجران سیدالساجدین علیهالسلام و به رنج و زجری که هریک از دیگر ائمه علیهمالسلام بر خود هموار کردند، از اضطراب و لرزه نگاه داشته است. مانند چنین وجودهایی را سرتاسر روزگار به خود ندیده و نخواهد دید و چنان که امام علی علیهالسلام این حقیقت را در نهایت شکوه به تصویر میکشد، هیچ کس با این خاندان در قیاس نمیآید.
هر اندازه که دنیا و اهلش از آموزههای خاندان رسالت فاصله گیرد، باز به ایشان و باورها و مکتبشان بازمیگردد؛ چرا که ایشان هدایتگران حقیقی آدمیاناند.
حضرت امیر علیه السلام در حکمت ۲۰۹ نهجالبلاغه فرموده است:
«لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا»
دنيا پس از كژتابیهايش به ما روی خواهد كرد و مهربان خواهد شد؛ چونان ماده شتر بدخويی كه به بچۀ خود مهربان شود.
▫️کتاب شکوه نیایش، شرح صحیفه سجادیه، ج۶، صص. ۶۷۱-۶۷۰.
#لحظۀخوش
#شکوه_نیایش_جلد۶
@Hedayatnoor
ضعف در عمل گاه در کَمیت عمل است و گاه در کیفیت آن. بسا انسان موحد اگر بهدرستی در زندگی روزمرۀ خود بنگرد، فهم چندانی در قبال حضرت پروردگار و عبادات و طاعات او در خود نبیند. آنچه او را دربر گرفته، روزمرگیهایی است که جایی برای بروز و ظهور طاعت و عبادت خداوند و رفتارهایی که قطعاً رضایت الهی را به دنبال دارد، نگذاشته است. شاید به حداقلهای واجبی پایبند باشد؛ اما به لحاظ کمیت، ضعف در اعمال عبادی و طاعات خداوند دارد. مقصود از عمل، صرف عبادت نیست؛ بلکه طاعت خداوند مدّ نظر است. او بیشتر به اموری میپردازد که چه بسا غفلتآور نیز باشد.
درمقابل، ممکن است انسان کثرت در عبادت و اطاعت داشته باشد، مظاهر طاعت و عبادت خداوند در زندگی او بسیار پررنگ باشد و شب و روز با مسائلی همراه باشد که از مصادیق عبادت و طاعت الهی است؛ در عین حال، به لحاظ کیفیت، عمل او ضعیف بوده و در اعمالش جوهر عبادی کافی، خلوص لازم و توجه جدی نداشته باشد. ضعف در کیفیت بسیار مهمتر از ضعف در کمیت است. اگر بهدرستی به اعمال خویش بنگریم، درخواهیم یافت که گرفتار هر دو گونه ضعف در عمل هستیم؛ هم کُمِیت کَمیّتمان لنگ است و هم پای کیفیتمان میلنگد. در ۲۴ ساعت شبانه روز بسا عملی نداشته باشیم که بتوانیم آن را در پیشگاه خداوند عرضه کنیم. اگر هم اندک چیزی در چنته داشته باشیم، چنان از توجه و خلوص خالی است که شرمسار از عرضه کردن آنیم.
از مهمترین واجباتی که بدِان پایبندیم، فریضۀ نماز است که اندکیِ توجه و حضور قلب خویش در آن و ضعف خود در این عملِ روزانۀ عبادی را به نیکی میدانیم.
▫️کتاب شکوه نیایش، شرح صحیفه سجادیه، ج۷، صص. ۴۳-۴۱.
#لحظۀخوش
#شکوه_نیایش_جلد۷
@Hedayatnoor
سه ویژگی دستاورد اعتراف در برابر خداوند سبحان است:
۱- آنگاه که بندهای لب به اعتراف در برابر یگانه خالق و پروردگارش میگشاید، نشانۀ آن است که شناخت درستی از حضرت حق دارد. هر اندازه که انسان در درک اسماء و صفات الهی پیشتر بتازد و به مراتب فراتری از معرفت برسد، به همان مقدار از خُردی و حقارت وجود و عملکرد خود در پیشگاه خداوند، آگاهتر میشود؛ و در مقابلِ آن شکوهمندی، کبریایی، جلالت و جبروت، احساس کوچکی و نیستی وجودش را فزونتر فرامیگیرد. پس لب باز میکند و به حقارت خود بسی بیشتر اقرار میکند.
۲- اعتراف به گناه عامل از بین بردن خودشیفتگی در وجود انسان میشود. از اساسیترین عواملی که نه تنها انسان را از رشد و تعالی و شکوفاییِ استعدادها بازمیدارد، بلکه او را در پیشگاه خداوند و مواجهه با خلق بر زمین میکوبد و به ورطۀ هلاکت میافکند، آفتی به نام «عُجْب » به معنای خودشیفتگی است. انسان «مُعْجِب » تنها عمل و صفات خود را میبیند و آن، در نظرش بزرگ جلوه میکند.
اعتراف به تقصیر در پیشگاه خداوند از مهمترین آفتکُشهایی است که کمر اعجاب را میشکند و آن را در جان انسان میمیراند.
۳- عامل جدیِ دیگری که انسان را در مسیر رشد و کمال متوقف میسازد و از دستیابی به افقهای بعدی شکوفایی دور میکند، چیزی به نام بسندگی یا قناعت منفی است. گاه نفس در مسیر رشد، به موفقیتی دست مییابد، اما دیگر انگیزهای برای رفتن به سوی افقهای برتر و موفقیتهای بیشتر ندارد.
انسانی که در پیشگاه خداوند به تقصیر و ضعف خود اعتراف میکند، به خود میآید و متوجه میشود که هیچ در بساط خویش ندارد و به بازار عمل با دست خالی آمده است؛ پس این اعتراف او را برای ادامۀ حرکت به شوق میآورد و انگیزهای می شود تا در مسیر صعود خویش بیشتر و استوارتر بکوشد.
▫️کتاب شکوه نیایش، شرح صحیفه سجادیه، ج۷، صص. ۴۷-۴۴.
#لحظۀخوش
#شکوه_نیایش_جلد۷
@Hedayatnoor
تمام زندگی انسانها از ابتدا تا انتها میدان سخت مقابلۀ دشمنیها و دوستداشتنیهاست یا عداوتها و ولایتهاست. آنان از سویی به سمت ولایت الهی گام برمیدارند و از سوی دیگر به عداوت با حضرت پروردگار و ولایتپذیری شیطان کشیده میشوند. این نبرد همیشگی در وجود انسانها، قطعی است. از زمانی که آنان قوّۀ تمییز و تشخیص پیدا میکنند، همواره در مقام انتخابِ یکی از دو راهی هستند که یکی ایشان را به سوی ولایت الهی میبرد و رحمت خداوندی و نیکبختی را نصیبشان میگرداند و دیگری آنها را به سوی تولیّ شیطان و تقابل با خداوند سبحان میکشاند و باعث دوری آنان از حضرت حق و رحمت و برکت او میشود.
شیطان نماد دشمنی با خداوند است و از اسامی او «عَدُوَّ الله » است؛ او دشمن قسمخوردۀ انسان نیز است و پروردگار ایمانآورندگان را پرهیز میدهد از اینکه این دشمن او و خود را اولیای خویش قرار دهند:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ»
ای كسانی كه ايمان آورده ايد، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی نگيريد.
شیطان از همان آغاز با انسان دشمنی را آغاز کرده و آدمی در تمام عمرش، آن به آن درگیر انتخاب این عداوت و ولایت است و باید هر لحظه مراقب چنین تقابلی باشد و بکوشد راه درست را برگزیند.
▫️کتاب شکوه نیایش، شرح صحیفه سجادیه، ج۷، صص. ۶۴-۶۳.
#لحظۀخوش
#شکوه_نیایش_جلد۷
@Hedayatnoor
نفس انسان به دنبال کوچک شمردن گناه است. او با خود میگوید: من کار خیلی بدی انجام ندادهام. اندک خشمی گرفتهام و فریادی کشیدهام؛ دروغ کوچکی گفتهام که میشود بهراحتی جبرانش کرد؛ نگاه حرامی به کسی افکندهام و چنین رفتارهای کوچکی تأثیری در من و زندگیام نمیگذارد و چه جای غم؛ زیرا «عفو خدا بیشتر از جرم ماست».
وجود نازنین نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه در سفری در بیابانی توقف کرد و به یاران خود دستور داد از اطراف صحرا هیزمها را گرد آورند. در آغاز به نظر میرسید هیزمی در بیابان یافت نمیشود. اما وقتی اصحاب رسول الله صلوات الله علیه خُرده هیزمها را نزد ایشان آوردند و ذره ذره آنها را بر هم انباشتند، کوهی از هیزم پدید آمد و آمادۀ آتش زدن شد.
رسول خدا صلوات الله علیه فرمود: «هَكَذَا تَجْتَمِعُ الذُّنُوبُ» (گناهان این چنین روی هم انباشته می شوند)؛ یعنی گناهان صغیره ذره ذره در جان انسان گرد میآید و اندک اندک ظلمت متراکمی وجود را فرامی گیرد:
اندک اندک به هم شود بسیار
دانه دانه است غله در انبار
سپس پیامبر صلوات الله علیه فرمود: «إيَّاكُمْ وَ الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ». یعنی بپرهیزید از انجام آن گناهانی که در نظرتان چیزی نیست و کوچکشان میپندارید.
▫️کتاب شکوه نیایش، شرح صحیفه سجادیه، ج۷، صص. ۷۴-۷۳.
#لحظۀخوش
#شکوه_نیایش_جلد۷
@Hedayatnoor
دو چیز برای انسان بسیار خطرناک است. اول، «الأَمْنُ مِنْ مَكْرِ الله » (ایمنی از مکر خداوند)؛ یعنی انسان برای خود حاشیهای امن تصور کند و خود را تافتۀ جدابافته بپندارد و در برابر تدابیر و وعیدهای خداوند مصونیتی برای خویش قائل باشد. گاه این امنیت پنداری در قالب اسلام و مذهب و تشیع نیز رخ مینماید و بسا کسانی با خود بگویند:
اگر دوزخ به زیر پوست داری
نسوزی گر علی را دوست داری
چنین باوری کاملاً نادرست است و انسان باید مراقب باشد تا این پندار نادرست راهزن او نشود. انسان تنها آن زمان از مکر الهی در امان میماند که راه را درست برود و اسباب امنیت خویش را فراهم کند.
دوم، «الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّه»؛ یعنی نومیدی از اقیانوس بیکران رحمت الهی. این حالت، نقطۀ مقابل امنیتپنداری از مکر خداست. یأس نیز به اندازۀ حالت اول آسیب زننده است. اگر انسان به این تصور برسد:
چون قامت ما برای غرق است
کوتاه و دراز را چه فرق است
و بپندارد از دست رفته است و به قدری فرورفتۀ در گناه است که دیگر قابل اصلاح نیست، در پستترین مراتب دوزخ فرومیرود. به همین دلیل در معارف دینی، بسیار از گرفتار آمدن به این حالت پرهیز داده شده است. انسان به هر حد و اندازهای از گناه که برسد باید با زاری و ذلت و زبانی معترف، روی به درگاه پروردگار آورد و بگوید: «فَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ ». در این حال است که درهای رحمت و بخشایش الهی گشوده میشود و فضل خداوندی به جوشش درمیآید.
▫️کتاب شکوه نیایش، شرح صحیفه سجادیه، ج۷، صص. ۸۹-۸۷.
#لحظۀخوش
#شکوه_نیایش_جلد۷
@Hedayatnoor