🔰۲۹۶- چگونه انسان گرفتار شرک در نعمت میشود؟
🔹شرک در نعمت زمانی صورت میگیرد که آدمی دست خداوند را در نعمتهایی که به او بخشیده است، نادیده بگیرد و در گیر و دار اسبابها گرفتار شود و آن نعمت را ناشی از لطف انسانهای دیگر بداند. آدمی در زندگی خود مشمول نعمتهای مادی و معنویِ فراوانی است. ازجمله میتوان به نعمت رزق، سلامتی، امنیت و عزت و آبرو اشاره کرد. خداوند متعال هر نعمتی را در دنیا به واسطۀ اسباب و علل به دست انسانها رسانده است؛ مثلاً بیمار را به واسطۀ وجود طبیب حاذق و داروی کارآمد شفا میدهد. با این حال انسان مؤمن باید خداوند را مسبّب الاسباب بداند و به نقش تمام و کمال او در نعمتبخشی توجه کند.
در این میان اگر کسی آمد و در این نعمتهای الهی برای دیگران مدخلیت قائل شد، یعنی رزق خودش را وابسته به غیر خدا دانست، عزت خودش را به غیر خدا مرتبط کرد، عافیت و سلامتی خودش را از غیر خدا دانست و نقش خداوند را در برخوردار شدن از این نعمتها نادیده گرفت، دچار شرک در نعمت شده است. مثلاً اگر گفت: اگر فلانی نمیبود من خوار و ذلیل میشدم، یا اگر دست شفابخش و پنجۀ طلایی فلان جراح نبود من از بین میرفتم، یا اگر لطف فلان انسان بخشنده نبود من گرسنه میماندم، دچار شرک در نعمت شده است؛ زیرا برای غیر خدا در بهرهمندشدنش از این نعمتها نقشی مستقل قائل شده است.
پس مرز میان شرک و ایمان این است که ما برای غیرخدا نقشی مستقل از اراده و لطف خداوند قائل بشویم یا نشویم. اگر نقشی مستقل قائل شویم دچار شرک شدهایم و اگر قائل نشویم و بالاتر از نقش اسباب، اراده و لطف مسببّ الاسباب را ببینیم، در زمرۀ مؤمنان راستین هستیم.
▫️کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۲۲،صص. ۶۸۹-۶۸۴.
#پرسشازمشکاة
#کتاب_مشکاة_جلد22
@Hedayatnoor
🔰۲۹۷- مفهوم بصیرت در دین چیست؟
🔹در امر دین دو نکتۀ اساسی وجود دارد. نکتۀ اول در دینداریِ موفق، درک و تفقه در دین است. تفقه در دین، فقط به معنای علم به آموزههای دین نیست، بلکه درک و فهم عمیق و درست تعالیم دینی است. اگر دینداران مفهوم توحید، نبوت و ضرورت معاد را به درستی فهم کرده باشند یا از چگونگی تقسیم رزق و چرایی تفاوت آن آگاه باشند، یا اینکه به فلسفۀ احکامی چون حج، نماز و روزه یا به چرایی حرمت ربا، زنا و غیبت آگاه باشند، میتوانند به شبههافکنیهای مخالفان آگاهانه پاسخ دهند. اما وقتی چنین درکی از تعالیم دینی نداشته باشند، چه بسا با شنیدن شبهات دینی، پایشان سست شود و سطح دینداری شان فروکش کند و سرانجام ایمانشان از دست برود.
عنصر دوم در دینداریِ موفق داشتن درد دین است. گروهی از دینداران درک دین دارند اما درد دین ندارند. دغدغۀ آنها دینورزی و عمل به آموزههای دین نیست، بلکه تنها نگران بهرهمندی بیشتر از مواهب و لذتهای دنیوی هستند. دینداری برای این افراد در حاشیه قرار دارد. بنابراین اگر در جایی بین دین و دنیایشان تقابلی ایجاد شود، با توجیه بیپایۀ رفتارشان، دستور دین را نادیده میگیرند و به دنیای خود میپردازند.
در این میان، هستند دیندارانی که درد دین دارند و تمام دغدغهشان عمل به آموزههای دینی است، اما به علت نداشتن تفقه در دین و آگاه نبودن از چند و چون دستورات الهی، دچار افراط یا تفریط میشوند و طرح و برنامۀ الهی را بهدرستی اجرا نمیکنند.
چارۀ کار همۀ دینداران، بصیرت دینی است؛ بصیرتی که فرآوردۀ پیوند مبارک تفقه در دین و تزکیۀ نفس و نیز دغدغهمندی در دین و درد دین داشتن است. هنگامی که درک صحیح از آموزههای دینی با صفا و پاکیزگی نفس مؤمن دست به دست هم میدهند، بصیرتی ژرف به او میبخشند که او را در رسیدن به کوی نیکنامان و فتح قلۀ توحید یاری میرساند.
▫️کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۲۲،صص. ۷۰۴-۷۰۱.
#پرسشازمشکاة
#کتاب_مشکاة_جلد22
@Hedayatnoor
🔰۲۹۸- پیامبر صلوات الله علیه چگونه مردم را بسوی خداوند دعوت میکرد؟
🔹پیامبر اکرم صلوات الله علیه مردم را به مفاهیمی دعوت میکند که خود به خوبی میشناسد و به آنها عمل میکند؛ یعنی بیش از آنکه با گفتار خود مردم را به راه راســت بکشاند، با عملکرد خویش ایشان را به آن راه نورانی جذب میکند. از آنجا که پیامبر صلوات الله علیه به سخنان خود عمل میکرد، دعوت قولیِ او نیز بر جانها مینشست و معنا داشت و اثرگذار بود.
دو گونه دعــوت داریم: دعوت گفتاری و دعوت کرداری. از میان این دو دعــوت، دعوت کرداری یا فعلی و ارکانی اصل اســت و بر دعوت گفتاری یا زبانی تقدم دارد؛ زیرا در ســعادت انسان و جلب و جذب و هدایت مردم تأثیر فزونتری دارد.
هر یک از پدر، مادر، همسر، همسایه، دوست، آشنا با عمل به آموزههای دین و رعایت اخلاق اسلامی میتواند برای اطرافیانِ خود پیامآور و مبلّغ دین اســلام شــود. مثلاً پدران و مادران مؤمن و دلسوز برای تربیت فرزندان خود کافی است اولاً آگاهی خود را از تعالیم دینی بالا ببرند و ثانیاً به آنچه میدانند عمل کنند. ایشــان باید در گام اول ادبیات گفتاری و شیوۀ رفتاریِ خودشان را اصلاح کنند و پایبندی به دســتورات دینی را در قول و عمل نشان بدهند.
هنگامی که فرزند دلبندشــان، چنین گفتــار و رفتار پاکیزهای را از آنها ببیند، میکوشــد که مثل آنها رفتار کند. در اینجا پدر و مــادر با زبان عمل فرزند خود را تربیت میکنند. امام صادق علیه السلام در حدیثی زیبا میفرماید: «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم» (با غیر زبانهایتان دعوتکنندگان مردم [به سوی خدا] باشید).
هریک از ما پیروان پیامبر صلوات الله علیه در محدودۀ زندگی خود میتواند دعوتکننده به ســوی خدا باشــد. یعنی میتوانیم با گفتار و رفتار نیکویمان دیگران را به آیین مقدس اســلام جذب کنیم و گام بــه گام به خداوند تقرب جوییم. این، راه دوری نیست: «أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَةِ» (همانا کوچکنندۀ به سوی تو راهش نزدیک اســت). رســیدن به خداوند راهی کوتاه دارد و میتوان با زدودن حجابهای بین خود و خدا و عمل بر اســاس موازین دقیق و روشن ایمانی، در این مسیر به مقصد رسید.
▫️کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۲۲،صص. ۷۰۷-۷۰۵.
#پرسشازمشکاة
#کتاب_مشکاة_جلد22
@Hedayatnoor
🔰۲۹۹- از داستان حضرت یوسف علیهالسلام در قرآن چه عبرتهایی میگیریم؟
🔹ما با خواندن این سوره عبرت میگیریم که اگر انسان به بند رذایل اخلاقی گرفتار آید، آنچنان به حضیض ذلت میرسد که حاضر است پیشنهاد قتل برادر را هم بدهد. عبرت میگیریم که حسد چگونه میتواند خانوادهای را متلاشی کند و قلب پدری را سالها در فراق فرزند به درد آورد و برای مرتکبان شرمساری و سرافکندگی به بار آورد. در مقابل، مزیّن شدن به فضایل اخلاقی آدمی را آنقدر پخته میکند که به جایگاههای والا دست مییابد.
همچنین عبرت میگیریم که دروغگویی، خیانت، نگاه شهوتآلود و دیدگاه منفعتطلبانه چه بلایی بر سر آدمی میآورد و او را در پیشگاه خدا و خلق بیآبرو میکند. از آن طرف، صداقت، وفای به عهد، توکل به خداوند و خیرخواهی برای مردم چگونه آدمی را بر صدر مینشاند و همگان را در برابر او خاضع و خاشع میکند.
نیز عبرت میگیریم که تجمیع قدرت، ثروت، شهوتِ افسارگسیخته، رفاهزدگی و کاخنشینی چگونه آدمی را از مسیر انصاف و نجابت بیرون میکشد تا جایی که به همسر خود خیانت میکند و مظلومی را بیگناه به زندان میافکند.
از آن سو اگر انسان پایِ نجابت خودش بایستد و تقوا و صبر را در کنار هم پیشه کند و حاضر شود به خاطر اینکه پا را از مرزهای الهی خارج نکند، از دامن پریوشان بگریزد و کنج زندان را بگزیند، به چه عزت و عظمتی میرسد.
با خواندن این سوره، به آثار شگفتانگیز عفو کردن و بخشیدن در عین داشتنِ قدرت نیز پیمیبریم.
همچنین درمییابیم که تعهد و تخصص، لازمۀ پذیرفتن هر منصب و مقامی است و کسی که بدون شایستگی، مسئولیتی را قبول کند، خودش و دیگران را به ناکامی و زیان میکشاند. این عبرتها و عبرتهای لطیف دیگر، حقایق و معارفی هستند که از رهگذر قرائت و تلاوت سورۀ مبارکۀ یوسف نصیب آدمی میشود.
▫️کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۲۲،صص. ۷۳۷-۷۳۶.
#پرسشازمشکاة
#کتاب_مشکاة_جلد22
@Hedayatnoor
🔰۳۰۰- با توجه به آیه اول سورۀ رعد، معنای حق بودن قرآن چیست؟
🔹حق بودن قرآن کريم دو معنا دارد. در معنای اول، قرآن به سبب اینکه حق است نازل شده است. پس کتابی سرگرمکننده نیست. کتابی است که زندگی بشر به سبب آن، سر و سامان پیدا میکند و شکل حقیقی مییابد. برای آنکه خلقت خداوند بیهوده و لغو نباشد، خداوند هدایت انسانها را بر خود لازم دانسته است:
«إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى»
(همانا هدایت، تنها بر [عهدۀ]ماست).
حضرت حق این مهم را از مجرای قرآن و به سبب این کتاب تحقق بخشیده است. اگر انسانها در سایهسار تعالیم این کتاب زندگی کنند، به زندگی پایدار و استوار میرسند:
«إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»
(بهراستی اين قرآن به آنچه آن پايدارتر است، راه مینمايد).
ظرفیتی که در قرآن وجود دارد، برای هدایت همۀ انسانها کارآمد است و از رهگذر چنین هدایتی، آدمیان به هدفی که خداوند برای آفرینش آنها داشته، دست پیدا میکنند و اصل حکیمانه بودن خلقت تحقق مییابد.
معنای دوم، بیان میکند که قرآن با حق درآمیخته و همراه است و هر آموزه که در آن آمده حق و راست است. در قرآن کریم از تاریخ، طبیعت، خدا، انسان، فرشتگان، انبیا، بهشت، جهنم و هزاران واقعیت سخن گفته شده است. تمام آنچه قرآن دربارۀ واقعیتها بیان کرده حق و مطابق با واقع است. همچنین در قرآن بایدها و نبایدهای اخلاقی و رفتاری مطرح شده است که بهترین راهکارهای ممکن برای رسیدن به رشد و کمال انسانی است. هر آنچه در قرآن بیان شده برای هدایت انسان ضروری و خدشهناپذیر است. به عبارت دیگر، از آنجا که باطل امری رفتنی و بیاساس است:
«إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا»
(به راستی باطل نابودشدنی است)،
نقطۀ مقابلش یعنی حق، امر پایدارِ لازم است. چون که خط به خط قرآن حق است، هیچیک از قسمتهای آن تاریخ مصرف ندارد و رنگ و بوی تاریخی پیدا نمیکند و به موزه نمیپیوندد؛ بلکه تا قیامت انسانها را به سوی بهترین زندگی هدایت میکند.
▫️کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۲۳،صص.۳۲-۳۰
#پرسشازمشکاة
#کتاب_مشکاة_جلد23
@Hedayatnoor
🔰۳۰۱-چرا خداوند در قرآن به آیات طبیعی اشاره میکند؟
🔹قرآن کریم علاوه بر اینکه در آیات فراوانی به تبیین و توضیح شریعت اسلام پرداخته، از آیات طبیعی و تکوینی نیز سخن گفته است. بیش از ۸۰۰ آیۀ قرآن کریم به نحوی به مظاهر طبیعت اشاره میکند و میخواهد که انسانها از رهگذر تعقل در کیهان و کهکشان و آسمان و زمین به عظمت حضرت پروردگار آگاه شوند و انس و ارتباط فزونتری با حضرت حق برقرار کنند.
اما نکتۀ درخور توجه این است که قرآن کتاب دانش طبیعی نیست و قرار نیست منبع زیستشناسی و فیزیک و شیمی و جانورشناسی باشد. تفاوتی که در نوعِ پرداختن قرآن به این مطالب با پرداختن انسانها به آنها وجود دارد این است که بیشتر انسانها به خاطر اینکه بتوانند لذت بیشتری از دنیا ببرند و به رفاه بیشتری دست پیدا کنند، دربارۀ مواهب طبیعت مطالعه و تحقیق میکنند تا آنها را به استخدام خود درآورند. این در صورتی است که قرآن از مخاطبان خود میخواهد عالم طبیعت را با انگیزۀ شناخت شگفتیهای خلقت و عمق بخشیدن به ایمانشان مطالعه کنند تا از رهگذر آن، سطح تعقل و اخلاق و ایمانشان بالاتر رود. به همین خاطر است که خداوند متعال معمولاً در پایان چنین آیاتی میفرماید: «لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»، «لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ».
به این ترتیب آیات تشریعی و آیات تکوینی خداوند با هم در یک راستا هستند و هر دو دسته بنا دارند عقل آدمی را بارور کنند و او را به مسیر هدایت برسانند. اگر دانشمندان علوم تجربی با این نگاهِ دلپسند و دلپذیر به کاوشگری در عالم طبیعت بپردازند، علاوه بر اینکه از مطالعات خود لذت فراوان میبرند، به حقایقی والا نیز یقین پیدا میکنند. ازجملۀ این حقایق، باور قلبی و استحکام رأی و نظر به فردایی است که پیش روی بشر دیده میشود. هنگامی که آدمی به زنده شدن طبیعت پس از یک دورۀ خاصه مینگرد، بر زنده شدن خودش پس از مرگ یقین میکند و استبعاد ذهنیِ معاد در نظرش فرومیریزد.
▫️کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۲۳،صص.۳۹-۳۸.
#پرسشازمشکاة
#کتاب_مشکاة_جلد23
@Hedayatnoor
🔰۳۰۲- چرا گروهی معاد را انکار میکنند؟
🔹گروهی از ناباوران به معاد، نه از روی دلیل و برهان، بلکه به خاطر سختی و دشواریِ باور به معاد، این واقعیت ضروری را انکار میکنند. اما باید توجه داشت که منکران معاد همیشه از سنخ آن افرادی نیستند که معاد را به دلیل کوتاهیِ فکر و جهل و غفلت انکار میکنند. بلکه برخی از منکران معاد به دلیل اینکه میخواهند در زندگی راحت و آزاد و بی قید و بند باشند، امکان معاد را بعید میشمارند. حضرت حق دربارۀ این افراد میفرماید:
«بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ * يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ»
بلكه انسان با انکار رستاخیز میخواهد كه پيشِ رويش در آينده تبهكاری كند. میپرسد: روز رستاخيز چه وقت است؟.
این افراد اصلاً دوست ندارند به مرگ و معاد فکر کنند و میگویند تا زندهایم باید خودمان را از چنین افکاری دور نگه داریم و بهتر است تا میتوانیم از دنیا لذت ببریم. آنان از پیامبران گله میکردند که چرا ایشان را به یاد مرگ میاندازد و عیششان را طیش میکنند.
روشن است که این افراد از سر لجاجت، پیروی از نفسانیات و شهوات است که معاد را انکار میکنند، نه به خاطر شبهات، پرسشها و ابهامهایی که در ذهن دارند. اینان به خاطر آنکه میخواهند با خیال آسوده گناه کنند و بریزند و بپاشند و خیانت و جنایت کنند و از حساب و کتاب اخروی هراسان نباشند، جهان واپسین و دادگاه عدل الهی را از اساس منکر میشوند. فکر شنبه تلخ دارد جمعۀ اطفال را عشرت امروز بی اندیشۀ فردا خوش است .
بنابراین دو گروه وجود معاد را انکار میکنند؛ اول، کسانی که وقوع معاد را امری دور و دشوار میپندارند و دوم، آنان که به مرگ و معاد فکر نمیکنند و چون میخواهند بیقانون و بیضابطه، راحتی و خوشباشی را پیشه کنند، هنگامی که سخن از معاد به میان میآید، آن را پنداری کودکانه برمیشمارند.
▫️کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۲۳،صص.۷۷-۷۶.
#پرسشازمشکاة
#کتاب_مشکاة_جلد23
@Hedayatnoor
🔰۳۰۳- اعتقاد به معاد و جهان آخرت چه فوایدی دارد؟
🔹اولين فايدۀ تفکر در بارۀ معاد آن است که ابزار شناخت انسانها را گسترش میدهد و ايشان را با عرصههای جديدی از حقيقت آشنا میکند. پيامبران الهی آمدهاند تا چراغ عقل بشريت را روشن کنند و ابزار لازم را برای شناخت صحيح به او بدهند تا بتواند حقايق سترگ و سرنوشتسازی همچون توحيد و معاد را فهم کند.
دومين فايدۀ آن است که هنگامی که آدمی از رهگذر تعاليم انبيای الهی به وجود معاد يقين مییابد، تسکين و آرامش درونی را تجربه میکند. توجه به نعمتهای بهشتی هوش از سر آدمی میربايد و قبض و بسط نعمتهای دنيوی را در نظرش ناچيز جلوه میدهد. به اين ترتيب از بالا و پايين شدن وضعيت مالی خود چندان مضطرب نمیشود و در قبال سختیها و دشواریهای زندگی مقاوم میشود و در برابر ابتلائات «صبر جميل» میکند.
سومين فايدۀ معادباوری آن است که انسان را به تلاش و جديت در دنيا وادار میکند. اگر اعتقاد به معاد نباشد، آدمی تلاش و کوشش خود را در همان حدی که سير شود و شهوتش ارضا بشود، محدود میکند؛ اما وقتی بداند کوششهايش در پروندۀ اعمالش ثبت و ضبط میشود و همچون سرمایهای ناب در سرای آخرت به کارش میآيد، برای آبادانتر کردن دنيا در مسير رضای الهی و به فعليت رساندن استعدادهايش تلاش میکند.
احساس تعهد در قبال مسئوليتهايی که بر دوش آدمی است، چهارمين فايدۀ معادباوری است. انسان معادانديش به نيت و گفتار و کردارش در حوزۀ فردی، اجتماعی، سياسی و اقتصادی حساس است و در هر لحظۀ عمرش تعهد و مسئوليتپذيری برجسته است.
▫️کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۲۳،صص.۸۳-۷۸.
#پرسشازمشکاة
#کتاب_مشکاة_جلد23
@Hedayatnoor
🔰۳۰۴- چرا خداوند در قرآن به علم خود بر افکار و رفتار انسان اصرار میورزد؟
🔹این اصرارورزی برای آن است تا انسانها از فواید دنیوی و اخروی حاصل از این آگاهی بهرهمند شوند. فایدۀ دنیوی تأکید خداوند بر آگاه بودن خود از ذرهذرۀ افکار و رفتار انسان این است که وقتی آدمی بداند در محضر چنین خدای خبیری حضور دارد ، معصیت نمیکند و تا جایی که بتواند گرد گناه نمیچرخد. او عالَم را محضر خدا میبیند و جرئت نمیکند که در محضر خدا معصیت کند؛ چرا که مطمئن است خداوند از خیانت چشمها خبر دارد و از آنچه در درون سینهها میگذرد آگاه است: «يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ ». اگر به علم خدا ایمان و یقین داشته باشیم، احساس تنهایی، بیکسی، بیپشتوانگی و بیانضباطی نمیکنیم و اتفاقهای مبارکی در وجود ما میافتد.
اما از آثار اخرویِ توجه به علم بیکرانۀ الهی آن است که آدمی با خود میگوید حال که خداوند به تمام حرکات و سکنات من عالم است، چطور جرئت میکنم با کولهباری از گناه به قیامت قدم گذارم و در محضر او حاضر شوم؟! او به همۀ اعمال من با تمام ویژگیها و پیامدهایش آگاه است: «مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»([انسان] هيچ سخنی را بر زبان نمیآورد، مگر اينكه مراقبی آماده نزد اوست)؛ و بر اساس آن در قیامت داوری میکند. پس وای بر من اگر از حدود الهی تجاوز کنم و با گناه خود پروندهام را سیاه و تاریک گردانم.
آری، چنین آگاهیای به لحاظ دنیوی دارای ثمرهای توحیدی است و سبک زندگی انسان را بسامان میکند و او را در مسیر صواب و عمل صالح قرار میدهد و به لحاظ اخروی نیز اهمیت، عظمت و جایگاه قیامت را برای انسان تعیین مینماید و او را به شدت منضبط و مؤدب میکند.
▫️کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۲۳،صص.۱۱۹-۱۱۷.
#پرسشازمشکاة
#کتاب_مشکاة_جلد23
@Hedayatnoor
🔰۳۰۵- فرشتگان در رابطه با انسانها چه نقشی دارند؟
🔹طبق بیان قرآن کریم، فرشتگان الهی در خصوص انسان دو نقش اساسی دارند: اول اینکه برخی از ملائکۀ الهی شخص انسان را از آفات و بلیاّت حفظ میکنند. دوم اینکه گروهی از آنها موظف به ثبت و ضبطِ نیتها، گفتار و کردار انسان در پروندۀ اعمال او هستند:
«وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ * كِرَامًا كَاتِبِينَ»
و قطعاً بر شما نگهبانانی است، که نویسندگانی ارجمندند.
اما همان طور که بیان شد، یکی از نقشهای فرشتگان الهی این است که وجود انسانها را از آفات و بلیّات حفظ میکنند و بهنوعی جلوۀ صفت «حفیظ» برای خداوند هستند؛ خداوندی که بهترین حفظکننده است:
«فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»، به فرشتگان مأموریت داده است تا انسانها را از حوادث و مشکلات و بلاها حفظ کنند.
علاوه بر حفظ بیرونی، فرشتگان انسانها را از برخی افکار و انگیزههای شوم و ناپسند نیز حفظ میکنند و زمینۀ ماندگاریِ ایشان را در مسیر بندگیِ خدا فراهم میسازند. اگر چنین حفظی نبود، چه بسا در دام بسیاری از شبهات گرفتار میشدیم. خداوند به وسیلۀ فرشتگانی که «مُلهِمات» هستند: «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ» (فرشتگان بر آنان فرود میآیند)، انگیزهها و نیتهای نیکو را به ما الهام میکند و ما را از پارهای از افکار محفوظ میدارد.
روشن است که هرچه انسان مدارجِ ایمان را بیشتر طی کند و از پلههای توکل بالاتر رود، به خداوند تقرّب بیشتری مییابد و خداوند به وسیلۀ فرشتگان از او با شدت بیشتری حفاظت میکند. خداوند به واسطۀ فرشتگان بسیاری از بلاها را از انسانها دفع میکند. علاوه بر این از راههایی که گمان نمیکنیم، سختی و مشکلات را از ما دور میسازد.
▫️کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۲۳،صص.۱۲۶-۱۲۲.
#پرسشازمشکاة
#کتاب_مشکاة_جلد23
@Hedayatnoor
🔰۳۰۶- چه عواملی باعث تغییر نعمت میشوند؟
🔹چهار چیز باعث تغییر نعمت و درافتادن در نقمت میشود:
اول، ظلم به دیگران است. فرقی نمیکند که ظلم حاکمیت بر مردم باشد، یا کاسب و تاجر به مردم ظلم کنند، یا دو همسر به یکدیگر ظلم کنند. هنگامی که زن و شوهری تنها منافع خودشان را میبینند، به حقوق هم بیاعتنایی میکنند و وظیفهشان را در قبال هم انجام نمیدهند، نعمت آرامش و آسایش از آن خانه رخت برمیبندد و کانون خانواده که محل رشد و شکوفایی است به میدان نبرد میان زن و شوهر تبدیل میشود.
دومین عامل آن است که آدمی کارهای خوب و شایستهای را که عادت به انجام آنها داشته، ترک کند و دیگر انجام ندهد. برای نمونه اگر ما عادت داریم که روز در میان با پدر و مادر خود تماس بگیریم و احوالشان را جویا شویم، ممکن است تنبلی کنیم و بگوییم: هماکنون حالش را ندارم، هفتۀ دیگر میروم و آنها را ملاقات میکنم. به این ترتیب نعمت شنیدن صدای پدر و مادر یا دیدن آنها را از دست میدهیم.
سومین عاملی که باعث میشود نعمتها از دست انسان بیرون بروند آن است که آدمی کفران نعمت کند؛ یعنی نعمتها را در مسیری که شایسته نیست به کار برد؛ مثلاً از نعمت چشم در مسیری گناهآلود بهره ببرد و حتی اگر نعمتها را در مسیری که شایسته است استفاده نکند نیز کفران نعمت کرده است. برای مثال اگر قدرت اقتصادی دارد، از این نعمت برای زدودن فقر استفاده نکند. یا اگر عالم و دانشمند است، علم خود را در خدمت مردم قرار ندهد.
چهارمین عامل این است که آدمی شکرگزار نعمتهای الهی نباشد. یعنی در مسیر شناخت نعمت حرکت نکند و به اینکه نعمت از کجا آمده و ولینعمت چه کسی است التفاتی نداشته باشد. نهتنها به لحاظ فکری به این قضیه نمیاندیشد، بلکه به لحاظ قلبی هم باور چندانی به خالق نعمت ندارد و لذا نعمت را نه در مسیر استفادۀ صحیح به کار میگیرد و نه شکر زبانی دارد.
▫️کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۲۳،صص.۱۳۱-۱۳۰.
#پرسشازمشکاة
#کتاب_مشکاة_جلد23
@Hedayatnoor
🔰۳۰۷- با توجه به آیه ۱۲ سوره رعد، رعد و برق چگونه خدا را تسبیح و تنزیه میکند؟
🔹برای تبیین این مطلب دو دیدگاه وجود دارد. برخی از مفسران این احتمال را مطرح کردهاند که مراد از تسبیحِ همۀ موجودات، از جمله رعد و برق، تسبیحِ حالی است؛ یعنی تمام پدیدهها که در صحنۀ آفرینش میبینیم، در وضع و حالی به سر میبرند که علم، حکمت و قدرت خداوند را اثبات میکنند و خالق متعال را از نقص و کوتاهی تنزیه میکنند.اما، تسبیحی که خداوند میفرماید ظریفتر از مطلب گفتهشده است. به فرمودۀ حضرت حق در سورۀ مبارکۀ اسراء، هیچ چیزی در عرصۀ وجود نیست، مگر اینکه خداوند را تسبیح میکند، اما انسانها تسبیح او را فهم نمیکنند:
«وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ»
بنابراین، نظر دوم این است که تمام پدیدههای خلقت شعور مرموزی دارند که با چشم و گوش باطنی درک و فهم میشوند.
همین ویژگی پدیدههای آفرینش است که باعث میشود یکی از شاهدان اعمال انسان در روز قیامت، زمان و مکانی باشد که آدمی در آن به انجام کارهای نیک یا بد مبادرت ورزیده است. همچنین اجزای وجود انسان به عنوان یکی از شاهدان در روز قیامت به سخن درمیآیند و به اعمال نیک یا بدی که آدمی با همین اعضاء و جوارح انجام داده است، شهادت میدهند.
شهادت دو مرحله دارد. مرحلۀ اول تحمل شهادت و مرحلۀ دوم ادای شهادت است. تحمل شهادت یعنی اینکه آدمی شاهد یک ماجرا باشد و در صحنهای که آن واقعه رخ داده است، حاضر باشد. بنابراین شهادت باید از روی علم و آگاهی باشد، نه از روی حدس و گمان یا رفاقت یا حتی دشمنی. حال که چنین است، اعضا و جوارحِ انسان و زمین و زمانی که میخواهند در دادگاه عدل الهی دربارۀ کارهای آدمی شهادت بدهند، باید اعمالی را که او انجام داده است، درک کرده باشند که بتوانند شهادت صادقانه بدهند. از آنجا که لازمۀ درک، فهم و شعور است، مشخص میشود که این موجودات از فهم و شعور مخصوصِ خود برخوردارند. حمد و تسبیحی هم که در تمام اجزای وجود جریان و سریان دارد، نشئت گرفته از آگاهی و شعور موجودات عالم است.
البته عموم انسانها نمیتوانند حمد و تسبیح موجودات عالم را بشنوند و با حواس ظاهر درک کنند.
▫️کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۲۳،صص.۱۴۸-۱۴۴.
#پرسشازمشکاة
#کتاب_مشکاة_جلد23
@Hedayatnoor