eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.3هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی ... هر بامدادت؛ رودخانه حیات جاری می شود ... زلال و پاک ... چون خورشید مهربان و گرم وخالصمان ساز ... سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 💐🌷☘🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
بنویس که هرچه نامه دادم نرسید / بنویس که یک نفر به دادم نرسید بنویس قرار من و او هفته بعد / این جمعه که هرچه ایستادم نرسید . . . ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ حسرت در قرآن (2⃣) ✅💐 عوامل حسرت خوردن در قیامت ✅✅ استکبار و استهزاء 💐✨ در آیاتی از قرآن به بیان علل و عوامل حسرت خوردن در قیامت پرداخته شده است. یکی از مواردی که باعث حسرت خوردن انسانها در روز قیامت می‌شود، استکبار و استهزاء می‌باشد. 💐✨ استکبار باعث عدم پذیرش آیات الهی می‌شود و آنها را به کفر می‌رساند و علت حسرت آنها در قیامت خواهد بود: 💐💫 أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَإِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ (آیه 56 سوره زمر) (این دستورها برای آن است که) مبادا کسی روز قیامت بگوید: «افسوس بر من از کوتاهیهایی که در اطاعت فرمان خدا کردم و از مسخره‌کنندگان (آیات او) بودم!» ✅💐 در روايات مى‌خوانيم كه: امامان معصوم (ع)‌ «جَنْبِ اللَّهِ» هستند و در بيش از ده حديث آمده كه كوتاهى در جنب اللّه، حمايت نكردن از اميرالمؤمنين (ع) است. ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
با هیـــجــان میپرسم:از کجا فهمــیدین؟ عمــو وحید،مهربان نگاهم میکند:چی رو؟ :_از کجا فهمیدین من به کمک احتیاج دارم؟ :+اگه بڱم قول میدی ناراحت نشی؟ :_چــرا باید ناراحت بشم؟ :+حالا اول قول بده! :_خیلی خب،قــــــول :+منیــــرخانمـ آمارت رو بهم میداد. :_منیر؟ سر ٺکان میدهد و آرام میخندد. گیج شده ام. دقیقا نمی فهمم چرا منیر به او میگفته... اصلا چه گفته؟ متوجه حالتم میشود،باز هم دلنشین میخندد. دستش را جلوی صورتم تکان میدهد:حواست کجاست فرمانده؟ :+چی؟ :_هیچی..شب عاشورا،منیرخانم بهم زنگ زد. گفت که تو مدام داری گریه میکنی و مامان و بابات هم نیستن.. نگران شدم. منیرخانم گفت تو مداحی گوش دادی. همونجا فهمیدم تو داری عوض میشی... یا حداقل این پتانسیل رو داری که عوض بشی...می دونی؟ هر چشمی لیاقت گریه واسه سیدالشهدا رو نداره... گذاشتم تنها باشی و فکر کنی و تحقیق. میدونستم تو آدمی نیستی که راحت چیزی رو قبول کنی. به تنهایی و تفکر احتیاج داشتی... چند وقت بعد شنیدم پات شکسته. یه مدت بعد،منیر خانم گفت بعد از باز کردن گچ پات،دیگه همراه مامان و بابات مهمونی نمیری،گفت که رفتی و نهج البلاغه خریدی. فهمیدم دیگه وقتش شده که خودم وارد عمل بشم. بهت ایمیل زدم و خواستم که قرآن بخونی. بعدا از منیر شنیدم که قرآنشو دزدیدی.. و بلند میخندد،خجالت میکشم:عه عمــــــــو؟ :_جانم .... اولین باره که صدام کردی. چه قشنگه برادرزاده ی ماهی مثل تو داشتن.. در دلم میگویم:و چه خوب است داشتن عمو و همراهی مثل تو... :+خب...بعدش.. :_بعدشم که دیگه خودت میدونی،وقتی ایمیل زدی و گفتی که من فرشته ی نجاتتم،فهمیدم دیگه تموم شد.. وقتش شد که از پیله دربیای. خواستم راجع چادر باهات حرف بزنم. ولی باور کن حتی فکرشم نمیکردم که بدویی بری چادر بخری.. :+کشتی پهلوگرفته،تازه تموم شده بود،راستش از حضرت زهرا)علیها السالم( خجالت میکشم. :_قشنگترین پروانه،اونیه که از پروانه بودنش لذت ببره، بهترین دخترمحجبه هم اونیه که به حجابش افتخار کنه..میفهمی نیکی؟ سرم را آرام تکان میدهم. :_حالا تو تعریف کن از شب عاشورا برایش میگویم،تا مسجد رفتن های پنهانی و مطالعه های سردرگم و درهم از سایت های مختلف... تا پیرزنی که نگذاشت در صف اول بایستم،تا شکستن پایم و باز هم دیدن نام }حسین بن علی{ و اینکه عاشقش شدم،تا خواندن قر آن و اولین نماز و حس قشنگ صحبت با خدا... برایش از مسجد و مشدی و سیدجواد هم میگویم . تا سر کردن چادر برای بار اول واکنش مامان... باحوصله و بادقت تمام حرف هایم را گوش میدهد،گاهی نظر میدهد و گاهی جزئیات بیشتر میخواهد. گارسون سفارش هایمان را روی میز میچیند و حرف های من هم تمام میشود. :_امر دیگه ای دارین آقا؟ :+نه ممنون عمو به طرف من بر میگردد:نیکی بیا یه قولی بهم بدیم. :_چه قولی؟ :+قول بدیم هیچ وقت و هیچ جا،راجع کسی قضاوت نکنیم... هم من به تو،هم تو به من قول بده. فکر کن اگه سیدجواد هم مثل اون خانم تو رو قضاوت میکرد،ممکن نبود تو دوباره به دین علاقه مند بشی،درسته؟ سر تکان میدهم. ادامه میدهد:اینجاست که شاعر میگه:تا با کفش های کسی قدم برنداشتید راه رفتنش رو نقد نکنید. می خندم:شاعــــــر؟؟ این شــعـر بود؟؟ :+بهم قول میدی؟ و دستش را برابرم دراز میکند. به گرمی دستش را میفشارم. اولین بار است که حس قشنگی در وجودم جریان می یابد.. اولین بار نیست که با مردی به غیر از پدرم دست میدهم... بارها با دیگران دست داده ام،اما هیچگاه این حس را تجربه نکرده بودم،جز در آغوش پدرم. لبخندی،ناخودآگاه روی لبانم مینشیند. :+چرا میخندی؟ حسم ر ا برایش توصیف میکنم. میدونی چرا این حس قشنگ رو درک کردی؟ واسه اینکه من َمحَرم تو ام. مثل پدرت... حس حمایت بهت دست داد،مگه نه؟ چون از محدوده و چهارچوبی که خدا واسمون تعیین کرده،بیرون نرفتیم.. چقدر حرف هایش بوی حق میدهد،بوی انصاف... :_ممنون از اینکه اومدین. :+غذات رو بخور ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
Shab3Fatemieh1-1399[04].mp3
4.99M
زمینه الهی اعظم البلا میثم مطیعی 🦋🌹🦋🌹 نفسمون گرفت به دادمون برس  خودت به داد این دلای خون برس  تویی تو آخرین امیدمون بیا  به حق سروای شهیدمون بیا  تو رو صدا زدیم کنار شیش گوشه  تو خلوت بقیع که خیلی خاموشه  الهی عظم البلاء، الهی عظم البلاء  تو رو صدا زدیم ما زیر آسمون  تو خستگی های اردو جهادیمون  اگه که سیل اومد اگه که زلزله  تو سختی و بلا اسیر فاصله  آستین همت و بالا زدیم همه  نفس نفس تو رو صدا زدیم همه  الهی عظم البلاء، الهی عظم البلاء  شکسته بغض ما ، و برح الخفاء  وانکشف الغطاء ، وانقطع الرجاء  به تنگ اومد زمین ، تیره شده زمان  زانوی ظالماست رو گلوی جهان  الیک المشتکی ، از این همه جفا  و انت المستعان ، تو این همه بلا  الهی عظم البلاء، الهی عظم البلاء  یا مولانا یا صاحب الزمان  الغوث الغوث ادرکنی ادرکنی ادرکنی  الساعه الساعه الساعه  العجل العجل العجل ❤️🌻🦋 ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
‌‌🌷مهدی شناسی ۱۶۳🌷 🔹زیارت آل یاسین🔹 🌹السلام علیک یا میثاق الله الذی اخذه و وکّده🌹 ◀️قسمت سوم 💠پیمان در ملکوت💠 🍃2- امام صادق (علیه السّلام) ضمن حدیثی فرمودند: « کانَ المِیثاقُ مَأخُوذاً عَلَیهِم لِلهِ بِالرُّبُوبِیَّةِ ، وَ لِرَسُولِهِ بِالنُّبُوَّةِ، وَ لِأَمِیرِالمُؤمِنِینَ وَ الأَئِمَّةِ بِالإِمامَةِ ، فَقالَ : أَلَستُ بِرَبِّکُم وَ مُحَمَّدٌ نَبِیُّکُم وَ عَلِیٌّ إِمامُکُم وَ الأَئِمَّةُ الهادُونَ أَئِمَّتُکُم؟! فَقالُوا : بَلی ...؛ پیمان محکم بر آنان گرفته شده بود برای خداوند به ربوبیّت و پروردگاری ، و برای رسول خدا به پیامبری ، و برای امیرالمؤمنین و ائمّه اطهار (علیهم السّلام) به امامت [ پیمان گرفته شد و خداوند] فرمود : آیا من پروردگارتان نیستم و محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبرتان و علی (علیه السّلام) امامتان و امامان هدایت گر پیشوایان شما نیستند؟! پس[ همگی خلایق] گفتند: چرا[ همین طور است]. 🍃3- امام باقر (علیه السّلام) به جابر جعفی فرمودند : « خداوند بدین جهت جمعه را جمعه نامید ، که در آن روز اوّلین و آخرین و تمامی آفریدگان ازجنّ و انس و آسمان ها و زمین ها و دریاها و بهشت و دوزخ و ... را جمع کرد ، آن گاه از آنها پیمان گرفت برای خودش به خداوندی و برای حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) به پیامبری ، وبرای حضرت علی و ائمّه معصومین (علیهم السّلام) به ولایت و امامت ، و در آن روز به آسمان ها و زمین ها فرمود: به طوع و رغبت یا به کراهت بیایید! گفتند: به طوع و رغبت آمدیم. پس خداوند آن روز را جمعه نامید ، به سبب اینکه در آن روز اوّلین و آخرین را جمع کرد...». 🍃میثاق ولایت و امامت امیرالمؤمنین وائمّه معصومین (علیهم السّلام) به خصوص حضرت ولی عصر- عجّل الله فرجه الشریف – بارها تأکید گردید ،از جمله : در روز غدیر توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) . 💠پیمان ولایت در غدیر💠 🍃4- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه غدیر فرمودند: « ای مردم! جمعیت شما بیشتر از آن است که یک یک با من بیعت نمایید، خداوند – عزّ و جلّ- مرا امر فرموده که با زبان از شما اقرار بگیرم برای پیشوایی علی امیرمؤمنان و امامان بعد از او که به شما معرّفی نمودم، آنها فرزندان من از صلب او خواهند بود ، پس همه شما اقرار نمایید و همه بگویید: شنیدیم و اطاعت می کنیم و راضی هستیم و فرمان می بریم از آنچه ابلاغ نمودی به ما ، از سوی پروردگارمان برای پیشوایی علی و پیشوایی فرزندان او ، که امامان بعد از او خواهند بود. بر این امر با تو بیعت می کنیم با دل های خود و جان های خود و دست و زبان خود ، و با این بیعت باقی هستیم مادامی که زنده ایم و زمانی که می میریم و بعد از مرگ که زنده می شویم و بیعت خود را تغییر و تبدیل نمی دهیم و شک نمی آوریم و مردّد نمی شویم و از عهد خود بر نمی گردیم. و پیمان شکن نمی باشیم و از خدا اطاعت می نماییم و مطیع تو هستیم و فرمان بر امیرمؤمنان و فرزندان او می باشیم و اطاعت می کنیم امامانی را که اعلام نمودی از فرزندان تو و از صلب علی بعد از حسن و حسین خواهند بود ، و تو مقام حسن و حسین را به ما معرّفی کردی و منزلت آنها در پیشگاه خداوند بیان داشتی و آنها بزرگواران و آقایان جوانان اهل بهشت می باشند و بعد از پدر، پیشوایان امّت خواهند بود. ای مردم! باز هم بگویید: اطاعت می کنیم خدا و رسول را و علی و حسن و حسین و امامانی را که یاد کردی ، عهد و پیمانی برای علی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) می بندیم با دل های خود و جان های خود و زبان های خود ، و بیعت می نماییم با کسی که با علی (علیه السّلام) بیعت نموده است و اقرار می نماییم که هرگز این بیعت را تبدیل نکنیم و هرگز از آن سرپیچی ننماییم و در این بیعت خدای را شاهد می گیریم...». 🍃5- و همه ائمّه اطهار (علیهم السّلام) بر این پیمان محکم الهی تأکید داشتند و به آن سفارش می نمودند ، چنانکه در زیارت جامعه کبیره می خوانیم : « وَ وَ کَّدتُم مِیثاقَهُ.و پیمان محکم او را تأکید نمودید. 💖🌹🦋💖🌹🦋💖🌹🦋 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
💚 مظهر خدمت ❤️ ویژه نشر
❗️ حضرت آیت الله بهاالدینی(ره) : یادم هست در سال ۱۳۶۵ شمسی که بیمار بودم و در اثر کسالت، ضعف شدیدی پیدا کردم، بر آن شدم که در آن شب تهجد را تعطیل کنم، چون توان آن را در خود نمی دیدم، اما در سحر همان شب حاج آقا روح الله خمینی را در خواب دیدم که می گوید: «بلند شو و مشغول تهجد باش» در آن شب به خاطر سخنان ایشان مشغول نماز شب شدم. 🌙 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
توی مهمونی‌ها، وقتی همه جمع می‌شیم ؛ بعضی حرکتها، بعضی رفتارها، 💥آدمها رو از مرتبه‌ی خارج می‌کنند! رفتارهایی مثلِ ..... ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
⚡️اگه میخواین بشید ؛ ⚡️سوره ی ملک ، رو حتما تلاوت کنید. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی ... هر بامدادت؛ رودخانه حیات جاری می شود ... زلال و پاک ... چون خورشید مهربان و گرم وخالصمان ساز ... سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 💐🌷☘🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
بنویس که هرچه نامه دادم نرسید / بنویس که یک نفر به دادم نرسید بنویس قرار من و او هفته بعد / این جمعه که هرچه ایستادم نرسید . . . ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ حسرت در قرآن (4⃣) ✅💐 عوامل حسرت خوردن در قیامت ✅✅ انکار معاد یا غفلت از آن 💐✨ یکی دیگر از مواردی که باعث حسرت خوردن انسانها در روز قیامت می‌شود، انکار معاد یا غفلت از آن می‌باشد. 💐✨ باور نداشتن به روز قیامت و مواجهه انسان با اعمال خود در روز قیامت مایه حسرت خواهد شد. 💐💫 قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَىٰ مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَىٰ ظُهُورِهِمْ ۚ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ (آیه 31 سوره انعام) آنها که لقای پروردگار را تکذیب کردند، مسلماً زیان دیدند؛ (و این تکذیب، ادامه می‌یابد) تا هنگامی که ناگهان قیامت به سراغشان بیاید؛ می‌گویند: «ای افسوس بر ما که درباره آن، کوتاهی کردیم!» و آنها (بار سنگین) گناهانشان را بر دوش می‌کشند؛ چه بد باری بر دوش خواهند داشت! ✅💐  كسى كه قيامت را نپذيرد، هستى خود را با دنياى فانى معامله كرده و اين بزرگ‌ترين خسارت است. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
شروع میکند به خوردن،من هم. اما نمیتوانم نگاهش نکنم... دوست داشتنی است... مرد جوان بیست و شش ساله ای که برابرم نشسته،برایم حکم پدر را دارد.. پدری که در وانفسای گناه آلود دنیا،در میان این همه تاریکی دستم را گرفت و قدم به قدم،با مهربانی،راه ر فتن در مسیر حق را به من آموخت. نمیتوانم دوستش نداشته باشم! ★ برای بار دوم،باند فرودگاه،صدایمان میزند: مسافرین محترم پرواز ۶۹۲ هواپیمایی ایران،به مقصد لندن... عمو چمدانم را از بابا میگیرد. بابا با نگرانی نگاهم میکند و به طرف عمو برمیگردد؛ قبل از اینکه چیزی بگوید،عمو میگوید: نگران نباشین ، حواسم بهش هست.. مامان محکم بغلم میکند:مراقب خودت باش،اصلا به اینجا فکر نکن. تا میتونی خوش بگذرون. دیسکو برو،خرید کن و اصلا به اتفاقاتی که این چندوقت اینجا افتاد فکر نکن،باشه؟ :+مراقب خودتون باشید،می خوام بدونید که خیلی دوستون دارم. بابا هردویمان را بغل میکند. از مامان جدا میشوم و در آغوش مردانه ی بابا فرو میروم. دوباره مامان را بغل میکنم. بابا،عمووحید را بغل میکند و میشنوم آرام میگوید:مراقبش باش،کاری کن وفتی برگشت، بشه همون نیکی خودم... در دلم،عمو را تحسین میکنم. طوری وانمود کرده که اصلا،هیچکس تمایلات مذهبیش را در این دو روز ندید. مامان و بابای من خیال میکنند میروم که آزاد و متجدد بازگردم،اما حتی فکرش را هم نمیکنند که میروم تا کامل شوم... شاگردی عمو را بکنم در مکتب دینداری... بابا پیشانی ام را میبوسد،چند قدم عقب میروم... بغض کرده ام..عمو دستم را میگیرد و راه میافتیم.. برایشان دست تکان میدهم و می بینم بغض مامان میترکد و به آغوش بابا پناه میبرد.. عمو دستش را دور گردنم می اندازد و من را به خودش فشار میدهد اشک هایم مهلت ریختن پیدا میکنند... سوار هواپیما میشویم. حالم گرفته،حوصله حرف زدن ندارم. از شیشه به صف مرتب هواپیما ها نگاه میکنم. پلکان از ورودی دور میشود و در هواپیما را میبندند. عموصدایم میزند،برمیگردم و شکار دوربین عمو میشود خنده ام میگیرد. عمو هم میخندد،آرام و با لحن بامزه ای میگوید: خداحافظ ایران،خداحافظ مملکت،اوه حالا معلوم نیست کی دوباره من پام به این خاک برسه، به محض ورودم هم یه دخترخانمی متلک بارم کنه که به مملکت خودتون خوش اومدین! آرام با مشت به بازویش میزنم:عمو،خجالتم نده دیگه عمو میخندد. :+من یه سوالی از دیروز برام پیش اومده :_بپرس :+شما،روز اول گفتین ایران چقدر عوض شده،مگه قبلا اومده بودین؟ :_آره دو بار،که الان شد بار سوم :+واقــعــا؟؟واسه چه کاری؟ :_هجده ساله که بودم،تصمیم گرفتم بیام ایران، اومدم و با هزار دردسر آدرستون رو پیدا کردم. صبر کردم،جلو درتون تا ببینمتون. راستش میترسیدم که جلو بیام و خودمو معرفی کنم. تو و مامانت اومدین. تو هفت هشت ساله بودی،موهاتو بالای سرت جمع کرده بودی و لباس ورزشی تنت بود،با کتونی. مامانت داشت ماشین میآورد بیرون از حیاط، تو لِــــی لِــــی میکردی که یهو خوردی زمین. دوییدم سمتت و بلندت کردم. چیزی یادت می آد؟ :+راستش،نــه . ولی اونموقع ها میرفتم کلاس بدمینتون. چرا خودتون رو معرفی نکردین؟ :_خودمم نمیدونم....بار دوم هم دو سال پیش بود، دوباره اومدم تا برادرزاده هامو ببینم. :+برادرزاده هـــــــا؟؟ :_آره دیگه،بازم از دوردیدمت.. تو سیزده،چهارده ساله بودی... ببینم،تو از عمومحمود چیزی میدونی؟ :+نه هیچـــی،فقط آوردن اسمش جلو بابام ممنوعه!اختالفشون با بابام سر چیه؟ عمو انگشت اشاره اش را روی دماغم فشار میدهد: فضولی موقوف! از ته دل میخندم . خیلی راحت،بدون اینکه خودم بفهمم؛حالم را عوض کرد و حس خوب را به رگهایم تزریق کرد. او فوق العاده است منیر راست میگفت،فکر کنم عاشقش شده ام. عمو کلید را در قفل میچرخاند،در را باز میکند و میگوید:بفرمایید لیدی جان! راستی اوضاع زبانت چطوره؟؟ داخل میشوم و با یک خانه ی ویالیی با چیدمان و دیزاین فوق العاده رو به رو میشوم، همچنان که با نگاه همه جا را جارو میکنم،میگویم: :_در حد اینکه از هفت سالگی رفتم کلاس زبان. :+جدی؟دمت گرم، پسfive me give می خندم و دستم را به کف دستش که برابرم بازکرده،میکوبم . چمدانم را داخل میآورد. به سمت راست به راه می افتد:اتاق خواب ها اینورن. اونطرف هم آشپزخونه و هال. اتاقت هم کنار اتاق منه. هرچی خواستی به خودم بگو،باشه؟ در اتاقی را باز میکند و داخل میشود،پشت سرش میروم. اتاق نسبتا بزرگ و قشنگی است . تشکر میکنم و به دنبال او از اتاق خارج میشوم. به طرف آشپزخانه میرویم. :_قهوه میخوری؟ :+آره اگه زحمت نیست. :_نیکی لطفا دیگه از این حرفا نزن،قراره یه مدت با هم ز ندگی کنیم،اینجا خونه ی خودته. تعارف رو بذار کنار. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷            
✍نزد بقراط حکیم، مردی آمد که پنجاه سال داشت و سه دندان بیشتر در دهانش نمانده بود. آن زمان بقراط را آسیابی بود دستی که به کسانی که دندان‌شان می‌افتاد می‌داد تا غذای خود در آن بکوبند و بخورند. مرد از بقراط پرسید: چرا خداوند بعد از چهل سالگی کم کم دندان‌های انسان را فاسد کرده و از دهان او دور می‌کند؟! بقراط گفت: این حکمت خداوند برای آن است که آدمی بعد از چهل سال خودش هم بداند که باید غذای خود کم کند چون بدن او نیازش به غذا کم می‌شود و به جای خوردن غذای سفت به نوشیدن شیر و عسل روی آورد و به جای غذای دنیا در اندیشۀ غذای آخرت خویش باشد چون تا دندان دارد مانع اوست. اما در شگفتم از این‌که آدمی بعد از چهل سال به دنیا حریص‌تر می‌شود و اگر دندان خوردن او هم بیفتد دندان طمع او بزرگ‌تر و تیزتر می‌شود. ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
ــ آقاى نويسنده، نگاه كن! عمرسعد از قصر بيرون مى رود. بيا ما هم همراه عمرسعد برويم و ببينيم كه او مى خواهد چه كند. ــ صبر كن، من اين جا كارى دارم. ــ چه كارى؟ ــ من مى خواهم سؤالى از ابن زياد بپرسم. به راستى چرا او عمرسعد را براى فرماندهى انتخاب كرد. من جلو مى روم و سوال خود را از ابن زياد مى پرسم. ابن زياد نگاهى به من مى كند و مى گويد: "امروز به كسى نياز دارم كه با اسم خدا و دين، مردم را به جنگ با حسين تشويق كند. قدرى صبر كن! آن وقت خواهى ديد كه عمرسعد به جوانان خواهد گفت كه براى رسيدن به بهشت، حسين را بكشيد. فقط عمرسعد است كه مى تواند كشتن حسين را مايه نجات اسلام معرّفى كند". صداى خنده ابن زياد در فضا مى پيچد. به راستى، ابن زياد چه حيله گر ماهرى است. مى دانم كه مى خواهى در مورد سوابق عمرسعد اطلاعات بيشترى داشته باشى؟ عمرسعد در كوفه، به دانشمندى وارسته مشهور بوده است. او اهل مدينه و خويشاوند خاندان قريش است، يعنى در ميان مردم، به عنوان يكى از خويشاوندان امام حسين(ع) معروف شده است. چرا كه امام حسين(ع) و عمرسعد هر دو از نسل عبد مناف ( پدر بزرگ پيامبر ) هستند. شايد برايت جالب باشد كه بدانى حكومت بنى اُميّه براى شهرت و محبوبيّت عمرسعد، تلاش زيادى كرد و با تبليغات زياد باعث شده تا عمرسعد در ميان مردم مقام و منزلتى شايسته پيدا كند. ابن زياد وقتى به كوفه آمد و مسلم را شهيد كرد به عمرسعد وعده حكومت رى را داد و حتّى حكم حكومتى هم براى او نوشت. زيرا مى دانست كه اين زاهد دروغين، عاشق رياست دنياست. عمرسعد به اين دليل ساليان سال در مسجد و محراب بود كه مى خواست بين مردم، شهرت و احترامى كسب كند. اكنون به او حكومت منطقه مركزى ايران پيشنهاد مى شود كه او در خواب هم، چنين چيزى را نمى ديد. عمرسعد، حسابى سرمست حكومت رى شده و آماده است تا به سوى قبله عشق خود حركت كند، امّا حكومت رى در واقع طعمه اى بود براى شكار عمرسعد! اگر عشق رى و حكومتش نبود، هرگز عمرسعد به جنگ امام حسين(ع) نمى رفت. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
مداحی_آنلاین_جوشش_ثروت_استاد_عالی.mp3
2.7M
♨️جوشش ثروت 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
مداحی_آنلاین_مجالس_مجبوب_استاد_عالی.mp3
4.07M
♨️مجالس محبوب 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸