eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
:_مسیح... یه سری آدم هستن که زیر ظاهر پاک و مریم مقدسیشون لجنکاریاشون، رو میکنن... میدونی یه ضربالمثل هست راجع چادر، میگه:هرچی آدم فلان کاره هست.... بقیه ی کلامش را نمیشنوم. از تصور تهمتی که به نیکی میزند... نفسم بند میآید.خون به مغزم نمیرسد اما جلوی چشمانم را میگیرد. توهین به پاکبودن نیکی را تاب ندارم. یک لحظه تمام بدنم گر میگیرد.هرچه قدرت دارم،در مشتم میریزم و فنجان را بین دستانم خرد میکنم. *نیکی* چادر رنگی ام را مرتب روی پاهایم میاندازم که مهوش با ظرف شیرینی به طرفم میآید. با تعجب نگاهش میکنم. یک روسری کوچک،ناشیانه روی سرش انداخته که از جلو و عقب،موهای رنگ شده اش بیرون ریخته. با خنده میگویم:پس این چیه رو سرت؟ تا حالا که نداشتی... لبخند میزند و کنارم مینشیند:والا چی بگم... آرش صدام زده میگه ببین مسیح چه زرنگه،خانمش رو فقط برا خودش میخواد.. تو ام یه کم رعایت کن... لبخند میزنم. واقعا یکی از فواید حجاب این است..که من و زیبایی هایم،تماما برای همسرم،عشقم،و هم مسیر بهشتم هستیم. مهوش میگوید:حالا ماه عسل کجا رفتین؟ میخواهم جوابش را بدهم که صدای شکستن چیزی از پذیرایی و پشتبندش صدای ناله میآید. نگران از سلامبِ مسیح،از جا بلند میشوم و به طرف سالن میدوم. از صحنه ای که میبینم میترسم. روی زمین پر از تکه های خرد شده ی فنجان است و قطرات خون که پشت سر هم روی زمین... از دست راست مسیح،خون میچکد و یقه ی آرش را بین انگشتان دست چپش،مچاله کرده و آرش را روی مبل میخکوب...زیر چشم راست آرش کبود شده.. با اضطرار صدا میزنم:مسیــــح.... به طرفم برمیگردد. نگاهش به صورت ترسیده ام که میافتد دستش را از گردن آرش برمی دارد و میگوید:بریم نیکی... مهوش میگوید:اینجا چه خبره؟آرش چی شده؟ مسیح با دست سالمش،کیف و چادر مشکیام را از روی دسته ی مبل چنگ میزند و جلو میآید:بریم نیکی... رگه های خون درون چشمانش،دست زخمی اش و صدای پر از بغض و خشمگینش آنقدر ترسناک است که جرئت نمیکنم چیزی بگویم. فقط به دنبالش کشیده میشوم. صدای تقتق کفشهای پاشنه دارم روی سرامیکها بر نگرانی و دلآشوبم می‌افزاید. 🎗🎗🎗🎗🎗 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی ام ✍شاعر: مهدی علی قاسمی   @hedye110
عبدالرضا هلالی و محمد حسین پویانفرenc_16574683924470802547746.mp3
زمان: حجم: 3.94M
♥️ نماهنگ هدیه اسباب بازی 🎤 عبدالرضا هلالی 🎤 و محمد حسین پویانفر 🕋 عید غدیر خم             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
❣کمال بندگی❣
﷽ #به‌باغ‌خدابرويم #برگ‌بیست‌دوم آيا مى دانيد چرا در اسلام اين همه تأكيد براى احترام گرفتن ا
دوستان عزیزم مسابقه ویژه عید غدیر رو مطالعه کنید....... از مسابقه جا نمونید🔷🔷🔷🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تمام زاویه ها را کشیده ای قائم آهای سرو قدِ سرترین٬سرت سالم غزال “اُم ولد” نور چشم های جواد پدر بزرگ شب قدر حضرت قائم پدر غریب پدر آشنا پدر مظلوم پسر مراد پسر مجتهد پسر عالم نشانه های امامت تمام شد وقتی شکفت کنج لبت خالی از بنی هاشم تو با لباس سپیدی و بالباس سیاه برای دیدن تو کعبه می شود عازم درست نیمه ی ذی الحجه بعد حج هر سال تو مَحرمی و حرم می شود تو را مُحرم زیارتی به بلندای جامعه از توست زیارتی که شب قدر می شود لازم زیارتی که خودش هست “محتشم”پرور درست کرده به کرّات “اکبر ناظم” دوتا فقط همه ی راز جامعه ست بگو فقط”بکم فتح الله” فقط “بکم یختم 🔸شاعر: مهدی رحیمی‌ 🌷🌹❤️🔷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸