#خداحافظ_سالار☘
#پارتنودچهارم🌿
✨﷽✨
عید نوروز دل و دماغ دید و بازدید نداشتم هنوز زیر آوار فشار روحی اتفاقات سال گذشته مانده بودم
اما حسین بر خلاف من خیلی زود به جریان زندگی برگشت
جذبه معنوی کار برای شهدا، تلاش و تحرک او را حتی بیش از گذشته کرد
مسیر همدان تهران را بدون راننده میرفت و میآمد
گاهی نیمه شب می رسید نماز شب میخواند و تا صبح بیدار بود و صبح قبراق و سرحال سرکار میرفت
دلم خوش بود که پس از دوسال زهرا به خانه بخت می رود و داشتیم خودمان را برای تدارک عروسی آماده می کردیم که ایران حالش خراب شد
پنج سال از برداشت تومور مغزی او میگذشت و داشت زندگی عادیاش را شروع میکرد که یک باره افتاد و به حالت کما رفت
اول توی بیمارستان بود پزشکان که قطع امید کردند به خانه آوردنش مثل یک تکه گوشت بی حال یک گوشه افتاد
چشمانش باز بود اما هیچ کس را نمی شناخت
روزها کنارش مینشستم با این دلخوشی که صدای مرا میشنود
از گذشته های شیرین کودکی مان برایش تعریف میکردم
از پشت بام های رویایی و زمستانهای سخت و رفتن با مامان سرِچشمه برای شستن لباس ها، از مدرسه ادب و سیرک هندی و تفریحاتی که بابا میبرد و از پسرعمه سر به زیر و نجیبی که مهرش به دلم نشست
از روزهای تلخ زندگی که جای شادی ها را گرفت
از مرگ دایی حسین، از مریضی مامان و دوا دکترهای بینتیجه، از مجروحیت های پی در پی حسین تا مرگ عمه که توی دو سه روز اتفاق افتاد
همه را با گریه تعریف میکردم و نگاه به چشمان سفید ایران می انداختم تا با این قصهها شاید احساسی از درونش بجوشد و مثل من ببارد اما فقط زل زده بود به یک نقطه، نه حرف میزد و نه تکان میخورد
غذا را هم از طریق یک لوله به شکل مایعات از راه بینی داخل معدهاش میفرستادند
این نگاه ثابت رو به آسمان هر چشمی را میگریاند و هر دلی را میسوزاند
حتی دل پدرم را که کمتر احساساتی میشد مغرور بود و تودار
هنوز نمی دانست که ۱۰ سال است که خودش سرطان خون دارد و اگر هم میدانست برایش مردن یا ماندن فرقی نمیکرد
اما به ایران که نگاه میکرد فرو میریخت
هنوز ما توی همدان بودیم که ظرف چند روز صورت پدرم زرد و پژمرده شد
خودش وقتی عید همان سال طبق رسم هر ساله عیدی درشتی به تک تک فامیل داد گفت
این آخرین عیدیه که از دست من میگیرید
اگر مرگ عمه غیر منتظره و غافلگیرکننده بود اما رنگ رخسار پدرم گواهی می داد که سرطان به تار و پود تنش پنجه انداخته و رفتنی است
حسین فقط پسر خواهر یا دامادش نبود تکیه گاهش بود که وقت افتادگی ازش می خواست که دستش را بگیرد
حسین بردش بیمارستان و دکتر دستور بستری داد و آب نخاع را کشید
یک ساعت بعد پدرم پرستارها و دکتر را صدا زد
فکر کردند که میخواهد دردش را بگوید همه آمدند
به دکتر گفت
بخواب
به پرستارها گفت
یا الله چرا معطلید آب نخاعشو بکشید تا بفهمه چی کشیدم؟
دکتر و پرستار ها خندیدند
دکتر روحیه بالای پدرم را که دید گفت
باید شیمی درمانی بشی
پدرم به لهجه همدانی گفت
مُردن مُردنه خِرّ خِرّش شیه؟
(ضرب المثل همدانی، مردن مردنه ناله کردنش چیه)
سوزن سرم را از دستش جدا کرد کف اتاق از خون پر شد به حسین گفت
بریم
به ماندن در بیمارستان و شیمی درمانی تن نداد
حسین با رضایت پزشک او را به خانه برد
بعد از دو سه روز رفت توی حالت کما و سر یک هفته فوت کرد
وقتی از سر خاک برگشتم کنار تخت ایران نشستم و برایش درد دل کردم میگفتم و گریه می کردم
صورتم را می چسباندم به صورت مات و بی حرکتش و با اشکهام صورتش را خیس میکردم
حسین که بی قراریم را میدید به دلداری می گفت
شک نکن که دایی جان با اون همه کارهای خیری که برای غریبه و آشنا کرد یه راست رفت وسط بهشت
حرفهای حسین مثل سکوتش مرهمی بر قلب سوختهام بود
اما تنها که می شدم تمام گذشته های تلخ و شیرینی که در کنار عمه و مامان بودم از جلوی چشم هایم می گذشت
از وقتی که سالار خطابم میکرد و ماجراجویی هایم گل می کرد تا وقتی که حسین را با خودش به سرویس میبرد و وقت آمدن برای ما سوغات میآورد
تا روزی که مادرم جوانمرگ شد و اشک پدرم را دیدم و تا...
راستی این مصیبت ها مثل طوفان شده بودند یکی پس از دیگری عزیزی را از من میستاند
ایران هم که بعد از مادر و عمه سنگ صبورم بود حالا دیگر شده بود فقط یک جفت چشم باز که هیچ عکس العملی در مقابل دیده هایش نداشت حتی دیگر آن گوش شنوایی را که همیشه پذیرای درد دل هایم بود نداشت
فقط حسین برایم مانده بود که وقتی می آمد آرامش را همراهش می آورد و وقتی میرفت بی اختیار آن آرامش را با خودش میبرد
حسین این قبض و بسط روحی ام را که با رفتن و آمدن او بر من مستولی شده بود فهمید
دوست داشت همیشه با نشاط و سرزنده باشم حتی در نبودنش و حتی برای آن روزی که من اصلاً دوست نداشتم به آن روز فکر کنم
هر دو ذهن هم را میخواندیم گاهی حسین از دری وارد میشد که لال میشدم
از در خدا و اهل بیت و چون خدا را در تمام زندگیش میدیدم دلم نرم میشد
هدیه به روح بلند شهدا صلوات
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز روز توست به شرط خندیدنت
بخند تو در آغوش خدایی
سلام صبحتون بخیر
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
شرح دعای ندبه_23.mp3
12.07M
#شرح_دعای_ندبه ۲۳ ✨
※ بیتابی نشانهی طلب است؛
و #طلب شرح حالِ عاشق!
انتظار صرفاً یک مفهوم عقلی نیست؛
بلکه حقیقتی قلبی است که باید پله پله، تصرف شود.
※ تا منتظر به طلب، به بیتابی، به عشق نرسد؛
جاذبههای مسیر، جایی قلب او را خواهند دزدید!
چگونه میتوان به مقام امن "طلب" رسید؟
#استاد_شجاعی 🎤
#شرحدعایندبه
#برایآمدنشندبهبایدکرد
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
✨🌺 ﷽ 🌺✨
✅ منشأ و علل بیماریها در قرآن (4⃣)
✅💐 كفاره گناهان
💐✨ گاهی خداوند متعال برای از بین بردن آثار گناهان، انسان را به حوادث و بلاها و بیماری مبتلا میكند تا به لطف و كرمش قسمتی از گناه گناهكاران را در دنیا و قبل از فرا رسیدن مرگ بشوید تا در جهان آخرت به عذابهای شدید و دردناک گرفتار نشود.
💐✨ با این دیدگاه، هر نوع بیماری و گرفتاری همانند برگهای پاییزی که از درخت فرو میریزند، سبب ریزش گناهان از وجود انسان میشوند و او را سبکبال و موجبات تقرب به خداوند را فراهم میکند،در اینباره:
1⃣💐 پیامبر (ص) در حدیثی زیبا میفرمایند: براى مؤمن در مرضش چهار خصلت است: قلم از او برداشته مىشود و خدا به فرشتگان امر میکند که برایش بنویسند همان ثوابى که در حال تندرستى انجام داده و گناهانش میریزد آنچنان که برگ درخت میریزد (إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 43).
2⃣💐 امام صادق (ع) نیز در حدیثی خطاب به یکی از یاران خویش به نام مفضل میفرماید: به خدا سوگند شما به خاطر گناهان در آخرت عقوبت نخواهید شد بلکه ابتلائات و شدائد در دنیا که به آنها گرفتار مىشوید، کفاره گناهانتان خواهد بود (علل الشرائع، ج 1، ص 297).
✅💐 با توجه به مطالب یاد شده، بیماریها، هیچ كدام مخالف عدالت و رحمت الهی نخواهد بود، بلكه بیماری یا در نتیجه بیتدبیری انسان و عدم شناخت علل بیماریها است، یا امتحانی از جانب خدا است، یا باعث بیداری و دوری از غفلت میباشد و یا این كه كفارهای است برای گناهان انسان تا در نتیجه، عذاب گناهان در آخرت شخص را گرفتار نكند و در حقیقت، بیماری عاملی برای تخفیف عذاب گنهكار در آخرت خواهد بود.
#بیماری
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
#صلوات قشنگترین ذکرِ خدا بوده وُ هست
عاملِ قبولیِ هر چه دعا بوده وُ هست
هر که بر احمد و آلَش بِفرستد #صلوات
از بدی ها وُ بلا ها او رها بوده وُ هست
اَللّٰٰھُــمَ صَّــلْ علٰـےمُحَمَّــدِﷺ وَآل مُحَمَّــدﷺ وَ؏َجْــل فَرَجَهُــم🌹
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
💥 چرا بعضی وقتها یهو دچار تردید میشیم و در نبرد رسانهها فریب میخوریم؟
ــــــــــــــــــــــــ
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
#داستان_آموزنده
🔆قطره قطره سيل گردد
🌼مردى، چندين رمه گوسفند داشت . آنها را به چوپانى سپرده بود تا در بيابان بگرداند و شير آنها را بدوشد. هر روز، شير گوسفندان را نزد صاحب آنها مىآورد و او بر آن شير، آب مىبست و به مردم مىفروخت . چوپان، چندين بار، صاحب گوسفندان را نصيحت داد كه چنين مكن كه اين خيانت به مردم است . اما آن مرد، سخن شبان را به كار نمىبست و كار خود مىكرد.
🌼روزى، گوسفندان در ميان دو كوه، به چرا مشغول بودند و چوپان، بر بالاى كوه رفته، به آنها مىنگريست . ناگاه ابرى عظيم بر آمد و بارانى شديد، باريد. تا چوپان به خود بجنبد، سيلى تند و خروشان، راه افتاد و گوسفندان را با خود برد . چوپان، به شهر آمد و نزد صاحب گوسفندان رفت . مرد پرسيد: چگونه است كه امروز، براى ما شير نياوردهاى؟ چوپان گفت:
🌼اى خواجه!چندين بار تو را گفتم كه آب بر شير نريز و خيانت به مردم را روا مدار . اكنون آن آبها كه بر شيرها مىريختى، جمع شدند و گوسفندانت را با خود بردند.
22 - حلوا، به قيمت گزاف
📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قضاوت کار ما نیست قاضي خداست🌹
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
#داستان_آموزنده
🔆قيمت ملك
🍃🍂شقيق بلخى از عرفاى قرن دوم هجرى و معاصر هارون الرشيد، خليفه مقتدر عباسى است . از مهمترين تعاليم او به شاگردانش، توكل بود.
🌱نقل است كه چون شقيق بلخى، قصد كعبه كرد و به بغداد رسيد، هارون الرشيد، او را نزد خود خواند. چون شقيق به نزد هارون آمد، هارون گفت: تو شقيق زاهدى؟ گفت: شقيق، منم، اما زاهد نيستم.
- مرا پندى ده!
🌱- اگر در بيابان تشنه شوى، چنانكه به هلاكت نزديك باشى، و آن ساعت، آب بيابى، آن را به چند دينار مىخرى؟
- به هر چند كه فروشنده، بخواهد.
🌱- اگر نفروشد مگر به نيمى از سلطنت تو، چه خواهى كرد؟
🌱- نيمى از ملك خود را به او مىدهم و آب را از او مىگيرم تا در بيابان، بر اثر تشنگى نميرم .
🌱- اگر تو آن آب بخورى، ولى نتوانى آن را دفع كنى، چه خواهى كرد؟
🌱- همه اطبا را از هر گوشه مملكتم، جمع مىكنم تا مرا درمان كنند.
🌱- اگر طبيبان نتوانستند، مگر طبيبى كه دستمزدش، نيمى از سلطنت تو باشد، چه خواهى كرد؟
🌱- براى آن كه از مرگ، رهايى يابم، نيمى از ملك خود را به او مىدهم تا مرا درمان كند.
🌱-اى هارون!پس چه مىنازى به ملكى كه قيمتش يك شربت آب است كه بخورى و از تو بيرون آيد؟
هارون، بگريست و شقيق را گرامى داشت
📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
💎ماهیِ نظر کرده
بر سر راهی در بیابان، درخت افرایی بلند، قد برافراشته بود - افرای کهنسالی که از بسیاری عمر میانش پوسیده و در آن حفرهیی پدید آمده بود که چون باران فرو میبارید از آب انباشته میشد.
باری، روزی ماهی فروشی که تجارت ماهی میکرد و ماهیِ زنده یا نمکسود از شهری به شهری میبرد به کنار افرای پیر رسید. لختی در سایهی آن بنشست و چون حفرهی پر آب را در میان درخت بدید به وسوسهی دل، ماهیِ کوچکی از انبان ماهیان خود درآورده در حفرهی درخت افکند و به راه خویش رفت.
مگر رهگذاری آن ماهی را در حفره بدید و حیرت کرد که لاجرم معجزتی صورت پذیرفته است.
دیگران نیز چنین گفتند و دیری برنیامد که از چارجانب، خلقِ بسیار بر افرای کهن سال گردآمد با نذرها و نیازها. آن جایگاه، جایگاهی نامی شد. تا آنکه ماهی فروش از آن سفر که کرده بود به جانب شهر خویش بازگشت و بر آن افرا بگذشت، و خلایق بدید و آن ماجرا بدانست. بخندید که: بوالعجب خلقی که شمایید! این ماهی من به حفره درافکندم!
آنگاه قلاب بیفکند و ماهی بگرفت و در انبان نهاد و به راه خویش رفت.
✍️: چوانگ چه نوئو
مترجم: احمد شاملو
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای لات نجف و آیتالله قاضی
🎙استاد عالی
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
بر مدارعشق
الهی در سڪوت شب
ذهنم را آرام ڪن
و مرا در پناه خودت
به دور از هیاهوی
این جهان بدار
الهی شبم را
با یادت بخیرڪن
شبتون در پناه خدا
🇮🇷⭐️✨🌟🌙🇮🇷
@hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی ...
هر بامدادت؛
رودخانه حیات جاری می شود ...
زلال و پاک ...
چون خورشید
مهربان و گرم وخالصمان ساز ...
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@delneveshte_hadis110
#سلام_امام_زمانم 💚
چشم دیدار ندارم شده ام کورِ #گناه
رو که رو نیست ولی تشنهدیدار توام
آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی ..
کاش یک روز ببینم که ز انصار توام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
🌹 یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#خداحافظ_سالار☘
#پارتنودپنجم🌿
✨﷽✨
و گاهی مثل یک قصه گو از بچه گی هایش که برای من محو و کمرنگ شده بود اینگونه تعریف می کرد
شاید شنیده باشی که من توی ۳ سالگی یتیم شدم و همه مسئولیتهای خونه توی پنج سالگی روی دوش من افتاد
برای کسی از یتیمی ام نمی گفتم اما گاهی خیلی دلم میشکست که یه روز از کنار یه مجلس روضه خوانی رد می شدم
آقا سر منبر یه آیه خوند با این مضمون که خدا و رسول خدا و کسانی که نماز را برپا می دارند صاحب شما هستند
این آیه روح و روانم را تسخیر کرد با خودم گفتم
خدایا من که بابا ندارم تو صاحب من باش
از همان روزها قرآن وارد زندگیم شد و غم یتیمی خیلی زود از دلم بیرون رفت
تو هم هر وقت دلت گرفت به این فکر کن که پیامبر اکرم هم از کودکی یتیم شد
اما شما حاج خانم عروس و داماد داری و انشاالله مادربزرگ هم میشی
نکته آخر حسین لبخند بر لبان من نشاند
مدتی بعد دم صبح تلفن زنگ زد وهب بود با اضطراب گفت
مامان باید خانمم رو ببرم بیمارستان دخترم داره به دنیا میاد
هر چند از پیش میدانستیم اما باورمان نمیشد داشتیم نوه دار می شدیم
خدا یک دختر نازنین و معصوم به وهب داد و کانون زندگیمان دوباره گرم شد
صحبت از اسم بچه شد حسین گفت
هر چی که پدر و مادرش بگن همون خوبه و دخالت نکرد
اسمش را فاطمه گذاشتند
به دنیا آمدن فاطمه دنیا را پیش چشم مان قشنگ تر کرد
شب هفتم تولدش همه جمع شدیم حسین برایش اذان و اقامه گفت
بازهوای خواهرم ایران را کردم اگر می فهمید خیلی خوشحال میشد که من نوه دار شدم
زهرا هم پس از دو سال عقد تصمیم گرفتند به خانه خودشان بروند حسین وسایل جهیزیه را بار زد و با دامادم امین و سارا و زهرا به خانهای که در شهرک باقری بود رفتیم
همین که وسایل را داخل اتاق گذاشتیم حسین گفت
دیر شده باید برم
پرسیدم
کجا؟ هنوز وسایل رو نچیدیم خوب نیست پیش امین آقا
گفت
باید برم خونه یه مادر شهید
عصبانی شدم اما پیش دامادم خشمم را پنهان کردم
یه گوشه گیرش انداختم و آهسته گفتم
می خوای دخترتو بذاری بری خونه یه شهید؟
نمیخواست جروبحث کنه
اما نه من که زهرا و حتی سارا هم از دستش عصبانی بودند
کسی حرفی نزد
وسایل را در سکوت معنی داری چیدیم زهرا بغض کرد وقتی برگشتم دور از چشم امین گفت
گاهی که بابا پیش یه فرزند شهید ما را می دید یه جوری برخورد میکرد که انگار ما رو نمیشناسه یا اصلاً با ما قهره که مبادا فرزند شهید دلش بگیره و هوای باباشو بکنه تا این حد تحمل می کردیم اما برای چیدن جهيزيه.. و بغضش ترکید
چاره ای نداشتم جز اینکه از حسین دفاع کنم
گفتم
شهدا و خانوادههایشان خط قرمز بابا هستند
توی این همه سال ندیدم هیچ چیز را به مساله اونا ترجیح بده
برای خودش که نمیخواد ما هم باید موقعیتش رو درک کنیم
سارا خواست با زهرا همداستانی کند به حمایت از او گفت
اگه من و زهرا به بابا می گفتیم که فلان مغازه یه جفت روسری دیدیم مثل یه راننده تا دم مغازه ما را میرساند خریدمون رو میکردیم بعد میپرسید راضی شدید؟
حالا چی شده که برای امر خیر دخترش میذاره میره؟
خُب یه ساعت بعد بره اونجا خانواده شهید که چشم به راهش نیستند
گفتم
نه دخترم چشم به راهن
یه روز شاهد بودم که پسر شهیدی هرچی از دهنش در اومد به بابات ناسزا گفت من بریدم و بابات سرش رو پایین انداخت و این پسر شهید خجالت زده شد و کم کم آنقدر با بابات رفیق شد که هیچ کاری رو بدون اجازه بابات انجام نمیده بابات از این بچهها زیاد داره که چشم به راهشن
سعه صدر وتحمل بالای حسین برای زهرا ناآشنا نبود عاشق پدرش بود
از این جهت انتظارش در شرایط رفتن به خانه جدید از او بیشتر بود
چند شب بعد حسین با یک دسته گل و جعبه شیرینی و هدیه برای زهرا میهمانش شد
زهرا بوسیدش و گفت
بابا می دونی چرا وقتی مدرسه ازم میخواستن نقاشی کنم از شما میخواستم برام عکسفرشته بکشی؟
حسین گفت
نه دخترم
زهرا جواب داد
واسه اینکه شما خودِ خودِ فرشته اید
هدیه به روح بلند شهدا صلوات
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺
✅ دنیا از منظر قرآن (1⃣)
✅💐 مقدمه
💐✨ در بسياری از آيات قرآن، دنيا مورد مدح و تمجيد و در برخی ديگر، مورد نكوهش قرار گرفته است و آنرا متاع فانی و مايه غرور و غفلت شمرده است. اين تعبيرات دوگانه ترسيم دنيا و تبيين آن در فرهنگ قرآنكريم را ضرورت میبخشد.
💐✨ واژه «دنيا» مؤنث «ادنی» است. اگر آن را از «دنی» و دنائت بگيريم به معنی پستتر است و اگر آن را از «دنوّ» به حساب آوريم به معنی نزديکتر است.
✅💐 زندگی دنيا را، دنيا میگوييم يا از اين جهت كه نسبت به زندگی آخرت پستتر و ناچيزتر است و يا از اين جهت كه اين زندگی از زندگی آخرت به ما نزديکتر است.
💐✨ چنانكه بيان شد كه دنيا در قرآن كريم از ابعاد مختلف مورد توجه قرار گرفته و متناسب هر بعد از ابعاد آن آياتی نازل شده است. و در مجموع تصوير روشن و كامل و جامعی از جايگاه دنيا در فرهنگ قرآنی ارائه گرديده است.
💐✨ از آنجا كه ترسيم چهره دنيا از نگاه قرآن كريم جز از طريق طرح آيات در ابعاد مختلف موضوع امكانپذير نيست لذا در مطالب پیش رو، به بیان آنها خواهیم پرداخت.
#دنیا
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌در محضر امام خمینی (ره)
🌿جوانی و فرصت تهذیب
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🔵 خواندن قرآن و دعا برای اموات
✍ یکی از چیزهایی که فشار قبر را
برمیدارد، خواندن قرآن برای میت است.
چنان که در وصیت حضرت زهرا علیها السلام هم آمده بود که برایم قرآن بخوانید. خواندن قرآن به ویژه سورههای یس و مُلک برای میت توصیه شده است.
📚 کتاب از احتضار تا عالم قبر
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
ﻭﻗﺘﻲ ﺭﺩﭘﺎﻱ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻡ ..
ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﻢ ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﮔﻠﻴﻤﻢ ﺩﺭﺍﺯﺗﺮ ﻛﻨﻢ !!
ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﻳﻢ
ﺍﺯ ﻗﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ !!
ﺣﺘﻲﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻱ ﻣﺤﺎﻝ !!
ﻭﻗﺘﻲ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ
ﺩﺭﻣﻴﺎﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻢ ﺩﻳﺪﻡ ..
" ﺗﺮﺱ"ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ..
ﻭ ﺟﺎﻳﺶ ﺭﺍ " ﺍﻳﻤﺎﻥ " ﭘﺮ ﻛﺮﺩ ...
ﻭﻋﺪﻩ ﻱ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ :
ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ ..
ﺗﺎ ﻓﺘﺢ ﻛﻨﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ...
ﻭ ﻣﻤﻜﻦ ﻛﻨﻲ،ﻧﺎﻣﻤﻜﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ...
ﻭ ﺑﺪﺳﺖ ﺑﻴﺎﻭﺭﻱ ...
ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺎﻓﺘﻨﻴﻬﺎ ﺭﺍ ...
ﭘﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﭙﺎﺭ ...
#دلتو_بهخدا_بسپار
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶