جانا جانا مهدی زهرا
یا مولانا مهدی زهرا
متی ترانا مهدی زهرا
جانا جانا جانا جانا
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
#حسینپسرِغلامحسین🪴
#قسمتهفتادپنجم🪴
🌿﷽🌿
*عبور از پل*
همه بچهها از شهادت محمد حسین بی تاب بودند من از لحظهای که شنیدم دائم گریه میکردم
هر وقت از شبانه روز که به یادش میافتادم به یادش اشک چشمانم جاری میشد و نمیتوانستم رفتنش را باور کنم
خیلی بی تاب بودم
انگار چیزی را توی این دنیا گم کرده بودم و نمی دانستم بعد از او چه کنم؟
یک شب در لباس رزم و اسلحه به دوش به خوابم آمد مرا در آغوش گرفت و گفت
به همین زودی روحیه ات را از دست میدهی؟
خیلی خودت را باختهای
باید صبر کنی
تازه از این به بعد مشکلات آغاز می شود باید تحمل کنی
بعد برگشت از روی پل عبور کرد و مرا این طرف تنها گذاشت
(به نقل از حسین ایرانمنش)
*سراغ بچه ها*
در عملیات والفجر هشت شدیدا مجروح شدم و در بیمارستان بستری بودم
خیلی دلم گرفته بود از هیچکس هم خبری نداشتم تا اینکه یک روز احمد نخعی تلفن کرد خیلی خوشحال شدم و سراغ بچهها را گرفتم
داشت اسم بچه هایی را که شهید شده بودند ردیف میکرد هندوزاده، دیندار، کاظمی، یزدانی و...
حدود ۱۲ نفر را همینطور پشت سر هم اسم برد
نفسم بالا نمی آمد و بغض گلویم را میفشرد
هر اسمی را که میگفت حالم بدتر و توانم کمتر میشد
تا اینکه یکدفعه نام محمدحسین را شنیدم وقتی خبر شهادت او را داد گوشی تلفن را انداختم و دیگر هیچ چیز نفهمیدم
(به نقل از حسین متصدی)
*ما با شما هستیم*
خواب دیدم در مجلس دعایی نشستهام کسی میخواند
یا کریمُ یا رب
بعد ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام شروع شد
ناگهان محمدحسین را در مقابل خودم دیدم خوشحال شدم و در آغوشش گرفتم
آنقدر محسوس بود که انگار در بیداری او را بغل کردم
بعد یادم آمد که او شهید شده است
پیشانی ام را روی شانهاش گذاشتم و گریستم
گفتم
محمدحسین رفتی و مرا تنها گذاشتی
به آرامی سرم را بلند کرد و با لبخند گفت
علی آقا نگران نباش ما با شما هستیم ما با شما هستیم
(به نقل از محمدعلی کارآموزیان)
*من شهید میشوم*
یادم است یک بار با محمدحسین در گلزار شهدا بودیم او یک یک عدهای از دوستان شهیدش را نشان میداد و خاطرات مختلفی از آنها نقل می کرد
آنجا هنوز این قدر وسعت پیدا نکرده بود
همین طور که میان قبرها میگشتیم یک مرتبه محمدحسین ایستاد رو به من کرد و گفت
هادی میخواهم چیزی بهت بگویم
گفتم
خب بگو
گفت من شهید میشوم و مرا توی این ردیف دوم خاک میکنند
من آن روز متوجه نبودم و نفهمیدم که محمدحسین چه میگوید
حدود دو سال بعد از شهادتش وقتی به زیارت قبرش رفته بودم یک مرتبه یاد حرف آن روز افتادم دیدم قبرش دقیقاً همان نقطهای است که اشاره کرده بود
با توجه به اینکه انتخاب محل دفن شهدا در اختیار خانواده هایشان نبود و بنیاد شهید با نقشه و برنامهای که داشت قبرها را تعیین میکرد خیلی عجیب بود که پیشبینی محمدحسین کاملاً درست از آب درآمد
(به نقل از محمد هادی یوسف الهی)
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🏷 موانع رو از سر راه بردار
💠استاد حسین انصاریان
◽️خدا صدایتان را می شنود، دعا کردنتان را می بیند، چرا مستجاب نمی شود؟! حرام خواری، رعایت نکردن حق والدین و قطع رحم با یکدیگر از موانع استجابت دعاست.
🌸🌸
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
👤 آیتالله خوشوقت میفرمود: شياطين رها نمیکنند و منتظرند وقتی #ماه_رمضان تمام شد، جيب بعضی را همان روز #عيد_فطر میزنند. او را به گناهی مبتلا میکنند و همه از بين میرود. بعضی يک هفتهی ديگر؛ بعضی دو هفته ديگر و بالاخره کم هستند کسانی که بتوانند تا ماه رمضان آينده، آن نتايج مثبت و مفيد را در خود نگه دارند.
@hedye110
3.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴رضا پهلوی و زنش رو با خاک یکسان کرد!
🔹خواب براندازی ایران رو به گور میبرید...
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
⭕️صبح روز عیدفطر رفراندومی از جنس مردم!
تا کور شود هرآنکه نتواند دید ...
👌👌👌
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🔴 ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند... با ذکر تصویر...
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خــدا
میتوان بهترین روز را
براے خـود رقم زد
پس با تمام وجـود بگیم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خـدایا بہ امید تو
نه بہ امید خلق تو
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
آقا جان اگه مثل اشک توی چشمام باشی واسه موندت دیگه هیچوقت گریه نمیکنم
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
#حسینپسرِغلامحسین🪴
#قسمتهفتادششم🪴
🌿﷽🌿
*من جایگاه خودم را ديدهام*
حرفی را که یک شب توی خانه به طور خصوصی به من گفت فراموش نمیکنم
من سرباز بودم به مرخصی آمده بودم نیمه های شب رسیدم
خانه پدرمان اتاقی داشت که هر وقت من یا محمدحسین نیمه شب از منطقه می آمدیم برای اینکه اهل خانه بیدار نشوند بی سر و صدا به آن جا میرفتیم
آن شب من خیلی خسته بودم و زود به رختخواب رفتم هنوز یک ساعتی نگذشته بود که دیدم در اتاق باز شد و محمدحسین آمد تو
هردو از دیدن یکدیگر خوشحال شدیم من بلند شدم با ایشان روبوسی کردم و بعد هردو نشستیم و مشغول صحبت شدیم
هم محمدحسین خسته بود هم من زیاد نمی توانستیم بیدار بنشینیم محمدحسین پتویی برداشت و گوشهای از اتاق خوابید و طبق عادت همیشگی پتو را روی سرش کشید
من هم سر جای خودم رفتم ۱۰ دقیقه ای نگذشته بود که سرش را از زیر پتو بیرون آورد و بی مقدمه گفت
هادی هیچ وقت تا به حال شده جایگاه خودت را ببینی من حقیقتا یکه خوردم
گفتم
یعنی چه جای خود را ببینم
گفت
یعنی جای خودت را ببینی که چطور هستی کجا هستی؟
من که اصلا از حرفهایش سر در نمی آوردم با تردید گفتم
نه
گفت
من جای خود را دیدم می دانم کجا هستم
نمی فهمیدم چه می گوید از طرفی خسته بودم و خوابم می آمد گویا محمدحسین نیز متوجه شد چون دیگر حرفش را ادامه نداد
بعدها وقتی بیشتر به صحبتهای آن شب فکر کردم خیلی از رفتار خودم پشیمان شدم
ناراحت بودم که چرا پافشاری نکردم و از محمدحسین معنای حرفهایش را نپرسیدم احساس بی لیاقتی میکردم واقعاً فرصت نابی را از دست داده بودم چون حتما اسرار زیادی در آن حرفها نهفته بود
(به نقل از محمد هادی یوسف الهی)
*اسرار ازل را نه تو دانی و نه من*
*وین حرف معمانه تو خوانی و نه من*
*هست از پس پرده گفت و گوی من و تو*
*چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من*
* فراق محمد حسین*
شهادت محمد حسین حاج خانم را خیلی دگرگون کرد
هرچند او سعی میکرد صبر کند اما دلتنگ او بود
من مطمئن بودم این داغ او را از پای در می آورد
یکبار نیمههای شب از خواب بیدارم کرد
بلند شو بریم پیش محمدحسین
گفتم
الان که نصف شب است بگذار برای فردا
گفت
نه همین الان برویم من خوابش را دیدم دلم برایش تنگ شده
حدود ساعت ۲ و نیم شب بود که بلند شدم خودم را آماده کردم و با ایشان به گلزار شهدا رفتیم
او سر قبر نشست و انگار که محمدحسین زنده باشد شروع کرد به درد دل کردن و حرف زدن با او
آن شب تا صبح سر مزار محمدحسین نشستیم معلوم بود که این فراق برای مادر خیلی سنگین بود و میخواست هرچه زودتر به فرزندش ملحق شود و عاقبت نیز چنین شد
(به نقل از غلامحسین یوسف الهی پدر شهید)
*جان و جهان*
جان و جهان دوش کجا بوده ای
نی غلطم در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو جفا دیدهام
ای که تو سلطان وفا بودهای
آه که من دوش چه سان بودهام
آه که تو دوش که را بوده ای
رشک برم کاش قبا بودمی
چون که در آغوش عبا بودهای
زهر ندارم که بگویم تو را
بی من بیچاره کجا بوده ای
یار سبک روح به وقت گریز
تیز تر از باد صبا بودهای
بی تو مرا رنج و بلا بند کرد
باش که تو بند بلا بودهای
رنگ رخ خوب تو آخر گواست
در حرم لطف خدا بودهای
رنگ تو داری که ز رنگ جهان
پاکی و همرنگ بقا بودهای
آینه ای رنگ تو عکس کسی است
تو ز همه رنگ جدا بودهای
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
28.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جشن تولد خانم خارجی برای رهبر
در اوج خفقان و موج بازداشت شیعیان در آذربایجان #سیده_شهلا در خانهاش همراه یا بچههای همسایه در باکو برای امام خامنهای جشن تولد گرفته است.
این عشق و اعتقاد برخواسته از اندیشه مقاومت به هیچ وجه خاموش شدنی نیست.
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
💙اذکار عجیب هفتگانه
در بیان علامه حسن زاده آملی
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶