eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.5هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
ما كنار خانه اُمّ اَيمن ايستاده ايم. در مى زنيم. پسر او اسامه در را باز مى كند. ــ ما مى خواهيم با اُمّ اَيمن سخن بگوييم. ــ چند لحظه صبر كنيد تا به مادر خبر بدهم. بعد از لحظاتى ما وارد خانه مى شويم و به آن اتاقِ روبرويى مى رويم و منتظر مى مانيم. اكنون اُمّ اَيمن وارد اتاق مى شود. بعد از سلام و احوال پرسى، تو با اشاره به من مى فهمانى كه من بايد سؤال كنم. آخر تو خجالت مى كشى. من صدايم را صاف مى كنم و مى گويم: ــ ببخشيد، ما حكايتى را در مورد شما شنيده ايم و مى خواهيم در مورد آن سؤالى از شما بپرسيم. ــ چه حكايتى؟ ــ اين كه شما در بيابان گرفتار شديد و هيچ آبى همراه شما نبود و خدا از آسمان براى شما آب فرستاد. ــ آن نظر لطف خدا بود. خدا به بندگان خودش هميشه نظر مهربانى دارد. ــ ما مى خواهيم بدانيم شما در زندگى چه كارى انجام داده ايد كه خدا اين گونه در حقّ شما لطف كرد. ــ براى چه مى خواهيد اين را بدانيد؟ ــ آخر من مى خواهم اين كرامت بزرگ را براى ديگران بنويسم. جوانان ما به شدت نيازمند كسانى هستند كه از آنها الگو بگيرند. ــ حالا كه اين طور شد برايت مى گويم. لطفى كه خدا در آن بيابان به من نمود، يك راز بيشتر ندارد. ــ اين راز چيست؟ ــ راز خدمتگزارى فاطمه (س). من خدمتگزار فاطمه (س) بودم و هستم. خداوند اگر آن روز به من نظر لطفى كرد فقط به خاطر اين بوده است. ــ يعنى خدمت به فاطمه (س) اين قدر ارزش دارد؟ ــ آرى، پسرم! خدمت به فاطمه (س) سعادتى است كه نصيب هر كس نمى شود. هر كه به فاطمه (س) و آرمان و مكتبِ او خدمت كند پيش خدا عزيز مى گردد. ناگهان اشك در چشمانش حلقه مى زند و ديگر نمى تواند سخن بگويد. من و تو تعجّب مى كنيم. چرا حال اُمّ اَيمن منقلب شد؟ اُمّ اَيمن اشك هايش را پاك مى كند و مى گويد: ــ ببخشيد، من خاطرات زيادى از فاطمه (س) دارم و هر وقت به ياد آنها مى افتم بى اختيار اشكم جارى مى شود. ــ آيا براى ما از آن خاطرات حرفى مى زنى؟ من مى خواهم آنها را در كتابم بنويسم تا همه از اين خاطرات باخبر شوند. اُمّ اَيمن به فكر فرو مى رود. بعد از مدّتى رو به ما كرده و مى گويد: باشد. من بعضى از آن خاطرات را براى شما مى گويم. ما خيلى خوشحال مى شويم; امّا صداى اذان مى آيد. بايد براى نماز به مسجد برويم. قرار مى شود كه فردا يك ساعت قبل از اذان ظهر اينجا باشيم. 💖💖💖💖🌻💖💖💖💖 https://eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef