eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
7هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
همه ما مى دانيم كه گناه و معصيت، روح انسان را آلوده مى كند و مانع بزرگى براى رشد و كمال او محسوب مى شود. گناه باعث سياهى قلب انسان مى گردد، به طورى كه ديگر او لذت مناجات با خداوند را درك نمى كند و نمى تواند با خدا معاشقه نمايد و در درگاه او قطره اشكى بريزد. اين گناه است كه انسان را از نماز شب محروم مى دارد و همچنين مانع باريدن باران مى شود و امواج بلا را به سوى انسان مى كشاند. به همين دليل انسان بايد براى بخشش گناهانش فكرى بكند تا اثرات آن بيش از اين در زندگى او باقى نماند. البته گناهانى كه مربوط به حق الناس است بايد نسبت به پرداخت حق مردم اقدام نمود; اما سؤال اين است گناهانى را كه مربوط به حق الله است چگونه از پرونده اعمال خود پاك كنيم؟ آيا اطلاع داريد امامان معصوم(عليهم السلام) در سخنان متعددى، صدقه دادن را به عنوان يكى از مهم ترين عوامل بخشش گناهان معرفى كرده اند؟ در مورد صدقه دادن سخنان زيادى شنيده ايم. همه ما مى دانيم كه خداوند به ما دستور داده است تا صدقه بدهيم. خداوند در قرآن براى آنهايى كه صدقه مى دهند وعده بخشش و پاداشى بس بزرگ داده است. به هر حال يكى از چيزهايى كه باعث بخشش گناهان ما مى شود صدقه مى باشد. در سخنان اهل بيت(عليهم السلام) اين آثار براى صدقه دادن ذكر شده است: الف. صدقه غضب خداوند را خاموش مى كند. ب. گناهان بزرگ را از پرونده اعمال انسان پاك مى نمايد. ج. مرگ بد و بلاها را از انسان دور مى كند. د. باعث طولانى شدن عمر انسان مى شود آرى، هنگامى كه صدقه مى دهى روح خود را از آلودگى ها و سياهى هاى گناه پاك مى كنى و به اين وسيله به ساحت قدس الهى نزديك و نزديك تر مى شوى. معمولاً تا كلمه صدقه را مى شنويم فوراً به ياد صندوق صدقات مى افتيم كه در منزل خيلى از ما موجود مى باشد و ما سعى مى كنيم پولى را به عنوان صدقه داخل آن بيندازيم. اما من در اينجا مى خواهم شما را با صدقه ديگرى آشنا كنم كه كمتر به آن توجه كرده ايد. اسلام همانطور كه كمك به فقرا را به عنوان صدقه مورد تأكيد قرار مى دهد لبخند را هم به عنوان نوع ديگرى از صدقه مطرح مى كند. رسول خدا فرمودند: تبسّم و لبخند تو به روى برادر دينى، صدقه محسوب مى شود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🌷 چگونه‌ وازچه راه‌هایی می‌توان به کمال و قرب الاهی رسید؟ پرسش چگونه می‌توان به کمال رسید؟ پاسخ اجمالی "کمال" گاه مترادف با "تمام" به کار می‌رود و گاه در مفهومى غیر از تمام، و مقابل کمال و تمام، "نقص" است. کمال عبارت است از: فعلیت و هستى محض و نداشتن قوه و استعداد و یا صفت یا اوصافى که فعلیت اخیر شی‏ء، اقتضاى واجد شدن آنها را دارد. کمال در درجات و مراحل یک شی‏ء، و تمام تحقق و وجود اجزاى یک شی‏ء است؛ از این‌رو شی‏ء می‌تواند تمام باشد، ولى کامل نباشد. "پیش‌رفت" نیز، در برخى استعمالات، مفهومى غیر از مفهوم کمال دارد. موجودات جهان هستى دو گونه‌‏اند: مادى و مجرد. آنچه که داراى حرکت و استکمال و تکامل است، موجودات مادی‌اند، و کمال هر موجود، متناسب با همان موجود است. موجودات مجرد محض، تمام کمالات خود را از ابتداى خلقت خویش، دریافت نموده‌‏اند. تشخیص کمال اختیارى انسان از کمال دیگر موجودات دشوارتر است و شناخت کمال انسان، به معناى شناخت ذهنى و علم حصولى به آن است، ولى درک وجدانى و شهودى کمال، براى افرادى میسّر است که خودشان به آن نایل شده باشند. در این‌که کمال انسان در چیست، میان فلاسفه و دانشمندان اختلاف است و آراى فراوانى وجود دارد، برخى از آنها عبارت‌اند از: نظریه‌‏ى برخوردارى از طبیعت، نظریه‌‏ى قدرت، نظریه‌‏ى حکما و فلاسفه اسلامى(عقل)، و نظریه‌‏ى عرفا (عشق). همه‌ی ذرات عالم هستى در حال حرکت به سوى کمال و لقاى حق‌‏اند، و مشمول قانون کلى "صیرورت" و "شدن" هستند، و انسان نیز از این قانون، مستثنا نیست. تفاوت "صیرورت" به معناى تحول و شدن و تکامل با "سیر" به مفهوم حرکت(در اجرام زمینى و آسمانى)، از مطالبى است که از قرآن کریم استفاده می‌شود. ادامه دارد 💖💖💖💖💖💖💖💖 https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
دوست من، سلام! از اينكه اين كتاب را در دست گرفته اى خيلى خوشحالم. من و تو مى خواهيم ريشه هاى قيام امام حسين(ع) را بررسى كنيم. پس براى دسترسى به اطلاعات بيشتر، بايد به شام سفر كنيم. آيا شام را مى شناسى؟ شهرى كه مركز حكومت معاويه بوده است. سفر ما آغاز مى شود و ما به شهر شام ( دمشق ) مى رويم... امشب، شب نيمه رجب سال شصت هجرى است. خبرى در شام مى پيچد و خيلى ها را بيمناك مى كند. معاويه سخت بيمار شده و طبيبان از معالجه او نااميد شده اند. معاويه، كسى است كه به دستور خليفه دوم (عُمر بن خطّاب) امير شام شد و او توانست سال هاى زيادى با مكر و حيله، در آنجا حكومت كند، امّا او اكنون بايد خود را براى مرگ آماده كند. معاويه، سراغ پسرش يزيد را مى گيرد، ولى يزيد به مسافرت رفته است. او با حسرت، به درِ قصر خود نگاه مى كند تا شايد تنها پسرش وارد شود. معاويه خطاب به اطرافيان مى گويد: "نامه اى به يزيد بنويسيد و از او بخواهيد كه هر چه زودتر نزد من بيايد". نامه را به يك پيك تندرو مى دهند تا آن را به يزيد برساند. آيا معاويه براى آخرين بار پسرش را خواهد ديد؟ حالِ معاويه لحظه به لحظه بدتر مى شود. طبيبان مخصوص دربار، به هيچ كس اجازه ملاقات نمى دهند. همه مأموران حكومتى در آماده باش كامل به سر مى برند و همه رفت و آمدها، كنترل مى شود. معاويه در بستر مرگ است. او فهميده است كه نفس هاى آخر را مى كشد. نگاه كن! معاويه با خودش سخن مى گويد: "كاش براى رسيدن به رياست دنيا، اين قدر تلاش نمى كردم! كاش همچون فقيران زندگى مى كردم و همواره لباسى كهنه بر تن داشتم! حالا كه وقت مرگش فرا رسيده، گويا فراموش كرده كه براى رياست چند روزه دنيا، چقدر ظلم و ستم كرده است. اكنون موقع آن است كه به سزاى اعمال خود برسد. آرى، معاويه مى ميرد و خبر مرگ او به زودى در شهر شام، پخش مى شود، ولى يزيد هنوز از سفر نيامده است. ====🦋🦋🦋🦋🦋==== eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
نگاهى به صورت پدر مى كنى، چگونه باور كنى كه اين آخرين آغوش است؟! اين آخرين بارى است كه پدر را مى بينى، چهره پدر زرد شده است، دشمنان او را مسموم كرده اند، زهرى كه به او خورانده اند، اثر كرده است و ديگر اميدى به بهبودى او نيست. عمّه ات زينب هم اينجاست، او آرام آرام اشك مى ريزد، عمويت حسين(ع)جلو مى آيد تو را از پدر جدا مى كند. لحظاتى مى گذرد، صداى گريه مادر را مى شنوى، اين صدا خبر از حادثه اى دردناك مى دهد. تو ديگر يتيم شده اى! چند سال بيشتر ندارى. پدر، نام تو را "قاسم" نهاده است، روزهاى يتيمى تو آغاز شد، امّا من عمويت حسين(ع) را مى شناسم، او در حقّ تو پدرى مى كند... پدر وصيّت كرده است تا پيكر او را كنار قبر پيامبر دفن كنند، همه دوستان پدر جمع شده اند، عمويت عبّاس هم اينجاست، آنها مى خواهند پيكر پدر را تشييع كنند و به خاك بسپارند. تابوتى را كه پيكر پدر در آن است از خانه بيرون مى آورند تا به سوى مسجد پيامبر ببرند، آنان آرام آرام به سوى مسجد مى روند كه ناگهان عدّه اى تيرانداز تابوت را با تيرها هدف قرار مى دهند. تيرها از هر طرف مى آيد، من مات و مبهوت اين صحنه ام. چه شده است؟ چرا پيكر پدرت را تيرباران مى كنند؟ نگاه تو به اين منظره خيره مانده است، اين دستور عايشه است، او به يارانش گفته است كه نگذارند پدر تو را كنار قبر پيامبر دفن كنند. به راستى چرا عايشه اين تصميم را گرفته است؟ درست است كه او همسر پيامبر است، امّا كينه فرزندان پيامبر را به دل دارد. عمويت عبّاس اين صحنه را مى بيند، او درياى غيرت است، اگر وصيّت پدر تو نبود چه كسى جرأت مى كرد تابوت پدرت را تيرباران كند. لحظه هاى آخر عمر پدر كه فرا رسيد او به عمويت حسين(ع) وصيّت كرد و از او خواست تا مبادا در تشييع جنازه او، خونى ريخته شود. پدر نمى خواست اختلاف ميان دو گروه از مسلمانان زياد شود و كار به شمشير و جنگ بكشد. پيكر پدر را به سوى قبرستان بقيع مى برند و در آنجا دفن مى كنند. <====♡♡♡♡♡♡♡====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🏴🏴🏴🏴🏴