eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
سال هاست كه قوم بنى اسرائيل در انتظار امشب بوده اند، شبى كه تو آن ها را از دست فرعون نجات مى دهى و آن ها به آرزوى ديرين خود مى رسند. همه آماده اند تا حركت كنند، موسى(ع) مى خواهد از تاريكى شب استفاده كند و قبل از آن كه سپاه فرعون متوجّه حركت آن ها شود، از مصر بيرون برود. تو با موسى(ع) سخن مى گويى: اى موسى! قبل از اين كه از مصر بروى، بايد قبر يوسف را پيدا كنى و پيكر او را همراه خود ببرى و آن را در بيت المقدس دفن كنى. موسى(ع) رو به ياران خود مى كند: چه كسى مى داند قبر يوسف كجاست؟ هيچ كس جواب نمى دهد، بار ديگر او سخن خود را تكرار مى كند، يكى مى گويد: مادربزرگ پيرى دارم، گمانم او مى داند كه قبر يوسف كجاست. موسى(ع) نزد آن پيرزن مى رود و مى گويد: ــ مادر! آيا تو مى دانى قبر يوسف كجاست؟ ــ آرى! مى دانم. ــ خوب. آن قبر را نشان ما بده تا ما هر چه زودتر حركت كنيم. ــ اى موسى! اگر قبر يوسف را مى خواهى بايد هر چه من مى گويم قبول كنى. موسى(ع) به فكر فرو مى رود، او نمى داند اين پيرزن چه مى خواهد. مى ترسد چيزى بخواهد كه او نتواند آن را انجام بدهد، امّا تو كه مى دانى او چه مى خواهد، تو به راز دل همه بندگان خود آگاه هستى. براى همين با موسى(ع) سخن مى گويى: "اى موسى! شرط او را قبول كن". موسى(ع) رو به پيرزن مى كند و مى گويد: ــ مادر! باشد، هر چه بگويى قبول مى كنم، بگو بدانم چه مى خواهى؟ ــ مى خواهم كه مقام من در بهشت، همچون مقام تو و هم درجه تو باشم. موسى(ع) از همّت والاى اين پيرزن تعجّب مى كند، به آن پيرزن قول مى دهد كه در روز قيامت، هم درجه او باشد. اكنون همه مى فهمند كه تو چرا به موسى(ع) گفتى كه شرط آن پيرزن را قبول كند، تو همّت بالاى او را دوست داشتى، هر كس جاى او بود، جوانى و ثروت دنيا را مى خواست، امّا او چيزى را خواست كه هيچ كس به آن فكر نمى كرد، تو مى خواستى به همه بفهمانى كه اين گونه از تو حاجت بخواهند، حاجت هاى بزرگى مثل هم درجه بودن با پيامبران! مونه ❤️❤️❤️❤️🦋❤️❤️❤️❤️ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از 🥀عکس نوشته ایتا🥀
4- فداها ابوها آيت الله سيد نصر الله مستنبط از كتاب «كشف اللئالى‏» نقل ‏فرموده كه روزى عده‏ اى از شيعيان وارد مدينه شدند و پرسشهايى‏ داشتند كه مى‏ خواستند از محضر امام كاظم(ع) بپرسند. امام(ع) درسفر بودند، پرسشهاى خود را نوشته به دودمان امامت تقديم‏ نمودند، چون عزم سفر كردند، براى پاسخ پرسشهاى خود به منزل ‏امام(ع) شرفياب شدند، امام كاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و آنهاامكان توقف نداشتند، از اين رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسشهارا نوشتند و به آنها تسليم نمودند، آنها با مسرت فراوان ازمدينه منوره خارج شدند، در بيرون مدينه با امام كاظم(ع) مصادف‏ شدند و داستان خود را براى آن حضرت شرح دادند. هنگامى كه امام(ع) پرسشهاى آنان و پاسخهاى حضرت معصومه(س) راملاحظه كردند، سه بار فرمودند: «فداها ابوها» «پدرش به قربانش باد. با توجه به اين كه ‏حضرت معصومه(س) به هنگام دستگيرى پدر بزرگوارش خردسال بود،اين داستان از مقام بسيار والا و دانش بسيار گسترده آن حضرت‏ حكايت مى ‏كند. 💖💖💖💖💖💖💖💖 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
همراه كاروان به راه خود در اين بيابان ها ادامه مى دهى، آفتاب بالا آمده است و خورشيد بى رحمانه مى تابد. چند روزى از جدا شدن دنياپرستان گذشته است. در اين بيابان، هيچ جنبنده اى به چشم نمى آيد، كاروان آرام آرام به راه خود ادامه مى دهد. مدّتى مى گذرد، از دور يك سياهى به چشم مى آيد، شايد آن سياهى، يك نخلستان است. يكى از افراد كاروان كه اهل كوفه است، مى گويد: "من بارها اين مسير را پيموده ام و اين جا را مثل كف دست مى شناسم. اين اطراف نخلستانى نيست". همه به فكر فرو مى روند، پس اين سياهى چيست؟ اين سياهى، سپاه بزرگى است كه از كوفه به اينجا آمده است. لحظاتى مى گذرد، هزار نفر اسب سوار در حالى كه شمشير به دست دارند، نزديك مى شوند، حُرّ، فرمانده آنان است، حسين(ع) به او مى گويد: ــ اى حُرّ! آيا به يارى ما آمده اى يا به جنگ ما؟ ــ به جنگ شما آمده ام. حسين(ع) نگاهى به سپاه كوفه مى كند، آنان تشنه هستند، در اين بيابان، آبى پيدا نمى شود، گويا مدّتى است كه آنان در بيابان ها در جستجوى اين كاروان بوده اند. حسين(ع) رو به شما مى كند و مى گويد: "به اين سپاه آب بدهيد، اسب هاى آنها را هم سيراب كنيد". تو هم مانند بقيّه ياران از جا حركت مى كنى و به سوى مشك هاى آب مى روى، مشك ها را برمى دارى تا به سپاه كوفه آب بدهى. امروز اين مردم از دست مهربان تو آب مى نوشند، به راستى آنان در آينده اى نزديك، چگونه اين محبّت تو را جبران خواهند كرد؟ <====♡♡♡♡♡♡♡====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef