eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
7.1هزار ویدیو
40 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🪴 🌿﷽🌿 تو این حیص و بیص، باز سرو کله ي هلیکوپترهاي دشمن پیدا شد. این بار تعدادشان بیشتر نشان می داد و از طرز مانورشان معلوم بود براي کار مهم تري آمده اند، کاري مهم تر از ریختن آذوقه و مهمات.زده بودند به سیم آخر. قشنگ تا بالاي ارتفاعات آمدند. عبدالحسین زودتر از بقیه قضیه را فهمید. «اومدن "جاسم"فرمانده شون رو ببرن، می خوان نجاتش بدن؛ امان ندین به شون.» خودش سریع یک گلوله ي آرپی جی زد طرف هلیکوپترها.بچه ها هم مهلت ندادند. هر کی با هر اسلحه اي داشت، آتش می ریخت طرفشان؛ تیربارچی با تیربار می زد و دوشیکاچی با دوشیکا؛ گلوله هاي آرپی چی هم همین طور، یک کله شلیک می شد. این بار دوتاشان را زدیم. با سرو صداي زیادي خوردند به صخره ها و منفجر شدند. هلیکوپترهاي دیگر، هلی برد کردند. انگار از طرف شخص صدام دستور داشتند هر طور شده سرهنگ جاسم را نجات دهند، آخرش ولی نتوانستند. ما همین طور به نوك ارتفاعات نزدیکتر می شدیم. شدت آتشمان که بیشتر شد، آنها دمشان را گذاشتند رو کولشان و زدند به فرار. بچه ها با شور و هیجان زیادي قدم بر می داشتند و تخته سنگها را یکی بعد از دیگري رد می کردند. اولین نفري که پا گذاشت رو ارتفاعات کله قندي، خود عبدالحسین بود " 1 ". پرچم جمهوري اسلامی را با آن بالا زد. خودش هم سرهنگ جاسم را اسیر کرد و کلتش را از او گرفت " 2 ". جاسم باعث شهادت بهترین و مخلص ترین نیروهاي ما شده بود.نیروهایی که هر کدام براي عبدالحسین حکم فرزند را داشتند و او براي رزمی شدنشان، حسابی عرق ریخته بود و زحمت کشیده بود. حاجی وقتی جاسم را دستگیر کرد، چند تا از بچه ها هجوم بردند که او را به درك واصل کنند، ولی عبدالحسین خیلی قاطع و جدي جلوشان را گرفت. با ناراحتی گفت:«ما حق نداریم همچین کاري بکنیم.» بچه ها ناراحت تر از او گفتند:«اون از یک سگ هار بدتره، باید همین حالا قصاص بشه.» «اگر بنا باشه قصاص هم بشه، مقامات بالا باید تشخیص بدن، نه من و شما.» جلوي نگاههاي حیرت زده ي بچه ها، خودش راه افتاد که جاسم را ببرد عقب تحویل بدهد.می گفت: «می ترسم بلایی سرش بیارن.» پاورقی -1 شهید برونسی در آن عملیات، معاونت تیپ امام جواد (سلام االله علیه) را بر عهده داشت. به خاطر لیاقت و رشادتی که از خودش نشان داد، از آن به بعد در سمت فرماندهی تیپ مشغول خدمت شد. حتی آن ارتفاعات را می خواستند به نام او مزین کنند، که به شدت ممانعت کرد -2 این کلت تا زمان شهادت آن شهید بزرگوار، دست او بود. گاهی به شوخی نشان بقیه می داد و می گفت: «این یادگاري داماد صدامه.» 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef