#مسیحاےعشق
#پارت_صدنودیکم
:+آره،راستی صداتون هم قشنگه.. اگه یه روزی با زنعمو قهر کردین،میتونین خواننده بشین..
با تعجب نگاهش میکنم
:_یعنی چی؟
:+این یکی از شوخی های دوستم فاطمه است.. یه مدت هرکی با مامانش قهر میکرد میرفت
خواننده میشد... گفتم اگه خدای نکرده قهر کردین ، میتونین به خواننده شدن فکر کنین..
با تمام وجود میخندم..
این همان نیکی سر به راه و خجالتی است؟
قاشق را به طرفم میگیرد
:+من از این طرفش خوردم پسرعمو.. شمام از اونور بخورین...
قاشق را از دستش میگیرم،در ظرف غذایم فرو میکنم و بعد تمامش را در دهانم میگذارم.
:_گفتم که،من اهل این سوسول بازیا نیستم...
:+یعنی میتونین دهنی همه رو بخورین؟
نگاهش میکنم.
چشم هایش از تعجب گرد شده اند.
لقمه ی دهانم را میبلعم و میگویم
:_نه...ولی تو همه نیستی...
نمیدانم درست میبینم یا توهم عاشقی است...
نمیدانم راست است یا من خیال میکنم...
اما تأللو چشم هایش،برق لحظه ای خیره کننده ی مردمک و درخشش بی نظیر تیله های قهوه
ای اش،با من حرف میزند..
سرش را پایین میاندازد.
از نگاه خیره،راضی نیست....
قلبم،دیوانه وار بر طبل جنون میکوبد.
:+شما رودست خوردین...
:_چی؟
با شیطنت میخندد...
به گمانم امشب،آخرین شب دنیاست برای قلب ضعیف من....
نکن دخترجان...
به پسرعمویت رحم کن...
:+کسی که اینقدر قشنگ شعر بخونه،امکان نداره آدم احساساتی ای نباشه...
میخندم،از روی ناچاری...
نمیخواهم بخواند آنچه در سرم میگذرد..
نمیخواهم بفهمد دوست دارم نزدیکش باشم..
نمیخواهم بفهمد از قول یک ماهه ام پشیمان شده ام...
من چرا دیر تو را پیدا کردم،نیمه ی گمشده؟
اما جنگ این همسایه ی ابرقدرت،با قلب من ادامه دارد...
:+شما خیلی بیشتر از چیزی که به نظر میاد،احساساتی هستین..
آب دهانم را قورت میدهم...
:_این....این خوبه یا بد؟
شانه بالا میاندازد
:+خب،خوبه دیگه...
من باید فرار کنم...
باید از دل و خواسته اش بگریزم....
باید از شر این تپش های بی امان قلبم و نفس نفس زدن ها و تلاش ناکام ریه هایم خلاص
شوم...
باید از نیکی بترسم...
اگر چند دقیقه ی دیگر ، اینجا باشم بعید میدانم از پس قولی که به عمووحید داده ام،بربیایم...
من...
بلند میشوم و آرام اما با قدم هایی بلند خودم را به بالکن میرسانم.
دستانم را روی دیوار کوتاه میگذارم و چشمانم را میبندم.
نفس عمیق میکشم...
در این سردترین روز اسفند،من گرم شده ام،داغم...
چیزی عجیب،حسی بکر و نو از درونم شعله میکشد و قلبم را به تپش وامیدارد.
سوز سرما به جانم مینشیند و بیدارم میکند...
🌹به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸