eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
7هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
داخل سالن میشویم. صدای موزیک بلندتر و واضح تر به گوش میرسد. به طرف میزها میرویم. بابا و رادان از دوستان صمیمی و همکاران قدیمی هستند. مامان و بابا پشت میز مینشینند و رادان و شهره هم کنارشان. میخواهم بنشینم اما شهره میگوید:نه نیکی جان،برو پیش بچه ها )و صدایش را بلند میکند(مهتا،مهتا بیا اینجا مهتا را میشناسم،دختر یکی از همکاران بابا و رادان. به طرفم میآید، چقدر عوض شده،قبلا چهره ی دخترانه و معصومی داشت،با چشمهایی تیره و پوستی روشن ،یادم است بینی اش هم عقابی بود و به صورتش میآمد. اما الان برنزه شده،لنزهای آبی گذاشته و دماغش را عمل کرده. آرایش غلیظ و زننده ای صورتش را رنگ کرده و لباس یک وجبی پوشیدهـ. قبلا نگاهش گرم و صمیمی بود،اما حالا نمیدانم چرا زیر سرمای لنزهایش یخ میزنم. با سرانگشتانش،با من دست میدهد و میگوید:چقدر عوض شدی لحن و صدایش،بی تفاوت است اما سرشار از هزار عشوه و ناز. میگویم_:تو هم همینطور،خیلی عوض شدی لبخند میزند:خوشگل شدم،نه؟ :_خب...آره....ولی قبلا هم خوشگل بودی :+بیا بریم پیش بچه ها،خیلیا منتظرتن. تو این دو سال کجا بودی؟ راه می افتد و به دنبالش میروم. صدای قهقهه و خنده های مستانه میآید،به طرف ابتدای سالن میرویم. چهره های آشنا،به چشمم میآیند. دخترها و پسرهای جوان دور میزها نشسته اند و مشغول بگو و بخند هستند. مهتا بلند و با عشوه میگوید: بچه ها ببینید کی اومده؟ یک دفعه همه ی صداها خاموش میشود و نگاه ها به طرف من برمیگردد. چشم ها،سر تا پایمـ را میکاود. پریا دختر رادان بلند میشود و با خنده ای تصنعی به طرفم میآید:نیـــــکــی...... چقدر عوض شدی..... و سمت چپ صورتم را میبوسد. به طرف بچه ها برمیگردد:چرا ماتتون برده بچه ها؟ دوباره صدای همهمه بالا میرود. واژه های نامعلوم سلام و احوال پرسی را میشنوم. کنار مهتا و پریا مینشینم. صدای پچ پچ ها و درگوشی ها بالا میرود. سرم را که بالا میآورم،نگاه های دزدکیشان را میبینم . ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸