[• #ویتامینه ღ •]
🌸درڪ توان شوهر🌸
🌼 برای برآوردن نیازمندیهای خود از نظر مادی و غیر مادی؛
امکانات شوهر خود را در نظر بگیرید و او را تحت فشار نگذارید.
🌼 درک توان شوهر، و ابراز این درک،
از چشم همسرتان
دور نمیماند ومحبوب او میشوید.این درکِ مهربانانه ی شما، به همسرتان آرامش میدهد!
قدم بزرگ در ـــتمـدن سازے
سبڪ زندگےاسلامےست😉👇
@hedye110
[• #مجردانه♡•]
🌿❤️~•
روزے رسول خدا(ص) بالاے
منبر رفت و مردم را به ازدواج
دخترانشان ترغیب کرد. کسے
از حضرت پرسید:« دخترانمان
را به ازدواج چه کسے دربیاوریم؟»
حضرت فرمود:«به کفوها».
مردے گفت:« کفو چه کسے است؟»
حضرت فرمود:« مؤمنان کفو
یکدیگرند، مؤمنان کفو همدیگرند».
الکافے،ج۵،ص۳۳۷📚•~
🌿❤️•~
#کفویتدریکبیانکلے👌
#اهمیتکفویت
مجردان ـانقلابے😌👇
@hedye110
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹💔 مداحی عراقی ها برای ایرانی های زائر اربعین
مداح:قحطان البدیری
🍃💔 @hedye110 💔🍃
#ما_ملت_امام_حسینیم #اربعین
•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]•
•[ #قسمت_سوم ]•
🌹~آرامش دلها~🌹
تو اوج درگیری و عملیات بودیم. شرایط خیلی سخت و روحیه نیروهای ما خراب بود. از همه طرف به سمت ما شلیک میشد. دشمن حلقه محاصره را کامل کرد. در این شرایط ابراهیم روی بلندی رفت و با صدای بلند فریاد زد: الله اکبر...اشهد ان لااله الا الله...
وقتی اذان و نام خدا به گوش ما خورد چنان آرامش پیدا کردیم که گویی هیچ خبری نیست! دشمن هم با شنیدن نوای ملکوتی ابراهیم عقب نشینی کرد. وقتی ابراهیم پایین آمد، یکی از رفقا بهش گفت:
خیلی عالی بود. با صدای شما آرامش پیدا کردیم.
ابراهیم یادآور شد که:
من نبودم. این یاد خدا بود که آرامش ایجاد کرد:
«الا بذکرِ الله تَطمَئِنُ القُلُوب»
«آگاه باش که تنها با یاد خدا دلها آرام و مطمئن میگردد.»
[رعد،۲۸]
@hedye110
🌺🌺🌺🍃🍃
#خطبه_غدیر
#صفحه
أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذينَ يَصْلَونَ سَعيراً.أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِي تَفورُ وَ يَرَوْنَ لَهازَفيراً.
هان! دشمنان آنان آن كساني اند كه در آتش درآيند. و همانا ناله ي افروزش جهنم را مي شنوند در حالي كه شعله هي آتش زبانه مي كشد و زفير (صدي بازدم) جهنم را نيز درمي يابند.
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
♦️♦️♦️♦️
أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ الله عَزَّوَجَلَّ: (كُلَّما أُلْقِي فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَلَمْ يَأتِكُمْ نَذيرٌ، قالوا بَلي قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلنا مانَزَّلَ الله مِنْ شَيءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ)
هان! خداوند درباره ي ستيزگران با آنان فرموده: «هرگاه امتي داخل جهنم شود همتي خود را نفرين كند.» هشدار! كه دشمنان امامان همانانند كه خداوند درباره ي آنان فرموده: «هر گروهي از آنان داخل جهنم شود نگاهبانان مي پرسند: مگر برايتان ترساننده ي نيامد؟! مي گويند: چرا ترساننده آمد ليكن تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند وحي نفرستاده و شما نيستيد مگر در گمراهي بزرگ!»
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
🔷🔷🔷🔷🌺🔷🔷🔷🔷
🌹 #همه_جا
🌹 #جارمیزنم
🌹 #فقط_حیدر
🌹 #امیرالمومنین
🌹 #مولام
🌹 #علیست
🎁 #مسابقه_ویژه_غدیر
🎁🎁🎁🎁
@hedye110
#تشنه_تر_از_دریا
#صفحه_چهل_پنجم
قسمت پنجم زيارت نامه اين است: "اى عبّاس! خدا لعنت كند كسانى كه با شما دشمنى كردند... از راه و رسم دشمنان شما بيزارم...".
من براى زندگى در اين دنيا، دو راه بيشتر ندارم، يا بايد به حزبِ خدا بپيوندم يا به حزبِ شيطان.
وقتى من از دشمنان شما بيزارى مى جويم، از شيطان و حزب او و دوستانش بيزار شده ام.
من مى دانم كه دين، هم اصول دارد و هم فروع.
"تولّا" و "تبرّا" از فروع است، تولّا، يعنى با دوستان خدا دوست بودن!
تبرّا، يعنى با دشمنان خدا دشمن بودن!
مگر دين چيزى به غير از دوست داشتن و دشمن داشتن مى باشد؟
دين يعنى اين كه دوستان خدا را دوست بدارى و دشمنان خدا را هم دشمن بدارى.
تبرّا، يعنى شيطان ستيزى و شيطان گريزى!
تبرّا، يعنى بى رنگى تمام جاذبه ها و جلوه هاى شيطانى در زندگى من! تبرّا، براى هميشه، بريدن از همه پليدى ها و پيوستن به همه خوبى ها مى باشد.
من به مسلمانانى كه در زمان هاى گذشته بوده اند، احترام مى گذارم و فقط از گروهى كه با اهل بيت دشمنى كردند، بيزارى مى جويم، من هرگز ناسزا و دشنام به كسى نمى گويم. لعن با دشنام فرق مى كند، خدا در قرآن از دشنام دادن نهى نموده است، امّا در قرآن، ستمكاران لعنت شده اند. من در اينجا گروهى را لعنت مى كنم كه بر خاندان پيامبر، ظلم و ستم روا داشتند و خون آنان را بر روى زمين ريختند.
========🌺=========
#تشنه_تر_از_دریا
#قمر_منیر_بنی_هاشم
#کانال_کمال_بندگی
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
#هدیه_ای_به_شما
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
🔅از معجزات زیارت عاشورا🔅
✍مرحوم آیت الله دستغیب در کتابش می فرمایند : علامه شیخ حسن فرید گلپایگانی از استاد خود مرحوم آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی نقل فرمود: اوقاتی که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینی بودم اهالی سامراء به بیماری وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده ای می مردند روزی به همراه جمعی از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشارکی بودیم، ناگاه میرزا محمّد تقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وباء شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلی . سپس فرمود: من حکم می کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند. از فردای ختم، تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه غیر شیعی ها می مردند به طوریکه بر همه آشکار گردیده برخی از آنها از آشناهای خود از شیعه ها پرسیدند: سبب اینکه دیگر از شما تلف نمیشوند چیست ؟ به آنها گفته بودند: زیارت عاشوراء، آنها هم مشغول شدند و بلاء از آنها هم بر طرف گردید.
☘علامه فرید فرمودند: وقتی گرفتاری سختی برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد و از اول محرم سرگرم زیارت عاشوراء شدم روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج شد.
📚داستان های شگفت، مرحوم آیت الله دستغیب
@hedye110
🌻🌻🌻🍃🍃🍃
✅حکایت
✍شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند. آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟ تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟
شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است. تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.
@hedye110