☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@delneveshte_hadis110
#خاکهاينرمکوشک🪴
#قسمتبیستنهم🪴
🌿﷽🌿
علملیات بی برگشت
حجت الاسلام محمد رضا رضایی
یک روز می گفت:
آن موقع که من فرمانده ي گردان بودم، بین مسؤولین رده بالا، صحبت از یک علمیات بود. منطقه ي عملیات
حسابی سخت بود و حساس. قواي زیاد دشمن هم از یک طرف، و حدسش به حمله ي ما از طرف دیگر، کار را
پیچیده تر می کرد. حسابی تو کمین ما نشسته بود. و انتظار می کشید.
یک روز از کادر فرماندهی تیپ آمدند پیشم. بی مقدمه گفتند:«برات یک مأموریت داریم که فقط کار خودته، قبول
می کنی؟»
پرسیدم: «چیه؟»
«خلاصه اش اینه که تو این مأموریت، برگشتی نیست.»
یکی شان زود گفت: «مگه اینکه معجزه بشه.»
گفتم: «بگید تا بدونم مأموریتش چیه.»
«تو این عملیاتی که صحبتش هست، قرار شده از چند تا محور عمل کنیم. از تعداد نیروي دشمن، و از اینکه منتظر
حمله ي ما هست، خودت خبر داري؛ بنابراین اگه ما تو این حمله پیروز هم بشیم، قطعاً تلفاتمون
بالاست.»
لحظه شماري می کردم هرچه زودتر از مأموریت گردان عبداالله با خبر شوم. شروع کردند به توجیه کار من.
«شما باید با گردانت بري تو شکم دشمن، باهاش درگیر بشی و مشغولش کنی. این طوري دشمن از اطرافش غافل
می شه و ما می تونیم از محورهاي دیگه عمل کنیم و قطعا،ً به یاري خدا، درصد پیروزي هم می ره بالا.»
ساکت بودم. داشتم روي قضیه فکر می کردم. یکی شان ادامه داد: «همون طور که گفتم احتمالش هست که حتی
یکی از شما هم برنگرده، چون در واقع شما آگاهانه می رید تو محاصره ي دشمن و از هر طرف آتیش می ریزن رو
سرتون؛ حالا مأموریت با این خصوصیات رو قبول می کنی؟»
گفتم: «بله، وقتی که وظیفه باشه، قبول می کنم.»
شب عملیات، باز نیروها را جمع کردم. تذکرات لازم را به شان گفتم. نسبت به وظیفه اي که داشتیم، کاملاً توجیه
شده بودند.کمی بعد راه افتادیم، به طرف دشمن.
با ذکر و توسل، تو خط اول نفوذ کردیم. چهره ي بچه ها یکی از دیگري مصمم تر بود. قدمها را محکم بر می
داشتند و مطمئن. ما به عنوان فدایی نیروهاي دیگر می رفتیم. همین، انگار شیرینی حمله به دشمن را چند
پاورقی
-1 گردانی که شهید برونسی فرماندهی آن را به عهده داشت
برابر می کرد.
دقیق نمی دانم چه مدت راه رفتیم.بالاخره رسیدیم به محلی که تعیین شده بود، درست تو حلقه ي دشمن. یک
طرف ما نیروهاي زرهی بود، یک طرف ادوات، و چند طرف هم نیروهاي پیاده ي عراق بودند. توپخانه اش هم کمی
دورتر، گویی انتظار ریختن آتش را می کشید.
سکوت و هم انگیزي، سنگینی اش را انداخته بود تو تمام منطقه. ما باید به چند طرف شلیک می کردیم. اشاره
کردم بچه ها موضع بگیرند. کار هر کدامشان را قبلاً گفته بودم. شروع کردند به جا گرفتن. صداي نفس کسی بلند
نمی شد. یک بار دیگر دور و بر را پاییدم. وقت وقتش بود که عرض اندام کنیم و خودي نشان بدهیم. می دانستم
تک تک بچه ها منتظر شنیدن صداي من هستند. تو دلم گفتم: «خدایا توکل بر خودت.»
یکهو صدام را بلند کردم و از ته دل نعره زدم: «االله اکبر.»
سکوت منطقه شکست. پشت بندش سر و صداي شلیک اسلحه ها بلند شد. تو آن واحد، به چند طرف آتش می
ریختیم.
دشمن گیج شده بود. اما خیلی زود به خودش مسلط شد. تو فاصله ي چند دقیقه، از زمین و آسمان گرفتنمان زیر
آتش. از چند طرف می زدند؛ با کلاش، تیربارهاي جورواجور، خمپاره، توپ، کاتیوشا و... هر چه که داشتند. کمی
بعد، یک جهنم به تمام معنا درست شد.کاري که باید می کردیم، کردیم. حالا حفظ جان بچه ها از همه چیز مهم
تر بود. یکدفعه داد زدم: «دراز بکشین، دیگه کسی شلیک نکنه.»...
هر کس جان پناهی گرفت. من هم گوشه اي دراز کشیدم. حالا اسلحه ها دیگر کار نمی کرد. فقط زبانمان توي
دهان می چرخید. با تمام وجود مشغول گفتن ذکر بودم، مثل بقیه ي بچه ها. حجم آتش دشمن هر لحظه شدیدتر
می شد. وجب به وجب جایی را که مستقر بودیم، می زدند.
پیش خودم فکر می کردم بیشتر بچه ها شهید شده باشند. باید منتظر دستور قرار گاه می ماندم.
مدتی بعد، بالاخره سر وصداي بیسیم بلند شد.یکی از فرماندهان عملیات بود. فکر نمی کرد حتی من زنده باشم.
گفت: «ایثار شما الحمدالله کار خودش رو کرد، اگر زنده موندین، برگردین.»
نیروها از محورهاي دیگر، دژ دشمن را شکسته بودند. گیجی شدیدش باعث شده بود ما را فراموش کند.سریع بلند
شدم، بچه ها هم.
چند دقیقه ي بعد راه افتادیم طرف عقب.
پیروزي چشمگیري نصیب بچه ها شده بود. وقتی ما رسیدیم عقب، بعضی انگشت به دهان شدند! خودمان هم
باورمان نمی شد. همه به عشق شهادت رفته بودیم که برنگردیم. از قدرت خدا و لطف ائمه ولی، تنها یکی، دو شهید
داده بودیم و یکی، دو تا هم مجروح!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ثواب گفتن و عجل فرجهم بعداز صلوات
سخنران استاد رائفی پور
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
#نمازوالدین_برای_سعادت_فرزندان
🤲❤️🤲
نماز پدر و مادر برای فرزندان دو رکعت مثل نماز صبح پنج دقیقه بیشتر طول نمیکشد رکعت اول حمد و سورهی #قدر رکعت دوم حمد و سورهی #کوثر بعد هم فرصت دارند هر چه میتوانند دعا بکنند خدا به آنها موقعیت استجابت داده سرشان را بگذارند شیرین تر است با اشک هم باشد خیلی شیرین تر است
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
سلام و رحمت الله
غزه چند ساعته داره به شدت موشک باران و بمباران میشه
به توصیه یکی از اولیاء الله که در زمان جنگ تحمیلی به مردم شهری که وضعیت امروز غزه رو داشتن ختم #صلوات بگیرید و #حدیث_کساء بخونید. مردم اون شهر این کار رو انجام دادن و نجات پیدا کردن.
عزیزان این کار از همه ما برمیاد
لطفا در حد وسع و توان اقدام کنید
هر چقدر براتون مقدوره
در خانواده و بین دوستان
صلوات و حدیث کساء
نفسهاتون موثر در ظهور ان شاءالله
ختم صلوات👇
@Yare_mahdii313
قرائت سوره نصر جهت پیروزی جبهه مقاومت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
13.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴استاد_پناهیان
🔻"نابـــودی اسرائیل قبــــــلاز ظهور. یابنالحسن! پایقدمت نابودشان خواهیمکرد...
ارزش هزار بار دیدن را دارد 👊👊👊👊💪💪💪
#امام_زمان
#طوفان_الاقصی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
❣کمال بندگی❣
سلام و رحمت الله غزه چند ساعته داره به شدت موشک باران و بمباران میشه به توصیه یکی از اولیاء الله
هر کدوم از شما عزیزان نفسی داره
ان شاء الله که خدا به حق نفس های گرمتان ، نجات بخش مردم مظلوم و بی دفاع باشه
به امید پیروزی ✌️🏻
به امید ظهور 🙏
در حد توانتون منتشر کنید
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
به امام سجاد علیه السلام و امام محمد باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام
يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، يَا زَيْنَ الْعابِدِينَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🦋🌹
يَا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🌹🦋
يَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الصَّادِقُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@delneveshte_hadis110
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دوستان عزیز ۴۰ تا حدیث شریف کساء برای سلامتی جنین و آرامش خادم کانال میخوایم بخونیم🌹 دوستانی که میخوان مارو همراهی کنن بسم الله ⤵️⤵️
@Yare_mahdii313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ روایت جالب زنی که نیروهای مقاومت وارد خانه اش شدند!👆
این زن در شبکه ۱۲ عبری توضیح میدهد:
"به آنها گفتم من دو بچه دارم، به انگلیسی به من گفتند نگران نباش ما مسلمانیم و به شما آسیب نمی رسانیم."
(تعجب زن در چهره اش پیدا است)
اما صهیونیستها چقدر زن و بچه کشتند تازه آب و برق غزه را هم قطع کردند.
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
» #طوفان
🚨 امام خامنهای: مقصّر خود شمایید ای ستمگران صهیونیست، وقتی ظلم و جنایت از حد گذشت، وقتی درندهخویی به نهایت رسید، باید منتظر طوفان بود.
#نیروی_قدس
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادری که هیمنه اسرائیل را درهم شکست!
♨️ زن، به عزمی دگر کمر را بست!
💢 زنی که اسرائیل را به خاک سیاه نشاند!
#طوفان_الاقصی
🔷 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
✅ آیت الله میرباقری
بچهها را از فيض #سحر_خیزی محروم نکنیم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 همسرم همهش غر میزنه؛
من که گفتم؛ فلان کار رو نکن!
من که گفتم؛ فلان چیزو نخر!
من میدونستم آخرش اینجوری میشه!
و ......
💥 چرا اینجوریه آخه؟
#خانواده
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
کنترل شهوت 04.mp3
8.2M
قسمت چهارم
#کنترل_شهوت ۴
🔻نفس انسان، بی نهایت طلبه!
وهرگز،داشته هاش،سیرش نمی کنه!
به همین دلیل؛
دائما،نداشته هاش رو طلب میکنه.
🔻چه کنیم؛
طلب های شهوانی نفس مون،
کاهش پیدا کنند؟
@hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به آقا #امام_زمان عج دروغ بگو!!!!!!
از همین امشب شروع کنیم؟؟؟
حتما ببینید 👆
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم با خودش خلوت کند
آخه تا کی تند و بد اخلاق باشم🤔
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
.
گاهی باید به زندگی حمله کرد، بیرحمانه و بدون ترس
در دوران آموزشی فرماندهای داشتیم سختگیر و خشک.اهل تبریز بود و معروف بود به اینکه کمتر کسی میتواند لبخندش را ببیند.
قدی کوتاه و بدنی ترکهای داشت.از آن دست آدمهایی بود که بعد از چند مدت آشنایی با او؛ خیال میکردی ربات یا مثلا آدمآهنی است.
صبحها قبل از تمام فرماندههان در اتاقش حاضر بود.صورتش در صبح اول وقت هیچ فرقی با صورت دم ظهرش نداشت. هیچ نشانهای از خوابآلود بودن در چهرهاش پیدا نبود.
در برف و باران یا زمین یخ زده رژهاش برپا بود.
تعطیل کردن وظایف روزانه برایش هیچ مفهومی نداشت.
شاید برای همین هم در پایان دوره گروهانمان رتبه اول رژه را ازآن خودش کرد.
آنقدر روی زمین یخ زده پا کوبیده بودیم که روز آخر در آن هوای معتدل پاییزی رژه رفتن برایمان مثل خوردن یک لیوان آب پرتقال بود.
در خدمت همه چیز مشترک است.
غذا، لباس، جای خواب، تنبیه، تشویق و البته مریضی.
در پایان ماه اول از صدوبیست نفرمان حداقل هشتاد نفر مریض بودند، بهداری هم که کاری نمیکرد، نهایت لطفشان تجویز آستامینوفن و آدالت کلد بود.
نصف ماه دوم هم گذشته بود،آنقدر گلودردم طولانی شده بود که دیگر برایم اذیت کننده نبود.
یک روز صبح ازخواب کهبیدار شدم احساس کردم تبدیل به یک توده بتنی ۳۰۰ کیلویی شدهام،حرکت کردن برایم محال بنظر میرسید،بدنم در تب داشت آتش میگرفت، چشمانم آنقدر درد میکرد که باز نگه داشتنشان برایم شبیه شکنجه بود.
وقت رژه بود،همه رفتند و من در تخت ماندم. فرمانده بعد از حضور و غیاب به سراغم آمد و بدون ذرهای مکث گفت:«یالا بلند شو بریم.»باورم نمیشدکه همچین انتظاری از من دارد، نهایتش تصور میکردم که مرا تحویل بهداری بدهد.
هر چقدر خواستم خالصانه متقاعدش کنم که من امروز مرد رزم نیستم نفهمید.
آن روز علاوه بر چهار ساعت رژه بر روی زمین یخ زده ، چهار دور هم با اسلحه دور میدان صبحگاه دویدیم.
همه چیز که تمام شد دیگر وقت نهار بود.من از یک توده سیصد کیلویی بتنی تبدیل شده بودم به سبکی یک پر.هیچ نشانه ای از کسالت، تب و مریضی درمن نبود.
آن روز برایم درس بزرگی بود،در موقع ضعف هرگاه خودت را ضعیف تصور کنی قافله روزگار را دو دستی باختهای.
زندگی هم همینطور پیش میرود، آن زمانی که همه چیز دست به دست هم میدهد که تو خودت را تسلیم شرایط کنی؛بهترین وقت برای حمله است.
فرقی نمیکند که روبهرویمان چه چیزی ایستاده باشد، یک آدم، یک هیولا، زندگی و یا تقدیر .
حقیقت این است که همه اینها از حملهای که پشتش چیزی برای از دست دادن نیست؛به شدت میترسند.
بله،گاهی باید به زندگی حمله کرد، بیرحمانه و بدون ترس.
پویان اوحدی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
🚨#فوری | ارتش رژیم صهیونسیتی دستور تخلیه شهر متولا در مرز لبنان و فلسطین اشغالی را صادر کرد.
ـــــــــــــــــــــــ
🚨پایگاه خبری فلسطین
ارتش اسرائیل اعلام کرد که تعداد سربازان کشته شده در نتیجه درگیری دیروز در مرز لبنان به 4 نفر رسید.
3 نفر از آنها افسران عالی رتبه هستند.
سربازان گمنام🇮🇷
در غزه پس از بمباران یک خانه تنها یک آیه ای از قرآن باقی مانده است
🔹 جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ.
و سپاه ما بر كافران پيروزند️
#طوفان_الاقصی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
الهی به امید تو💚
@hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم
#حدیث_مهدوی
✨حضرت محمد (ص) فرمودند:
آگاه باشيد که مهدی (عج) انتقامگر از ستمگران است.✨
#او
با سپاهی از شهیدان خواهد آمد❤️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@hedye110
#خاکهاينرمکوشک🪴
#قسمتسیام🪴
🌿﷽🌿
عنایت ام ابیها، سلام االله علیها
حجت السلام محمد رضا رضایی
(این خاطره نقل است از شهید برونسی)
هنوز عملیات درست و حسابی شروع نشده بود، کارگره خورد. گردان ما زمینگیر شد و حال و هواي بچه ها، حال و
هواي دیگري.
تا حالا این طور وضعی برام سابقه نداشت. نمی دانم چه شان شده بود که حرف شنوي نداشتند، همان بچه هایی که
می گفتی برو تو آتش، با جان و دل می رفتند!
به چهره ي بعضی ها دقیق نگاه می کردم. جور خاصی شده بودند، نه می شد بگویی ضعف دارند، نه می شد بگویی
ترسیدند، هیچ حدسی نمی شد بزنی. هرچه براشان صحبت کردم فایده نداشت. اصلاً انگار چسبیده بودند به زمین و
نمی خواستند جدا شوند. هر کار کردم راضی شان کنم راه بیفتند، نشد.
اگر ما تو گود نمی رفتیم، احتمال شکست محورهاي دیگر هم زیاد
بود، آن هم با کلی شهید. پاك درمانده شدم. ناامیدي تو تمام وجودم ریشه دوانده بود. با خودم گفتم: «چکار کنم؟»
سرم را بلند کردم رو به آسمان و تو دلم نالیدم: «خدایا خودت کمک کن.»
از بچه ها فاصله گرفتم. اسم حضرت فاطمه ي زهرا (سلام االله علیها) را، از ته دل صدا زدم و متوسل شدم به وجود
شریفش. زمزمه کردم: «خانم، خودتون کمک کنید، منوراهنمایی کنید تا بتونم این بچه ها رو حرکت بدم، وضع ما
رو خودتون بهتر می دونین.»
چند لحظه اي راز و نیاز کردم و آمدم پیش نیروها. یقین داشتم حضرت تنهام نمی گذارند، اصلاً منتظر عنایت بودم؛
تو آن تاریکی شب و تو آن بیچارگی محض، یکدفعه فکري توي ذهنم افتاد.رو کردم به بچه ها. محکم و قاطع
گفتم:دیگه به شما احتیاجی ندارم! هیچ کدومتون رو نمی خوام؛ فقط یک آر پی چی زن از تو شما بلند شه با من
بیاد، دیگه هیچی نمی خوام.»
زل زدم به شان.لحظه شماري می کردم یکی بلند شود. شد. یکی از بچه هاي آر پی چی زن بود. بلند گفت: «من
می آم.»
نگاهش مصمم بود و جدي. به چند لحظه نکشید، یکی دیگر مصمم تر از او بلند شد.
«منم می آم.»
و پشت بندش یکی دیگر. تا به خودم آمدم همه ي گردان بلند شده بودند. سریع راه افتادم، بقیه هم پشت سرم.
پیروزي مان تو آن عملیات، چشم همه را خیره کرد. اگر با همان وضع قبل می خواستیم برویم، کارمان این جور گل
نمی کرد.عنایت ام ابیها (سلام االله علیها) باز هم به دادمان رسیده بود.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
انسان شناسی 322 .mp3
11.15M
#انسان_شناسی ۳۲۲
✘ ما به خواب رفتهایم و نمیدانیم!
آدمها از نظر خدا دو دستهاند، یا بیدارند و در حرکت!
یا خوابند و گاه نمیدانند، و در لحظه وفات بیدار میشوند!
نکته مهم:
بسیاری از ما #دیندارها در خواب سنگینی هستیم، حتی در نماز و تهجد و زیارت!
#استاد_فرحزاد | #استاد_شجاعی
@hedye110