eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.3هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
ترانه خوان هر بلبل در چمن شد فرخنده میلاد ابوالحسن شده پیچیده در جهان گلبانگ ِ شادی آمده به دنیا امام ِ هادی... ولادت امام هادی (ع)♥️ بر همه دوستان مبارک باد🎉🕊 @hedye110
4_5856937276809939146.mp3
9.27M
🌸 (ع) مژده بدید شب شادی شد ابن الرضا اَبَالهادی شد 🎤 @hedye110
39.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣سوال و جواب دختر و پسر در خواستگاری 🔰 (قسمت اول) ➥ @hedye110
31.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣سوال و جواب دختر و پسر در خواستگاری 🔰 (قسمت دوم) ➥ @hedye110
💥( مکث 3 ثانیه را حتما از امروز تمرين كنيد و شروع کنید ) کسی از شما سؤالی ميپرسد،سريعا جواب ندهيد، سه ثانيه مكث کرده،سپس پاسخ دهيد. در این صورت بهترین پاسخ را خواهید داد. يا در ماشين نشسته ايد و خیلی هم عجله داريد، قبل از روشن كردن ماشين،بر روی صندلی به آرامی، سه ثانيه مكث كنيد سپس ماشينتان را روشن كنيد. اين مكث های سه ثانيه باعث افزایش تمرکز و قدرت و صبر شما شده و در نتیجه باعث ماندگاری و افزون شدن انرژی مثبت شما ميشود. در اين كار ممارست به خرج دهيد تا اينكه ملكه ذهن شما شده و در حافظه تان ثبت گردد. مهم ترين فايده مكث سه ثانيه جلوگیری از بروز خشم و عصبانيت میباشد و به شما ترمزی ميدهد كه خودتان را تحت هر شرایطی كنترل كنيد. ➥ @hedye110
و همو جان خود را فدای رسول الله نموده و با او همراه بوده است تنها اوست که همراه رسول خدا عبادت خداوند می کرد و جز او کسی چنین نبود . اولین نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است . از سوی خداوند به او فرمان دادم تا [ در شب هجرت ] در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده ، پذیرفت که جان خود را فدای من کند .    فقط_حیدرامیرالمومنین_است ⤵️ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef ⤵️⤵️ #@shohada_vamahdawiat
🪴 🌷 🌿﷽🌿 بخش سوم: اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ ( ذالِک فیهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا ) أَنَّ الله قَدْ نَصَبَهُ لَکمْ وَلِیاً وَإِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادی وَالْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِی وَالْعَرَبی، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوک وَالصَّغیرِ وَالْکبیرِ، وَ عَلَی الْأَبْیضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلی کلِّ مُوَحِّدٍ . ماضٍ حُکمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ أَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَالله لَهُ وَلِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَطاعَ لَهُ . مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أَقُومُهُ فی هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ أَطیعوا وَانْقادوا لاَِمْرِ(الله) رَبِّکمْ، فَإِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاکمْ وَإِلاهُکمْ، ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِیهُ الُْمخاطِبُ لَکمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلی وَلِیکمْ وَ إِمامُکمْ بِأَمْرِالله رَبِّکمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ فی ذُرِّیتی مِنْ وُلْدِهِ إِلی یوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ .     هان مردمان ! بدانید این آیه درباره اوست . ژرفی آن را فهم کنید و بدانید که خداوند او را برایتان صاحب اختیار و امام قرار داده ، پیروی او را بر مهاجران و انصار و آنان که به نیکی از ایشان پیروی می کنند و بر صحرانشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست لازم شمرده است . [ هشدار که ] اجرای فرمان و گفتار او لازم و امرش نافذ است . ناسازگارش رانده ، پیرو و باورکننده اش در مهر و شفقت است . هر آینه خداوند ، او و شنوایان سخن او و پیروان راهش را آمرزیده است . هان مردمان ! آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده ام . پس بشنوید و فرمان حق را گردن گذارید ؛ چرا که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و ولی و معبود شماست ؛ و پس از خداوند ولی شما ، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون در برابر شماست و با شما سخن می گوید . و پس از من به فرمان پروردگار ، علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست . آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود . این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام دارد .     لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ الله وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ الله ( عَلَیکمْ ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَالله عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِی الْحَلالَ وَالْحَرامَ وَأَنَا أَفْضَیتُ بِما عَلَّمَنی رَبِّی مِنْ کتابِهِ وَحَلالِهِ وَ حَرامِهِ إِلَیهِ . مَعاشِرَالنّاسِ، علی ( فَضِّلُوهُ ) . مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ الله فِی ، وَ کلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیتُهُ فی إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ ( الَّذی ذَکرَهُ الله فی سُورَةِ یس: ( وَ کلَّ شَیءٍ أَحْصَیناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ ) . مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَلاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلاتَسْتَنْکفُوا عَنْ وِلایتِهِ ، فَهُوَالَّذی یهدی إِلَی الْحَقِّ وَیعْمَلُ بِهِ، وَیزْهِقُ الْباطِلَ وَینْهی عَنْهُ، وَلاتَأْخُذُهُ فِی الله لَوْمَةُ لائِمٍ . أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِالله وَ رَسُولِهِ ( لَمْ یسْبِقْهُ إِلَی الْایمانِ بی أَحَدٌ ) ، وَالَّذی فَدی رَسُولَ الله بِنَفْسِهِ، وَالَّذی کانَ مَعَ رَسُولِ الله وَلا أَحَدَ یعْبُدُالله مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَیرُهُ . ( أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَالله مَعی . أَمَرْتُهُ عَنِ الله أَنْ ینامَ فی مَضْجَعی، فَفَعَلَ فادِیاً لی بِنَفْسِهِ ).     روا نیست ، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان روا دانند ؛ و ناروا نیست مگر آن چه آنان ناروا دانند . خداوند عزوجل ، هم روا و هم ناروا را برای من بیان فرموده و آن چه پروردگارم از کتاب خویش و حلال و حرامش به من آموخته در اختیار علی نهاده ام . هان مردمان ! او را برتر بدانید . چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران ، علی ، ضبط کرده ام . او ( علی ) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سوره یاسین یاد کرده که : « و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم ... » هان مردمان ! از علی رو برنتابید . و از امامتش نگریزید . و از سرپرستی اش رو برنگردانید . او [ شما را ] به درستی و راستی خوانده و [ خود نیز ] بدان عمل نماید . او نادرستی را نابود کند و از آن بازدارد . در راه خدا نکوهش نکوهش گران او را از کار باز ندارد . او نخستین مؤمن به خدا و رسول اوست و کسی در ایمان، به او سبقت نجسته .
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام‌ دوست گشاییم دفتر صبح را بسم الله النور✨ روزمان را با نام زیبایت آغاز میکنیم در این روز به ما رحمت و برکت ببخش و کمک‌مان کن تا زیباترین روز را داشته باشیم الهی به امید تو 💚 ➥ @hedye110 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💚 برات وصل امضاء می ‌شد ای کاش گره از کار دل وا می شد ای کاش برای دیدنت ای حضرت اشک دو چشمانم چو دریا می‌شد ای کاش @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
عربی سوره مبارکه نوشته استاد انصاریان ➥ @hedye110
4_5843638254175257826.mp3
1.83M
🔸ترتیل صفحه 10 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام بیات 🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه ☘️☘️☘️☘️ ➥ @hedye110
010-baghare-ta-1.mp3
5.9M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی ➥ @hedye110
010-baghare-ta-2.mp3
5.16M
سوره مبارکه بخش دوم مفسر: استاد قرائتی ➥ @hedye110
عربی سوره مبارکه نوشته استاد انصاریان ➥ @hedye110
متاسفانه پست دیروز از صفحه ۹ قرآن کریم حذف شد مجددا گذاشتیم🙏
🪴 🪴 🌿﷽🌿 کمی طول کشید تا آمپول آرام بخش آقای نجار اثر کرد. جوان درجه دار آرام گرفت و کم کم خوابش برد، مطمئن که شدم خواب رفته، بلند شدم. رفتم داخل مسجد، کنار دخترها که هنوز بیدار بودند و حرف می زدند نشستم. هر کس از جایی می گفت. آنهایی که خانواده هایشان رفته بودند، از آنها یاد می کردند و نگرانشان بودند هوا مهتابی بود، به وضوح همه چیز را مشخص می دیدم. بچه ها که درمانگاه را موکت پهن کرده کفش هایشان را در آورده بودند، پرده دورمان احساس امنیت بهتری بهم می دادم به دیوار تکیه کردم خیلی خسته بودم. اما خوابم نمیبرد. همین طور که به حرفهای دخترها گوش می دادم، چشم هایم روی هم رفت نیمه های شب طرف های ساعت دو، با صدای بگیریدي، نذارید به خودش آسیب برسونه، سراسیمه از خواب پریدم و توی حیاط دویدم. آقای نجار قبل از من رسیده و سرنگی دستش بود، فهمیدم باز آرام بخش تزریق کرده. رفتم جلو، چند نفر دور آن درجه دار را گرفته بودند، دو نفر دست هایش را چیده بودند. سعی می کردند او را بخوابانند. توی آن مهتاب، خونی که از سر و رویش می ریخت می دیدم. با تعجب پرسیدم: این چرا این جوری شده؟ گفتن خودش رو کوبیده به دیوار آقای نجار با وسایل پانسمان و بخیه آماده شده بود سرش را بخیه کند. خواستم کمکش کم گفتن: شما برو داخل این حالش خوب نیست خطرناکه. یکهو حمله می کند. شما برو. همان موقع دیدم دو، سه نفر وارد شدند و مستقیم بالا سر درجه دار آمدند. هر چه با او حرف میزدند، جوابی نمی شنیدند. مردهای مسجد از تازه واردها پرسیدند: می دونید این کیه؟ گفتند: آره از همشهری ها و دوستان مونه. ما با هم دیگه از شمال اعزام شدیم پرسیدم: شما می دونین این چرا این طوری شده؟ گفتند: ما از صبح دیروز با هم تو خط بودیم. موج انفجارهای دور و برمون اینو به این روز انداخت. وگرنه این خیلی بچه ی آقائیه خیلی منظمه. توی گروهان مون این سرباز منضبط و نمونه ایی بود از سر و قیافه اش هم معلوم بود با این بی آبی و شرایط سخت، آدم تمیز و مرتبی بوده موهای سر و صورتش اصلاح کرده، لباس هایش خیلی تمیز بود. دوستانش بالای سرش نشستند. درجه دار با همان آمپول آرام شده، خوابش برده بود.برگشتم توی درمانگاه دیگر از ناراحتی خوابم نمی برد. یکی، دو تا از بچه ها پرسیدند گفتم: هیچی دوباره همون سربازه به هم ریخته بود کمی که گذشت شنیدم ماشین آوردند، سرباز را بردند، خیالم که از بردن اور راحت شد سعی کردم دوباره بخوابم. در طول شب دو، سه بار احساس سرما کردم و بیدار شدم و درباره همان طور که به کارتن ها و گونی های بزرگ کنار دیوار تکیه کرده بودم، از سرما مچاله شدم و با یاد علی و امید به دیدنش خوابیدم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🪴 🪴 🌿﷽🌿 فصل یازدهم روز نهم دم دمای صبح با صدای مردی که در حیاط مسجد اذان می داد، بیدار شدم. صدای انفجار و گلوله باران که در تمام شب شنیده می شد، شدیدتر شده و فاصله به زمین نشستن توپ ها و خمپاره ها گم شده بود. آنقدر که انگار ارتش عراق تمام تجهیزاتش را بسیج کرده بود تا شهر را با خاک یکسان کند. بچه ها را که کار هم دراز کشیده بودند، برای نماز بیدار کردم و برای گرفتن وضو به حیاط رفتم هنوز احساس خستگی می کردم و سرما اذیتم میکرد. هنوز آفتاب نزده زنی که شب قبل به مسجد پناه آورده بود، ما را صدا زد می خواست او را به بیمارستان برسانیم. تمام طول شب ناله های آهسته ای را می شنیدم زن، روزهای آخر بارداری اش را می گذراند. هر بار که سراغش رفتیم، می گفت: هنوز وقت دنیا آمدن بچه نشده نمیدانم چرا تنها بود و خانواده اش کجا بودند. دخترها به آقایان مسجد اطلاع دادند ماشینی فراهم کنند تا زن را به بیمارستان برسانیم. آنها هم گفته بودند، صبر کنید. ولی زن دیگر مضطر شده بود و بیشتر از این طاقت نداشت. بچه ها چند بار دیگر رفتند آمدند تا بالاخره گفتند نمی تونیم صبر کنیم. آن موقع صبح مردها هم دستشان به جایی بند شده می گفتند: چرا نمی تونید صبر کنید ؟ مگه مریضتون آن قدر حالش بده؟ بچه ها ناچار گفته بودند مریض ما در واقع مریض نیست، بچه اش در حال دنیا آمدن است. اگر دیر بجنبید، جان هر دویشان به خطر می افتد آنها هم به تکاپو افتادند و کمی بعد خبر دادند؛ ماشینی آمده، مریض تان را بیاورید حالا که ماشین آمده بود، زن دیگر نمی توانست تا دم در راه بیاید. برانکارد هم نداشتیم مجبور شدیم چند نفری او را بغل کنیم. توی آن وضعیت بحرانی زن دستانش را دور گردن دو نفر از ما انداخت، دو، سه نفر دیگر هم پاهایش را گرفتند. با بدبختی تا جلوی ماشین او را بردیم. بیرون مسجد که رسیدیم، دیدم کامیونت حمل نوشابه ایستاده. کامیون بار سیب زمینی و پیاز برای مسجد آورده بود و مردها هم نگهش داشته بودند تا ما را برساند چاره ایی نبود، زن را یک طرف خواباندم. خودم هم کنارش نشستم و به دیواره آهنی وسط که جعبه های نوشابه را دو طرفش می چیدند، تکیه دادم. کامیون راه افتاد. در حین حرکت زهرا شره بالا پرید و آن سمت دیواره کامیون نشست. با زهرا شره بعد شهادت بابا توی مسجد آشنا شده بودم. نمی دانم برای چیه تو مسجد مانده بود، دست به کاری نمی زد که هیچ، به محض دیدن چیزی که به مذاقش خوش نمی آمد، سر و صدا و دعوا راه می انداخت وقتی هم بمباران می شد، احساس ترس می کرد و خودش را به حالت غش و ضعف میزد و الله بازی در می آورد. همه از دستش عاصی شده بودیم. اصلا به خاطر اینکه سر هر مسئله ایی شر به پا می کرد، بچه ها اسمش را زهرا شره گذاشته بودند، الان هم من راضي به + آمدنش نبودم ولی چیزی هم نمی توانم بگویم. حال زن خوب نبود و درد می کشید. سرش را روی و پاهایم گذاشتم و دلداریش دادم. زن درحالی که خجالت زده بود، سعی می کرد دردش را توی و خودش بریزد. زیر لب دعا و ذکر میگفت از دست ماشین لجم گرفته بود انگار موتور درست و حسابی نداشت. به کندی جلو می رفت، وقتی به پل رسیدیم. به زحمت خودش را از شیب پلی بالا کشید، راننده پایش را روی گاز گذاشته بود و تا به آن طرف برسیم جان مان را بالا آورد، همین که از پل سرازیر شدیم، ماشین سرعت گرفت و تازه آن موقع روی دور افتاد، کمی آن طرف تر نرسیده به پمپ بنزین سر و كله هواپیماها پیدا شد و صدایشان همه جا پیچید یک آن ترس به جانم افتاد، اگر مورد هدف قرار بگیریم، وضعیت این زن چه می شود. چه اتفاقی می افتد یک چشمم به آسمان بود و پرواز جنگنده های عراقی را دنبال می کردم، یک چشمم به موتورسوارهایی بود که در فاصله دویست متری پشت سر کامیون با سرعت می آمدند. جوانی که موتور را می راند سرش را پایین آورده و کسی که ترک او نشسته بود، به یک طرف خم شده بود. آنها هم مثل ما سعی داشتند از مهلکه جان سالم به در برند. با این ما ، می دانستم انهدام پل مهم ترین هدف جنگنده هاست. توی دلم دعا دعا می کردم، این ها هر چه زودتر از پل فاصله بگیرند، چون حدس می زدم، چه اتفاقي ممكن است پیش بیاید، با دستم جلوی چشم های زن را گرفتم. نمی خواستم او با وضعی که دارد، صحنه ناگواری ببیند، اما او سرش را این طرف و آن طرف می برد و تلاش می کرد دستم را کنار بزند. چند لحظه بعد به محض سرازیر شدن موتورسوارها از روی پل هواپیماها راکت های شان را ریختند، موج انفجار یکی ار راکت ها که سمت کوت شیخ، پهن شطو خانه ها افتاد، موتورسوارها را از مسیر منحرف کردانیم متری آن ها را بالا آورد و به زمین کوبید. هرکدام از جوان ها به سمتی پرت شدند. موتور شان هم روی جاده سر خورد و آتش گرفت. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ➥ @hedye110
nafeleh namaz.tavakkol.mp3
4.5M
🎧نافله نمازها 🎙️آیت الله @hedye110