eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.5هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم❣ ❤️الهی به امیدتو❤️ به نام خالق یکتای جهان ‌که پیدا و نهان داند به یکسان بنام خالق خورشید و باران خداوند طراوت، جویباران بار پروردگارا "🌹 امروزمان را نیز با نام تو آغاز میکنیم روزتون درپناه خدا🌺 💖🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷
با ياد خدا هميشه در زمزمه باش از غصه روزگار بي واهمه باش هر لحظه دلت شكست يادت نرود آن لحظه به ياد يوسف فاطمه (س)باش اللهم عجل لوليك الفرج eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ محبوب خدا شدن در قرآن (4⃣) ✅💐 شکیبایان 💐✨ صبر در آیات قرآن، به معنای تحمل سختی ها، مصیبت ها و مشکلات است، به گونه ای که کنترل برخی امور از دست انسان خارج نشده و عنان اوضاع را به دست احساسات نسپرده و با قدرت تعقل و تدبیر شرع، استقامت و پایداری کند، تا به مقصود خویش نایل شود؛ زیرا صبر و شکیبایی، کلیدی برای گشایش قفل های سخت زندگی انسان است و به مدد آن می‌توان از آزمایش و ابتلای الهی سربلند و سرافراز بیرون آمد: 💐💫 ِوَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ (آیه 146 سوره آل عمران) چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ‌گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان می‌رسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامت‌کنندگان را دوست دارد. ✅💐 تاريخ انبيا همواره همراه با مبارزه بوده است. ✅💐 تعداد مجاهدان عالم و عارف در تاريخ بسيار است.  ☘ 🖤☘ 🖤🖤☘ 🖤🖤🖤☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
به اتاق که میرسم،پیامک فاطمه را میبینم. ]سلام،چطوری وکیل بعد از این؟یه وقت بذار همو ببینیم[ در حالی که چادرم را داخل کشو مخفی میکنم، مینویسم ]سلامـ خانم دکتر،چشم. کی؟[ لباس راحتی میپوشم و به طرف آشپزخانه میروم. بابا پشت میز نشسته و منتظر من استــ ،منیرخانم هم مشغول چای ریختن است. طبق عادتم،به محض ورود سلام میدهم. سلام،نام خداست و من بنده اش. باید همیشه به یادش باشم، به هر بهانه ای،حتی بهانه ی لطیفی مثل>سلام!< بابا جواب سلامم را میدهد و منیر خانم هم. روبه روی بابا مینشینم. منیر برایم چای میآورد. با لبخندی تشکر میکنم :_ممنون منیرخانم :+نوش جان و از آشپزخانه خارج میشود. بابا استکان چای اش را برمیدارد. :_خب،چه خبر؟ از این پرسش ناگهانی تعجب میکنم :+سلامتی بابا سر تکان میدهد و جرعه ای از چای اش مینوشد. اوضاع غیرعادی است و این برای من،یعنی خطر. سعی میکنم بابا را به حرف بیاورم،شاید میان حرف هایش کلمه ای بیابم و دلیل این همه عجایب مشخص شود. :+اممم....مامان کجاست؟ :_خونه ی آقای رادان،دورهمی سه شنبه ها دیگه.. :+آهان دست هایم را دور فنجان حلقه میکنم و به اشکال عجیب بخار خیره میشوم. سکوت بابا آزارم میدهد.. فنجان را به لبم نزدیک میکنم،اما صدای بابا متوقفم میکند. :_نیکی من تا حالا چیزی از تو خواستم؟ شروع شد،خدایا،صد صلوات نذر جد سیدجواد،به خیر بگذرد.. فنجان را آرام روی میز میگذارم،آب دهانم را قورت میدهم. :+نه بابا :_ببین نیکی،من کامل اینو میفهمم که تو خیلی فرق کر دی. دیگه حتی از جنس ما نیستی؛تو شدی شبیه وحید...واضح بگم،از این همه تغییرکردنت راضی نیستم.. الان چهارساله من و مادرت متلک های ریز و درشت اطرافیان رو تحمل میکنیم.. تو از ما دور شدی،من اینو خوب میفهمم؛ولی اینم خوب میدونم که واسه خواسته ی من ارزش قائلی. درسته؟ :+بله بابا،البته اگه... :_البته اگه در چهارچوب دین باشه،هست..مطمئن باش چیز خالف شرع ازت نمیخوام.. نفسم را حبس میکنم. :_رادان ازت خواستگاری کرده،واسه پسرش،دانیال نفسم را بیرون میدهم... :+بابا من هنوز.... :_من نگفتم باهاش ازدواج کن،گفتم؟ازت انتظار میره حرف پدرت رو قطع نکنی... سرم را تکان میدهم،بابا جدیست. مثل همیشه... :_فقط بذار بیان،مثل یه خانم،موقر و متین بشین و آخر مجلس بگو که جوابت منفیه،البته من واقعا دوست داشتم جوابت مثبت باشه. اما خب،اجباری هم در کار نیست...باشه؟ چاره چیست؟؟باز هم باید مغلوب شوم... توکلت علی الحی الذی الیموت ☘ 🖤☘ 🖤🖤☘ 🖤🖤🖤☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌷 آیت اللہ بهجت(رہ) : ✍ شب که انسان می خوابد ، ملائکه موکل بر انسان ، او را برای نماز بیدار می کنند. و بعد چون انسان اعتنا نمی کند و دوباره می خوابد باز او را بیدار می کنند. دوباره می خوابد ، باز او را بیدار می کنند…این بیداری ها تصادفی و از روی اتفاق نیست ، بلکه بیداریهای ملکوتی است که به وسیله فرشتگان انجام می گیرد. 👌 اگر انسان استفاده کرد و برخاست ، آنها تقویت و تایید می کنند و روحانیت‌ می دهند. وگرنه متأثر می شوند و کسل برمی گردند.اگر از خواب برخاستید آن ملائکه را که نمی بینید ، اقلاً به آنها سلام کنید و تشکر نمایید. 📗 در خلوت عارفان ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
به روضہ ڪار ندارم... زمین ڪمی خیس است خدا ڪند کسی مادرش زمین نخورد... ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
برکات بیداری بین‌الطلوعین 💠 متاسفانه نحوه خواب مردم در سال‌های اخیر از اسلامی فاصله گرفته و تا پاسی از شب، بیدارن و با تلویزیون و موبایل سرگرم؛ و بیداری بین الطلوعین (از اذان صبح تا طلوع آفتاب) رو درک نکردن و از برکاتش محروم میشن. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
هدایت شده از 🌷دلنوشته و حدیث🌷
نيمه هاى شبِ است. صحراى كربلا در سكوت است و لشكر كوفه در خواب هستند. آنجا را نگاه كن! سه نفر به اين طرف مى آيند. خدايا، آنها چه كسانى هستند؟ او وَهَب است كه همراه همسر و مادر خود به سوى كربلا مى آيد. آيا مى دانى اين سه نفر، مسيحى هستند؟ زمانى كه يك صحرا مسلمان جمع شده اند تا امام حسين(ع) را بكشند، اين سه مسيحى به كجا مى روند؟ همسفرم! عشق، مسيحى و مسلمان نمى شناسد. اگر عاشق آزادگى باشى، نمى توانى عاشق امام حسين(ع) نباشى. آنها كه به خون امام حسين(ع) تشنه اند همه اسير دنيا هستند، پس آزاد نيستند. آنها كه آزاده اند و دل به دنيا نبسته اند به امام حسين(ع)دل مى بندند. من جلو مى روم و مى خواهم با وَهَب سخن بگويم. ــ اى وهب! در اين صحرا چه مى كنى؟ به كجا مى روى؟ ــ به سوى حسين(ع) فرزند پيامبر شما مى روم. ــ مگر نمى بينى كه صحرا پر از آشوب است. سربازان ابن زياد همه جا نگهبانى مى دهند. اگر شما را دستگير كنند كشته خواهيد شد. ــ اين راه عشق است. سود و زيان ندارد. ــ آخر شما مولاى ما، حسين(ع) را از كجا مى شناسيد. ــ اين حكايتى دارد كه بهتر است از مادرم بشنوى. من نزد مادرش مى روم و سلام مى كنم. او برايم چنين حكايت مى كند: ما در بيابان هاى اطراف كوفه زندگى مى كرديم. چند هفته گذشته چاه آبى كه كنار خيمه ما بود خشك شد. گوسفندان ما داشتند از تشنگى مى مردند. فرزندم وهب همراه همسرش، براى پيدا كردن آب به بيابان رفته بودند، امّا آنها خيلى دير برگشتند و من نگران آنها بودم. آن روز، كاروانى در نزديكى خيمه ما منزل كرد و آقاى بزرگوارى نزد من آمد و گفت: "مادر اگر كارى دارى بگو تا برايت انجام دهم". متانت و بزرگوارى را در سيماى او ديدم. به ذهنم رسيد كه از او طلب آب كنم چرا كه بى آبى، زندگى ما را بسيار سخت كرده بود. در دل خود، آرزوى آبى گوارا كردم. ناگهان ديدم كه چشمه زلالى از زمين جوشيد. باور نمى كردم، پس چنين گفتم: ــ كيستى اى جوانمرد و در اين بيابان چه مى كنى؟ چه قدر شبيه حضرت مسيح()هستى! ــ من حسين ام، فرزند آخرين پيامبر خدا. به كربلا مى روم. وقتى فرزندت رسيد; سلام مرا به او برسان و بگو كه فرزند پيامبرِ آخرالزّمان، تو را به يارى طلبيده است. و بعد از لحظاتى كاروان به سوى اين سرزمين حركت كرد. ساعتى بعد پسر و عروسم آمدند. چشمه زلال آب چشم آنها را خيره كرده بود و گفت: ــ اين جا چه خبر بوده است مادر؟ ــ حسين فرزند آخرين پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) اين جا بود و تو را به يارى فرا خواند و رفت. فرزندم در فكر فرو رفت. اين حسين(ع) كيست كه چون حضرت عيسى(ع) معجزه مى كند؟ بايد پيش او بروم. پسرم تصميم خود را گرفت تا به سوى حسين(ع) برود. او مى خواست به سوى همه خوبى ها پرواز كند. دل من هم حسينى شده بود و مى خواستم همسفر او باشم. براى همين به او گفتم "پسرم! حق مادرى را ادا نكرده اى اگر مرا هم به كربلا نبرى". فرزندم به من نگاهى كرد و چيزى نگفت. آن گاه همسرش جلو آمد و به او گفت: "همسر عزيزم! مرا تنها مى گذارى و مى روى. من نيز مى خواهم با تو بيايم". وهب جواب داد: "اين راه خون است و كشته شدن. مگر خبر ندارى همه دارند براى كشتن حسين(ع) به كربلا مى روند، امّا همسر وهب اصرار كرد كه من هم مى خواهم همراه تو بيايم. و اين چنين بود كه ما هر سه با هم حركت كرديم تا حسين(ع) را ببينيم. من با شنيدن اين حكايت به اين خانواده آفرين مى گويم وتصميم مى گيرم تا در دل تاريكى شب، آنها را همراهى مى كنم. گويا امام حسين(ع) مى داند كه سه مهمان عزيز دارد. پيش از اينكه آنها به كربلا برسند خودش از خيمه بيرون آمده است. زينب(س)هم به استقبال ميهمانان مى آيد. اكنون وهب در آغوش امام حسين(ع) است و مادر و همسرش در آغوش زينب(س). به خدا سوگند كه آرامش دو جهان را به دست آورده اى، اى وهب! خوشا به حال تو! و اين سه نفر به دست امام حسين(ع) مسلمان مى شوند. "أشهد أنْ لا اله الاّ الله و أشهد أنّ محمّداً رسول الله". خوشا به حال شما كه مسلمان شدنتان با حسينى شدنتان يكى بود. ايمان آوردن شما در اين شرايط حساس، نشانه روحيّه حق طلبى شماست. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
          @hedye110
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
یادمان باشد اگر حال خوشی پیدا شد، جز برای فرج یار دعایی نکنیم اللهم عجل لوليك الفرج ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸