﷽
#بهباغخدابرويم
#برگهفدهم
﷽
حتماً شنيده اى كه آفتابِ روز قيامت بسيار جانسوز است و آنجا هيچ سايه اى وجود ندارد، مگر سايه رحمت خدا.
خداوند گروهى از بندگانش را در سايه عرش خويش قرار مى دهد به گونه اى كه حتّى آن آفتاب سوزان، آنها را آزار نمى دهد.
حضرت موسى(ع) كه در مورد آفتابِ روز قيامت، مطالبى را شنيده بود به خداوند عرضه داشت: "خدايا! روز قيامت چه كسانى را در سايه عرش خود جاى مى دهى؟".
و خداوند در جواب حضرت موسى(ع) فرمود: "اى موسى!كسانى كه قلب هاى پاكى دارند و در دنيا به طاعت و بندگى من دل خوش هستند و به مسجدها پناه مى برند، همان طور كه پرندگان به لانه هايشان پناه مى برند و همواره از گناه دورى مى كنند".
شما فكر مى كنيد اگر اين ويژگى ها در كسى وجود داشته باشد، فقط در روز قيامت در سايه رحمت خدا خواهد بود؟
نه، آن كس كه قلب پاكى دارد و از ديگران كينه به دل ندارد و به طاعت خدا دل خوش كرده است در همين دنيا هم در سايه رحمت خدا است.
در اين عصرِ فولاد و ماشين كه انسان ها به دنبال آرامش هستند آن كس كه به مسجد پناه مى برد به آرامش واقعى رسيده است.
پرندگان را ديده اى كه چگونه در لانه خويش در كمال آرامش هستند؟
روح من و تو هم فقط در سايه مسجد است كه آرام مى شود و گمشته خود را مى يابد.
هيچ چيز نمى تواند روح جستجوگر آدمى را آرام كند مگر پناه بردن به آن چيزى كه خدا آن را مايه آرامش قرار داده است.
خوب است اشاره كنم به اين كه اگر ما به دنبال عرفان واقعى هستيم و مى خواهيم به خدا نزديك شويم بايد آن را در خانه او بيابيم.
به راستى چه شده است كه عدّه اى روز و شب به دنبال خدا مى دوند و سر از عرفان هاى آن چنانى در مى آورند امّا با خانه دوست هيچ آشنايى ندارند!
كسانى كه ادّعا مى كنند، عارف هستند و جوانان ما را به سوى خود جذب مى كنند، چرا با خانه دوست بيگانه اند.
براى همين است كه اين عرفان نماها نمى توانند، مايه آرامش شوند، چرا كه خداوند آرامش را در خانه خويش نهاده است و اين پذيرايى را از كسانى مى كند كه در خانه او مهمانش شوند.🌹🌹🌹🌹
<=====●○●○●○=====>
#بهباغخدابرويم
#آشنائبامسجد
#فضیلتنمازدرمسجد
#سیزدهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
Mojtaba Ramezani - Be Ali Bego (128).mp3
11.08M
مجتبی رمضانی
────┤ ♩♪♫♪♩ ├────
به علی بگو آقا جون، حواست به منم باشه… ♪♪
@hedye110
💖🕊
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام:
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.💐✨
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
الهی به امید تو💚
@hedye110
🌹🌴🔷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم✋🏻💚
🔅 السَّلاَمُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ...
🌱سلام برآن حقیقتی که با ظهورش هرچه باطل است رنگ خواهد باخت و زمین و زمان را حیاتی نو خواهد بخشید.
📚 صحیفه مهدیه
🌸به نیت تعجیل در
فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
﷽
#مسیحاےعشق
#پارت_دویستپنجاهچهارم
*مسیح*
بین درختهای قطور و کهن سال خانه
خانه ی پدری قدم میزنم.
ذهنم درگیر است.
مشغول حرفهای مانی،رفتارهای نیکی و تپشهای تند قلبم...
چرا حتی به زبان آوردن نامش ضربان میدهد به جانم...نبض میبخشد به زندگی ام...
کلافه ام..مرددم...
صدای خشخش برگها پشت سرم باعث میشود برگردم.
مانی روبه رویم میایستد.
:_بیا،شاهد از غیب رسید...
و کتم را به سمتم میگیرد.
:+شاهد؟؟
دست راستم را داخل آستین میکنم و به مانی زل میزنم.
:_آره..نگفتم نیکی هم بهت فکر میکنه؟
آستین چپم را میپوشم و به طرف مانی برمیگردم.
با شیطنت ابروهایش را بالا میاندازد و میگوید
:_خانمت فرستاد.. گفت هوا سرده...
گرم میشوم.
در سردترین روزهای اسفند،از درون گر میگیرم و لبخندی روی لبهایم شکوفه میکند.
همقدم با مانی به طرف خانه میرویم.
در سکوت،به خشخش برگهای خشک زیر پاهایمان گوش میدهیم و به سقف پرستاره ی بالای
سرمان نگاه میکنیم.
صدای باز و بسته شدن در خانه میآید.
نیکی،پالتویش را روی شانه اش انداخته و چند قدم به طرف ما میآید.
با ترس نگاهی به پشت سرمان میاندازد.
میگوید:پسرعموهــــا... بیاین شام آماده است..مامان گفتن زودتر بیاین..
به چند قدمی اش میرسیم.
مانی با تعجب میپرسد :مــامــــان؟؟
نیکی گوشه ی شالش را در دست میگیرد:آره..مامان شراره..
با لبخند و ستایش نگاهش میکنم.
مانی سقلمه ای به پهلویم میزند : اینم دومین نشونه....
سرم را بالا میبرم و به آسمان صاف نگاه میکنم.
یعنی میشود حق با مانی باشد؟
★
دکمهی آسانسور را میزنم.
دربها بسته میشوند.
نیکی کنارم رو به آینه ایستاده.
بین پرسیدن و نپرسیدن،بین فهمیدن و نفهمیدن...میترسم از جوابی که قرار است بشنوم..
گاهی بهتر است شبیه کبک سرت را زیر برف بکنی...
با خودم کلنجار میروم.
بدون اینکه نگاهش کنم،میپرسم
: _این پسره... از این پسره چه خبر؟؟
نیکی با تعجب نگاهم میکند:کی؟
آب دهانم را قورت میدهم.
اما برای پشیمانی کمی دیر شده..
:_همین دوست عمووحید...این پسره ی لوس که خواستگارت بود...
نیکی با حیرت میپرسد
:+شما از کجا میدونین؟
بعدم پسرعمو..درست نیست راجع کسی که نمیشناسین اینطوری صحبت کنین..
این پسره ام اسم داره..اسمش آقاسیاوشه..
آسانسور میایستد و نیکی به سرعت از من فاصله میگیرد.
با ورودمان،چراغهای راه پله روشن میشود.
جلوی در واحد میایستم و کلید را از جیبم درمیآورم.
:_چقدر خوب ازش دفاع میکنی..
:+نمیدونم این چه عادت بدیه که شما دارین...بابامم حاضر نبود حتی اسمشو بیاره..
🌹🌹🌹🌹🌹
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸