4_6005990247052084648.mp3
1.78M
🔸ترتیل صفحه 120 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام رست
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
☘️☘️☘️☘️
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
#کتابدا🪴
#قسمتچهارصددهم🪴
🌿﷽🌿
وقتی دا آمد از دیدن ما تعجب کرد. چریات را همان طور که بچه
ها گفته بودند برایش شرح دادم و او هم چیزی نگفت. با اینکه
بودن دخترها برایم غنیمتی بود و فکر میکردم با ان آنها امکان
رفتم به آبادان بیشتر است از طرفی دا هم از بودن آنها استقبال می کرد، أنها ملاحظه ما را می کردند. بعداز ناهار گفتند که می
خواهند بروند. خیلی اصرار کردم گفتم: من اطمینان دارم آقا
یدی باز برایمان کاری می کند
عصر دخترها را توی کمپ چرخاندم. باز خانواده هایی را جلوی
چادر کمک رسانی ایم که دست رد به سینه شان می خورد. زن ها
گریه کان به درگاه خدا ناله می کردند که به سختی و مکافات افتاده
اند. شلوغی و ازدحام جلوی در درمانگاه ما را ترغیب کرد تا در
کار نگاه کمک کنیم. به زحمت خودمان را جلوی در کانکسی که
درمانگاه شده بود شدیم و گفتیم: می خواهیم کمک کنیم. کاغذ و قلم
گرفتیم و اسامی مراجعین را که حدود
، هفتاد نفری می شدند نوشتیم، نوبت زدیم و به ترتیب آنها را
داخل فرستادیم. با جنگنده ها صحبت کردیم. از حال و
روزشان پرسیدیم و درد و دل هایشان را شنیدیم. نویت ها را که دادیم
و کار درمانگاه سبک شد، برگشتیم خانه آن شب هرچه چشم
انتظاری کشیدیم از آقا یدی و دوستانش خبری نشید فردا صبح بچه ها خداحافظی کردند که پرونده تا سر جاده همراهی شان کردم. خیلی
ناراحت بودم
دلم گرفته بود، فکر می کردم شاید دیگر همدیگر را نبینیم، اصلا
نمی توانستم کلمه ایی به زبان بیاورم. آنها هم که بغض مرا دیده بودند،
سعی می کردند مرا بخندانند و از آن حال خارج کنند، بالأخره
سوار مینی بوس شدند و رفتند، کنار جاده ایستادم و تا ماشین شان
از ای چشمانم محو شود جاده را نگاه کردم و اشک ریشم، من
مانده بودم با یک دنیا غم ، تازه درد کمر و پاهایم را حس کردم. تا
آن موقع اصلا به فکرشان هم نبودم و به ان اهمیتی نمی دادم. دلم
می خواست یک گوشه خلوت پیدا کنم و یک دل سیر گریه کردم
فکر می کردم چه باید بکنم، به آبادان بروم یا در کمپ بمانم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتچهارصدیازدهم🪴
🌿﷽🌿
هرچه بیشتر فکر می کردید دیدم به هیچ وجه نمی توانم از رفتن به
آبادان دل بکنم بی هدف توی کمپ راه افتادم و برای خودم چرخ
زدم تا دوباره خودم را جلوی درمانگاه و طبق معمول شلوغ بود.
رفتم داخل و به همان مرد دیروزی گفتم: اومدم برای کمک هرچی
باشه انجام میدم. گفت: مثل دیروز شماره بده. تا چهار، پنج
بعدازظهر توی درمانگاه ماندم. هم ورود و خروج ها را کنترل می
کردم و هم گفته های عرب زبانها را برای پزشکها ترجمه می
کردم و تجویز آنها را برای شان توضیح می دادم. جمعیت آنقدر
زیاد بود که هرچه می آمدند تمام نمی شد
وقتی آمدم خانه، افتادم روی تخت. دا پرسید: تا حالا کجا بودی؟
گفتم: درمانگاه با ترس پرسید: کمرت درد گرفته؟
گفتم: نه، رفته بودم کمک، غذا برایم آورد بعد چای ریخت.
احساس رضایتش را از بودن خودم و لیلا در چهره اش می
خواندم. دور هم چای خوردیم خیلی وقت بود این طور دور هم
نشسته بودیم، به چهره دا نگاه کردم. به نظرم خیلی شکسته شده
بود. انگار دیگر هیچ وقت شادی و خنده به صورتش برنمی گشت.
به نظرم اگر به خاطر بچه ها نبود، دستش به کاری نمی رفت و
حتی غذایی هم سر هم نمی کرد
بعد از خوردن چای با حسن و سعید تفنگ بازی کردیم. زینب را
قلمدوش کردم و لنگان لنگان دور اتاق چرخیدم. زینب قهقهه می
زد و پسرها با خنده دنبالم می آمدند. دا هم با ناراحتی می گفت:
بذارش پایین الان کار میدی دست خودت. دلم نمی خواست حالا که
زینب، سعید و حسن شادند و می خندند، بازی را تمام کنم
چیزی به غروب مانده بود که زن همسایه سر داخل اتاق آورد و
گفت: ننه علی دو تا سرباز اومدن سراغ تو و دخترهات رو می
گیرند. با دا و لیلا رفتیم بیرون. آقا یدی و یکی از دوستان
تکاورش بودند. همسایه ها که فکر می کردند این ها آمده اند خبر
شهادت علي را به ما بدهند با نگرانی نگاهمان می کردند. می
خواستند ببینند چه اتفاقی می افتد. آخر یک بار که دا برای بابا
خیرات داده بود من یواشکی خبر شهادت علی را به آنها گفته بودم
و این خبر دهان به دهان بین همسایه ها گشته بود. بعد سلام و علیک یا آقا بدی، او گفت که فقط توانسته دو تا امریه بگیرد و فردا
صبح دو فرمان با هلیکوپتر یا لنج می توانیم به آبادان برویم،
سراغ زهره صیاح و اشرف را که گرفت، گفتم: صبح رفتند، بعد
من پرسیدم: حالا من و خواهرم ساعت چند بیاید اسکله؟
گفت: شما نمی خواهد بیایید، ما خودمون می آیم دنبالشون. بعد
گفت: تورو خدا اگر اون تکاورها رو دیدید محلشون نگذارید.
اونا دنبال شر می گردند
دا سراغ علی را از آقا یدی گرفت. او که از پنهان بودن این خبر
اطلاع داشت، با ناراحتی نگاهی به من کرد و به دا گفت: مادر
ایشاالله می آید. نگران نباش، بالاخره جنگه، درگیریها نمی تونه
کارش رو رها کنه بیاد....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#بین_الطلوعین🌱
امام صادق عليه السلام:
نشستن بعد از نماز صبح برای دعا
در کسب روزی، از فعالیت و سفر
روی زمین موثر تر است.
📚 وسائل الشیعه
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
🚩《شهادت را نه در جنگ، در مبارزه میدهند..
🚩 ما هنوز شهادتی بی درد میطلبیم
🚩 غافل که شهادت را جز به اهل درد نمیدهند》
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
لاالهالاالله ۱۳.mp3
16.76M
مجموعه صوتی #لاالهالاالله ۱۳
#استاد_پناهیان
#استاد_شجاعی
※ باید به "شرافت در ارتباط با خدا" برسیم!
یعنی بالاخره روزی برسد که اجازه ندهیم خداوند ما را در حالتی از؛
بی حیایی
نانجیبی
هرزگی
فحشا و ... در ارتباط با خودش ببیند!
※ تلاش برای این شرافت را از کجا شروع کنیم؟
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
لاالهالاالله ۱۴.mp3
15.86M
مجموعه صوتی #لاالهالاالله ۱۴
#استاد_شجاعی
#استاد_میرباقری
✧ کسی که به لاالهالّاالله رسید؛
اصلاً نیازی به کسی
• برای حمایت
• برای دفاع
• برای یاری
• برای دیده شدن و .... ندارد!
وکیل مدافع عاشقی، پشت او ایستاده، که او را از ورود به تمام صحنهها، برای یاری خواستن و حمایت گرفتن از دیگران باز میدارد.
• آیا واقعاً میشود کسی، از همگان بینیاز شود؟
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
18.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙آیت الله ناصری(ره)
ماجرای تشرف شیخ محمد کوفی به محضر #امام_زمان ارواحنا فداه
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 عالم اهل سنت مصری :
🔻پیامبر گفت روزی میرسد که امت اسلام ۷۳ فرقه میشود و قسم به خدا که یک راه و یک مذهب آن راست و حق است و باقی در آتش اند/ من شیعه میشوم
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
🔹 چگونه به رزمندگان جبهه مقاومت کمک کنیم؟
از طریق لینک زیر وارد سایت دفتر رهبری میشید و یکی از گزینههای «کمک به رزمندگان مقاومت لبنان»، «کمک به مردم مظلوم لبنان» و یا «کمک به مردم مظلوم غزه» را انتخاب میکنید و پرداخت رو انجام میدید.
لینک:
https://www.leader.ir/fa/monies
.
8.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 بدون تعارف با زن تبریزی که سرویس میلیاردیاش را به جبهۀ مقاومت هدیه کرد
مجری ازش میپرسه چرا به مردم خودمون کمک نکردی پاسخش جالبه
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄