10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
7⃣زنان و ظهور
⁉️ آیا زنان هم یاران امام زمان(عج) هستند یا نه؟
حکومت عدل الهی با هدایت منجی بشریت، با یاری سیصد و سیزده نفر یاران خاص در جهان برقرار میشه. این سازمان حکومتی از افراد مختلفی تشکیل شده که در حکومت، زنان هم مثل مردان نقش دارن.
🔰 امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند: «به خدا سوگند سیصد و اندی نفر خواهند آمد و پنجاه زن در میان آنان است».
بانوان مسلمان با پیروی از مادر ائمه، حضرت زهرا (علیهاالسلام) در کنار لشگریان فرزندش، مهدی موعود، قرار میگیرن و این لطفی ست که خداوند به وجود مقدس فاطمه زهرا (علیهاالسلام) در زمان ظهور، به زن عنایت کرده.
در یک تقسیمبندی کلی، این یاوران امام (علیهالسلام) را میتوان به دو گروه تقسیم کرد:
1 - زنانی که در همان دوران قیام حضرت مهدی (عج) زندگی میکنند و به هنگام ظهور آن حضرت در شمار یاران ایشان قرار خواهند گرفت..
اولین گروه از زنانی که به محضر امام زمان (عج) میرن آنهایی هستند که در آن ایام زندگی میکنن.
2 - بانوانی که قبل از ظهور مولا از دنیا رفته و این لیاقت رو دارن که در رکاب بقیة الله الاعظم باشند و به هنگام قیام حضرت، به دنیا رجعت میکنن.
این زنان؛ یا با لیاقتها و شایستگیهایی که در زمانهای قبل در دفاع از حریم دین به اثبات رساندهاند، جزو یاران حضرت قرار میگیرند، یا اینکه انتظار فرج امام را داشته و با این آرزو از دنیا رحلت کردهاند، که به گاه ظهور به دنیا باز خواهند گشت و به یاری امام خویش خواهند شتافت.
ادامه دارد....
دانشگاه حجاب
7⃣زنان و ظهور ⁉️ آیا زنان هم یاران امام زمان(عج) هستند یا نه؟ حکومت عدل الهی با هدایت منجی بشریت،
ادامه....
نکته مهم و قابل توجه اینکه علاوه بر زنانی که یاریگر امام عصر (عج) هستند زنان مومنهای نیز در آن زمان یافت میشوند که هر چند خود توانایی حضور در قیام امام زمان رو ندارن اما مشوق پدران، برادران، همسران، و فرزندان خود برای شرکت در قیام خواهند بود.
🔰امام باقر (علیه السلام) در این زمینه می فرمایند: «هنگامی که جبرئیل به اسم قائم و نام پدرش ندا میدهد، زنان محجبه این ندا را در مییابند و پدران و برادران خود را برای حضور در قیام تشویق مینمایند».
📚بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 52، ص 23
همان، ج52، ص 231
#بازنویسی
#عکس_تولیدی
#زنان_وظهور
#جمعه_های_انتظار
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️☝️☝️آهای دختر دارا گوش کنید
🌸 آیا دختری تربیت کردی که بتونی به امام زمانت نشونش بدی ؟؟؟؟
🎵مرحوم کافی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
✨﷽✨
🔰 #تلنگرانه / نگرانی های حضرت مهدی (عج) از شیعیان
#حجاب و #عفت
مرحوم آيت الله سيد محمدباقر مجتهد سيستاني (ره) پدر آيت الله سيد علي سيستاني تصميم مي گيرد براي تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زيارت عاشورا بخواند. در يکي از جمعه هاي آخر، نوري را از خانه اي نزديک به مسجد مشاهده مي کند. به سوي خانه مي رود مي بيند حضرت ولي عصر امام زمان (عج) در يکي از اتاق هاي آن خانه تشريف دارند و در ميان اتاق جنازه اي قرار دارد که پارچه اي سفيد روي آن کشيده شده است. ايشان مي گويد هنگامي که وارد شدن اشک مي ريختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا اينگونه به دنبال من مي گردي و اين رنج ها را متحمّل مي شوي؟! مثل اين باشيد- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بيايم!»
بعد فرمودند: «اين بانويي است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوي- هفت سال از خانه بيرون نيامد تا چشم نامحرم به او نيفتد.»
📚 #شیفتگان_حضرت_مهدی_عج/ج۳/ص۱۵۸
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
هدایت شده از به وقت مسابقه
سلامم سلاام ☺️
بالاخره انتظار ها به پایان رسید و برندگان مسابقه انتخاب شدن 😉
از بین 33 اثر ارسالی با انتخاب داوران 2 اثر برگزیده شد.
1⃣ شرکت کننده شماره 1
2⃣شرکت کننده شماره 18
ضمن عرض تبریک به برندگان مسابقه، از بقیه شرکت کنندگان کمال تشکر و قدردانی را داریم.
🔔زنگ تفریح
وقتی پیر میشی
ممکنه موهاتو از دست بدی👴🏻
یا امکان داره دندون هات خراب بشه و از دست بره☹️
ولی زیبائیت رو از دست نمیدی😊
چون آدم چیزی رو که نداره ، هیچوقت از دست نمیده😂
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔥 #رمان_فرار_از_جهنم 👣🔥 #قسمت_نهم تصویر مات ساکت بود ... نه اون با من حرف می زد، نه من با اون ..
🔥 #رمان_فرار_از_جهنم 👣🔥
#قسمت_دهم
کابوس های شبانه
بعد از چند روز توی بیمارستان به هوش اومدم ... دستبند به دست، زنجیر شده به تخت ... هر چند بدون اون هم نمی تونستم حرکت کنم ... چشم هام اونقدر باد کرده بود که جایی رو درست نمی دیدم ... تمام صورتم کبودی و ورم بود ... یه دستم شکسته بود ... به خاطر خونریزی داخلی هم عملم کرده بودن ... .
همین که تونستم حرکت کنم و دستم از گچ در اومد، منو به بهداری زندان منتقل کردن ... اونها هم چند روز بعد منو فرستادن سلولم ... .
هنوز حالم خوب نبود ... سردرد و سرگیجه داشتم ... نور که به چشم هام می خورد حالم بدتر می شد ... سر و صدا و همهمه به شدت اذیتم می کرد ... مسئول بهداری به خاطر سابقه خودکشی می گفت این حالتم روانیه اما واقعا حالم بد بود ... .
برگشتم توی سلول، یه نگاه به حنیف کردم ... می خواستم از تخت برم بالا که تعادلم رو از دست دادم ... بین زمین و هوا منو گرفت ... وسایلم رو گذاشت طبقه پایین ... شد پرستارم ... .
توی حیاط با اولین شعاع خورشید حالم بد می شد ... توی سالن غذاخوری از همهمه ... با کوچک ترین تکانی تعادلم رو از دست می دادم ... من حالم اصلا خوب نبود ... جسمی یا روحی ... بدتر از همه شب ها بود ...
سخت خوابم می برد ... تا خوابم می برد کابوس به سراغم میومد ... تمام ترس ها، وحشت ها ، دردها ... فشار سرم می رفت بالا... حس می کردم چشم هام از حدقه بیرون میزنه ... دستم رو می گذاشتم روی گوشم و فریاد می کشیدم ...
نگهبان ها می ریختن داخل و سعی می کردن به زور ساکتم کنن ... چند دفعه اول منو بردن بهداری اما از دفعات بعدی، سهم من لگد و باتوم بود ... .
اون شب حنیف سریع از روی تخت پایین پرید و جلوی دهنم رو گرفت ... همین طور که محکم منو توی بغلش نگهداشته بود ... کنار گوشم تکرار می کرد ... اشکالی نداره ... آروم باش ... من کنارتم ... من کنارتم ...
اینها اولین جملات ما بعد از یک سال بود ...
#ادامه_دارد...
نویسنده: #شهید_مدافع_حرم_طاهاایمانی
🌼 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓