مرام پیامبر_5886749095783040861.mp3
3.76M
🌹در مسیر بندگی
✅ معلم یهودی که پیامبر تابهشت بدرقش کرد.
🎵 استاد عالی
#رحمه_للعالمین
#پیامبر
#رحمت
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#حجاب_آمریکایی #آزادی_و_استقلال #قسمت_ششم _ببین من الان میگم اینکه مدام چوب نصیحت و تذکر برداری و ب
#حجاب_آمریکایی
#عمامه_امامحسن_یا_معاویه
#قسمت_هفتم
صبر داشته باشه دختر خوب تا بگم😏
به نظر من شما داری جو میدی به قضیه...😶
شمایی که بدون ذره ای مطالعه داری بر علیه دین و قرآن حرف میزنی😐
اتفاقا خدا تو قرآن اول به مرد ها گفته چشماتون رو از نگاه حرام ببندید😎
بعد به خانم ها گفته
زینت های خود را بپوشانید
تازه در ادامه گفته که این کار برای سلامت جسمی و روحی زن مناسب تر است🙂
و اینکه میگی کی رو جهنمی کردی و کی رو از زن و بچهش دلسرد؟!🤔
مگه حتما همون لحظه باید داد و فریاد راه بندازه و بگه که متوجه شی؟🙄
یه لحظه...فقط یه لحظه خودت رو اینطوری که میگم تصور کن
شما خودت اگه همسرت تو جامعه حضور داشته باشه و هر روز هزار تا زن آنچنانی 👠💄از جلو چشماش عبور کنن دلت نمی لرزه؟
تازه فکر کن که یه درصد شما زیبا هم نباشی و بقیه خانم های تو جامعه عین طاووس بمونن چه حالی بهت دست میده🤦♀
بعدم قطعا همه چی گردن خانم های بی حجاب نیست و آقایون هم مقصرن ولی الان طرف صحبت من شمایی
من الان اینجا آقایی نمیبینم که بخوام از وظایفش بهش بگم
باید شمارو هوشیار کنم...فکر نمیکنی اگه همه بگن اول فلانی انجام بده بعد من انجام میدم چه اتفاقی می افته؟!😩
هرکسی باید وظیفه خودش رو انجام بده
و اینکه خوب خواهر گلم...
شما مطمئنی اون دنیا میتونی جواب گناهای خودت رو بدی؟🤔
(همونطور با ناراحتی بهم نگاه میکرد😒)
_معلومه اون دنیا آدم برای گناه خودش هم میمونه😢چه برسه که یک آقا پسر یا دختر خانم با ظاهر نامناسب و حرف های محرک و زننده بیاد با چشم و دل و گوش هزار نفر دیگه گناه کنه😰
بعدشم کلا بحث من با شما این بود که شما که چادری هستی دیگه چرا آرایش و بی حجابی؟😲
آرایش و زینت های یک خانم زیر چادر پاک نمیشه😥
فقط این شیء ارزشی و میراث دختر پیامبر بی حرمت میشه!
همونطور که باید ببینی کی نشسته زیر عمامه و لباس پیامبر
مثلا امام حسن نشسته یا معاویه؟
باید ببینی زیر لباس زنان اهل بیت کی نشسته و با چه شکلی نشسته
حضرت زهرا یا.....؟🤕
اینکه شما بیای با چادر آرایش کنی و عطر ملیح به لباست بزنی،دستات رو بدون ساق دست در معرض دید قرار بدی و با نگاه عشوه آمیز و مثلا پر از نجابت ،تو ملاء عام راه بری.هم با چشم و گوش بقیه گناه کردی و حق الناس به گردنته😧
هم ارث مادر سادات رو بی حرمت کردی و حق الله ...
⬅️ادامه دارد ...
#تولیدی
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔴 بایکوت به دلیل وطن پرستی!
✅ اینها معیارشون حجابه، نه نخبه بودن
#مریم_کوچکی_نژاد بانوی نخبهی ایرانی، جزء چهل استاد برتر دنیا به دلیل حمایت از استادان دانشگاه شریف و #حجاب و تعهد نسبت به خاک وطن در بایکوت خبری قرار گرفته است
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🕯#شهادت_امام_رضا
قربون کبوترای حرمت امام رضا
قربون این همه لطف و کرمت امام رضا
💔😢
#امام_رضا | #تولیدی | #پروفایل
🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#پرسش_پاسخ #علل_انحرافات_جنسی ❓چه عواملی منجر به بروز انحرافات جنسی در جامعه می شود؟ ♻️قسمت اول
#پرسش_پاسخ
#علل_انحرافات_جنسی
❓چه عواملی باعث افزایش انحرافات جنسی در جامعه میشه؟
♻️قسمت دوم
⏭گفتیم که بی تقوایی نقش مهمی در بروز انحرافات جنسی داره.چراکه فردی که نفسش رو آزاد گذاشته و هیچ تلاشی برای خویشتن داری نمی کنه هرکار اشتباهی ازش سر می زنه
«#تقوا یعنی پرهیز با حرکت نه پرهیز با سکون، یک وقت هست شما در حال سکون پرهیز میکنید، یعنی برو در خانهات بنشین و کاری به کار چیزی نداشته باش؛اسلام این را به شما توصیه نمیکند. بلکه میگوید در سینهی قضایا و واقعیتها با حوادث روبرو بشوید و در عین حال پرهیز کنید۱۳۷۰/۰۷/۲۴»
✨بعضی از اوصاف متقین در نهجالبلاغه
💠دیده هایشان را بر آنچه خداوند تبارک و تعالی حرام کرده می بندند.خداوند در اندیشه آن ها بزرگ و غیر خدا در دیدگانشان کوچک و حقیر هستند.
هماره دل های شان محزون است. مردم از دست و زبانشان در امانند. بدن های شان نحیف و حاجات شان خفیف است و افرادی #عفیف هستند.
⛔️روابط پیش از ازدواج
♨️یکی دیگه از عواملی که منجر به انحرافات جنسی می شه داشتن روابط حرام قبل از ازدواج هست."شهید پاک نژاد" در این باره می فرماید:
«اولین عشق، اثر مخصوصی بر روان دارد و نفوذ خود را در ادامه زندگی؛ چه به صورت خوب و چه بد، از دست نمیدهد. نباید اجازه داد دختر و پسر احساسات و هیجانات موفق خود را جز نزد کسی که باید تا پایان عمر با او شریک زندگیش خواهد بود مصرف نماید. اگر پسر و دختری چیزی را خیلی بیشتر و بهتر از لذت جنسی در زندگی پذیرفته اند؛نباید قبل از ازدواج با هم رفیق و رفیقه باشند»
ادامه دارد...
#تولیدی_کامل #طراحی
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هفتم 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گریه بند آورد. ز
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_هشتم
💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب #آمرلی، از سرمای ترس میلرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو میگفت :«وقتی #موصل با اون عظمتش یه روزم نتونست #مقاومت کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا #سُنی بودن که به بیعتشون راضی شدن، اما دستشون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام میکنن!»
تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ میزد و حالا دیگر نمیدانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده میمانم و اگر قرار بود زنده به دست #داعش بیفتم، همان بهتر که میمُردم!
💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمیکرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش #اسیر داعش شوند.
اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را میبلعید و جلو میآمد، حیدر زنده به #تلعفر میرسید و حتی اگر فاطمه را نجات میداد، میتوانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟
💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریههایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش میکرد و با مهربانی همیشگیاش دلداریام میداد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زنعمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچهات رو بیار اینجا!»
عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زنعمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیهالسلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زنها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام #امام_حسن (علیهالسلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!»
💠 چشمهایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان میدرخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر میکنید اون روز امام حسن (علیهالسلام) برای چی در این محل به #سجده رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر #فاطمه (سلام الله علیهما) هستید!»
گریههای زنعمو رنگ امید و #ایمان گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت #کریم_اهل_بیت (علیهالسلام) بگوید :«در جنگ #جمل، امام حسن (علیهالسلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش #فتنه رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز #شیعیان آمرلی به برکت امام حسن (علیهالسلام) آتش داعش رو خاموش میکنن!»
💠 روایت #عاشقانه عمو، قدری آراممان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر میزدم و او میخواست با عمو صحبت کند.
خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمیتواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راهها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر میکند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانهشان را جواب نمیدهند و تلفن همراهشان هم آنتن نمیدهد.
💠 عمو نمیخواست بار نگرانی حیدر را سنگینتر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بیخبر بود. میدانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت.
دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمیکرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود.
💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بیرمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغتون! قسم میخورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!»
رنگ صورتم را نمیدیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح میلرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد.
💠 نگاهم در زمین فرو میرفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، میبُرد. حالا میفهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و میخواست با لشگر داعش به سراغم بیاید!
اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای #بعثیشان درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
مداحی آنلاین - از شدت شوق عاشقت صد بار جان داد - صابر خراسانی.mp3
1.5M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ
ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ
🎼
از شدت شوق عاشقت صد بار جان داد
وقتی برایم پرچمت دستی تکان داد
🎤 #صابر_خراسانی
⏳مدت زمان : 1:27
#شهادت_امام_رضا_ع_تسلیت ▪️
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان ▪️
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
31.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢جایگاه امام رضا علیه السلام
🏴با ولیعهدی امام رضا(ع)عمق ومعرفت شیعه ،زیاد شد🌱
#شهادت
#علی_بن_موسی_الرضا_تسلیت_باد
🎵استاد عالی
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔰چادر؛ دین و تاریخ ملی 🔰قسمت دوم ♨️رسیدیم به این مطلب که ایا جلباب قرانی دو ویژگی گفته شده ی چادرها
🔰چادر ؛ دین و تاریخ ملی
🔰 قسمت سوم
♨️شواهدی برای رد دیدگاه دوم وسوم راجع به معنای جلباب
1⃣شاهد اول◀️ درباره ي پوشش حضرت فاطمه ي زهرا (س) هنگام خروج از خانه و رفتن به مسجد براي دفاع از فدك اين گونه نقل شده است:
فاطمه زهرا (س) 🔸خمار و مقنعه ي خودش را بر سر و🔸جلباب، يعني پوششي كه شامل و در بر گيرندهي تمام آن وجود مبارك بود بر تن كردند. (1)
⬅️از نحوه پوشش حضرت در قضيه بیان شده دو نكته برداشت می شود:
1⃣ پوشش حضرت در بيرون منزل، همان دو پوشش قرآني جدا از همديگر به نام
✅«خمار»و «جلباب» بوده ؛
بنابراین نظر طرفداران ديدگاه سوم، كه جلباب را به خمار معني كرده اند، رد میشود
2⃣ از عبارت «و اشتملت بجلبابها»، به روشني استفاده ميشود كه جلباب، پوششي سرتاسري بوده كه تمام آن وجود مبارك، از سر تا قدمها را می پوشانده.
درنتیجه نظر طرفداران ديدگاه دوم؛ كه قائل بودند جلباب تقريباً تا زانوها را ميپوشانده است، هم رد می شود
2⃣شاهد دوم◀️ از كتابهاي لغوي، مثل مصباح المنير فيومي كه گفته اند:جلباب پوششي گسترده تر از خمار است، مستقل بودن «خمار» و «جلباب» به خوبي روشن می شود
3⃣شاهد سوم:◀️ احاديثي مانند حديث نبوي (ص)«و لغير ذي محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار» (2) كه از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده است نيز، شاهد بطلان ديدگاه سوم است.
4⃣شاهد چهارم: ◀️زمخشري در تفسير كشاف
✅ و آلوسي در تفسير روح المعاني نقل کردهاند جلباب پوششي بوده كه از بالا تا پايين بدن را ميپوشانده است(3) كه با اين شاهد بطلان ديدگاه دوم اثبات ميشود.
✅نتیجه اين كه اندازه ي جلباب قرآني به مقداري بوده كه همانند چادرهاي زمان حاضر از بالاي سر تا پايين پا را ميپوشانده .
ادامه دارد.......
📜برگرفته ازکتاب حجاب شناسی چالش ها و کاوشهای جدید حسین مهدی زاده
🖌نشرقم حوزه علمیه قم مرکز مدیریت 1381
➖➖➖➖➖➖
1 زيدان، عبدالكريم؛ المفصل في احكام المرأة والبيت المسلم في الشريعة الاسلامية، بيروت: مؤسسة الرسالة، الطبعة الثالثة، ۱۴۱۷ ه. ق.
2. سادات فخر، سيد علي؛ حجاب ارزش يا روش، مجله ي كتاب نقد، شماره ي ۱۷، ويژه ي فمينيزم.
3. السجستاني الازدي، ابي داود سليمان بن الاشعث؛ سنن ابي داود، طبع دار الكتب العربي.
#تولیدی
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گـداے ڪوے رضـا شو
ڪہ این امـٰامرئـوف..؛
بہ سینـہ احـدے
دسـتِ رد نخـواهـد زَد ...
💚🖤💚🖤💚🖤
"صلّي الله عليــــــــك يـــــا علي بن مـوســـــي الـــرّضا"
🎵سرکار خانم خدایاری
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌺 #اطلاعیه / #همکاری
🎗 میدونم که خیلی از شما بزرگواران افراد توانمند و دغدغه مندی هستید.
📱 الحمدلله خودتون هم از شرائط فرهنگی کشور مطلعید.
🤝 نمیخواید آستین بالا بزنید و در دانشگاه حجاب کمک کارمون باشید؟
🌸 دعوت از دخترا و بانوها جهت همکاری 👇
💻 @t_haghgoo
May 11
#عفافگرایی
#عفاف_بینایی
🌷#پیامبر_اکرم (ص) میفرمایند: «غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ تَرَوْنَ الْعَجَائِب»
🌷چشمان خود را فرو بندید تا شگفتیها را ببینید.
📚 منبع: بحار الانوار، ج 101، ص 41
🍂🍃🍂🍃🍂
✅معنای روایت آن است که هرچه بیشتر با #نفس خود مبارزه کنیم به #مقامات_معنوی بالاتری خواهیم رسید.
🔻چراکه به قدر بستن چشم ظاهر از محرّمات، چشمه نور و معرفت در دل و نور دیده و باطن زیاد میشود.
🍃به عبارت دیگر:
🔻#چشم انسان، یکى از ورودیهاى #قلب است که اگر مراقبت شود، ایمان و معرفت و عبادت حضرت حق را در پى خواهد داشت و لذت آنرا در کام مینشاند
⚠️و اگر #کنترل نشود، باعث ضعف عقلانیت و زیاد شدن هوی و هوسها و ارتکاب گناهان بزرگتر و #شقاوت و بدبختى در دنیا و آخرت است.
🔻البته در نگاهی وسیعتر میتوان گفت که «غضّوا ابصارکم» در این روایت، تنها به معنای گناهان ویژه چشم مانند نگاه به نامحرم و... نیست، بلکه شامل چشمپوشی از هر نوع #گناه میباشد.
@umefafgaraei
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم(پاسخ به شبهه) 🔆متن شبهه: "ﻗﺘﻞ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ... ﻭﻟﯽ ﮐﺸﺘﻦ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﻭ ﮐﻔﺎﺭ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
🔴به روز باشیم(پاسخ به شبهه)
🔆 متن شبهه :
" امامزاده ها از کجا امدند؟؟
امامزاده به کسانی اطلاق میشود که از نسل امامان شیعه باشند... در زمان یورش اعراب به ایران انها به مناطق زیادی حمله کردن و نواحی گسترده ای از ایران را ویران کردند و به خاک و خون کشیدند... بخصوص در نواحی گیلان و مازندران ایرانیان مقاومت جانانه ای کردند... جنگ تا مدت زیادی ادامه داشت تا قسمت های ماورا النهر و خراسان که در این بین از هر دو طرف کشته می شدند... جالب اینجاست هر گاه از لشگر اعراب فرمانده یا فرماندهانی کشته میشدن اعراب برای انها مقبره ای میساختن و طبق رسوم اعراب جاهلیت ان مکان را مقدس میشمردن و بعد از فتح منطقه به ایرانیان تحمیل میکردند و چون به اسم اسلام وارد خاک ایران شده بودن این قبور را قبور صحابه ی رسول الله تفهیم میکردن و ایرانیان را مجبور میکردند که این قبور را مورد عزت و احترام قرار بدهند... دقیقا از این زمان بنیان امامزاده و امامزاده سازی در ایران شروع شد... برای مثال:در کجور حوالی مازندران قبر "مسلم باحلی"
هستش که این شخص یکی از فرماندهان لشگر اعراب بود که در سراسر مازندران کشتار بی رحمانه ای از ایرانیان رو به اسم خودش ثبت کرده تو تاریخ و در طی حمله به گیلان کشته شد که در منطقه ی کجور مازندران دفن شد و امروزه تعداد زیادی از ایرانیان به زیارت قبر این شخص رفته و از او طلب حاجت و نیاز میکنند... << نفهمی بد دردیست >> منبع: -تاریخ اجتماعی ایران -تاریخ پس از اسلام نوشته ی استاد مشکور -تاریخ طبری -بهرام چوبینه:پژوهشگر تاریخ اجتماعی ایران "
🔆پاسخ شبهه:
"امامزاده ها از کجا آمدند؟!!" :
1⃣ امامزادگان تنها بدلیل نسبتشان با ائمه اطهار(ع) احترام نمی شوند، بلکه معنویات، صفات برجسته و کرامات زمان حیات یا پس از مرگ این بزرگواران، دلیل اصلی این ارادت است.
2⃣ ایران بارها مورد هجوم ملتهای مختلف قرار گرفته و اگر بنا بود کشتگان مهاجمین احترام شوند، باید زیارتگاههای مختلفی از یونانیان، مغولان، افغانها، انگلیسیها و... داشته باشیم!
3⃣ ارادت و احترام مقوله ای قلبی و باطنیست که تابع زور نیست. اگر مردم اجبارا به تکریم سادات پرداخته بودند، پس باید در اولین فرصت به تخریب بارگاهشان می پرداختند، نه اینکه پس از هزار سال بر ارادتشان افزوده گردد!
4⃣ معرفی کارگزاران بنی امیه بعنوان صحابه پیامبر(ص) عوامفریبی بوده، اما بنا به اعتراف شبهه، امامزادگان فرزندان امامان هستند نه صحابه پیامبر(ص)! امروزه مقابر فاقد اصالت شناسایی شده و در مجموعه امامزادگان قرار ندارند.
5⃣ امامزادگان، کشتگان فتوحات مسلمانان نیستند! سادات علوی پس از فتح ایران و در چند مرحله وارد کشورمان شدند و هیچ یک در لشکرکشیهای حکام وقت شرکت نداشتند! دلیل اصلی حضور ایشان در ایران، ارادت شیعیان ایران نسبت به ائمه(ع) و خاندانشان بود.
http://www.yjc.ir/fa/news/4611001
6⃣ تمام امامزادگان موجود، بر اساس اسناد و معیارهای مختلف تاریخی، توسط سازمان اوقاف ثبت شده و دارای شناسنامه و شجره نامه مشخص می باشند. این سازمان از احداث بقعه های جدید بدون اعتبار جلوگیری می کند .
http://shayeaat.ir/post/367
7⃣ مقبره ادعا شده در شبهه، امامزاده نبوده و متعلق به مسلم باهلی نیست! بلکه قبر پسر او یعنی قتیبه بن مسلم باهلی، از کارگزاران امویان می باشد. در بانک جامع امام زادگان و بقاع متبرکه ایران نیز نام این مقبره وجود ندارد.
http://emamzadegan.ir/emamzadehbank/
8⃣ قتیبه به طبرستان نرفت بلکه فاتح نواحی شمال شرق ایران بود و به آمل در ایالت خراسان بزرگ تردد داشت که با آمل طبرستان تفاوت دارد! او در شورش سپاهیان خود کشته شد و در رباط سرهنگ واقع در استان خراسان رضوی دفن شد.
http://yon.ir/Ghotaibe
9⃣ خدشه در بقاع متبرکه مورد احترام که ملجاء مردم و دارای سابقه تاریخی هستند، جهت کمرنگ کردن اعتقادات و ایجاد شبهه انجام می شود . مقایسه یک مقبره شاهانه غیرمرتبط وبدون اقبال عمومی، با بیش از 10 هزار امامزاده معتبر و شناسنامه دار، نشان سوء نیت نویسنده است.
🏴@hejabuni|دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هشتم 💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب #آمرلی، از سرمای ترس میلرزی
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_نهم
💠 برای اولین بار در عمرم احساس کردم کسی به قفسه سینهام چنگ انداخت و قلبم را از جا کَند که هم رگهای بدنم از هم پاره شد.
در شلوغی ورود عباس و حلیه و گریههای کودکانه یوسف، گوشه اتاق در خودم مچاله شده و حتی برای نفس کشیدن باید به گلویم التماس میکردم که نفسم هم بالا نمیآمد.
💠 عباس و عمو مدام با هم صحبت میکردند، اما طوری که ما زنها نشنویم و همین نجواهای پنهان، برایم بوی #مرگ میداد تا با صدای زهرا به حال آمدم :«نرجس! حیدر با تو کار داره.»
💠 شنیدن نام حیدر، نفسم را برگرداند که پیکرم را از روی زمین جمع کردم و به سمت تلفن رفتم. پنهان کردن اینهمه وحشت پیش کسی که احساسم را نگفته میفهمید، ساده نبود و پیش از آنکه چیزی بگویم با نگرانی اعتراض کرد :«چرا گوشیت خاموشه؟»
همه توانم را جمع کردم تا فقط بتوانم یک کلمه بگویم :«نمیدونم...» و حقیقتاً بیش از این نفسم بالا نمیآمد و همین نفس بریده، نفس او را هم به شماره انداخت :«فقط تا فردا صبر کن! من دو سه ساعت دیگه میرسم #تلعفر، ان شاءالله فردا برمیگردم.»
💠 اما من نمیدانستم تا فردا زنده باشم که زیر لب تمنا کردم :«فقط زودتر بیا!» و او وحشتم را بهخوبی حس کرده و دستش به صورتم نمیرسید که با نرمی لحنش نوازشم کرد :«امشب رو تحمل کن عزیزدلم، صبح پیشتم! فقط گوشیتو روشن بذار تا مرتب از حالت باخبر بشم!»
خاطرش بهقدری عزیز بود که از وحشت حمله #داعش و تهدید عدنان دم نزدم و در عوض قول دادم تا صبح به انتظارش بمانم. گوشی را که روشن کردم، پیش از آمدن هر پیامی، شماره عدنان را در لیست مزاحم قرار دادم تا دیگر نتواند آزارم دهد، هر چند کابوس #تهدید وحشیانهاش لحظهای راحتم نمیگذاشت.
💠 تا سحر، چشمم به صفحه گوشی و گوشم به زنگ تلفن بود بلکه خبری شود و حیدر خبر خوبی نداشت که با خانه تماس گرفت تا با عمو صحبت کند.
اخبار حیدر پُر از سرگردانی بود؛ مردم تلعفر در حال فرار از شهر، خانه فاطمه خالی و خبری از خودش نیست. فعلاً میمانَد تا فاطمه را پیدا کند و با خودش به #آمرلی بیاورد.
💠 ساعتی تا سحر نمانده و حیدر بهجای اینکه در راه آمرلی باشد، هنوز در تلعفر سرگردان بود در حالیکه داعش هر لحظه به تلعفر نزدیکتر میشد و حیدر از دستان من دورتر!
عمو هم دلواپس حیدر بود که سرش فریاد زد :«نمیخواد بمونی، برگرد! اونا حتماً خودشون از شهر رفتن!» ولی حیدر مثل اینکه جزئی از جانش را در تلعفر گم کرده باشد، مقاومت میکرد و از پاسخهای عمو می فهمیدم خیال برگشتن ندارد.
💠 تماسش که تمام شد، از خطوط پیشانی عمو پیدا بود نتوانسته مجابش کند که همانجا پای تلفن نشست و زیر لب ناله زد :«میترسم دیگه نتونه برگرده!»
وقتی قلب عمو اینطور میترسید، دل #عاشق من حق داشت پَرپَر بزند که گوشی را برداشتم و دور از چشم همه به حیاط رفتم تا با حیدر تماس بگیرم.
💠 نگاهم در تاریکی حیاط که تنها نور چراغ ایوان روشنش میکرد، پرسه میزد و انگار لابلای این درختان دنبال خاطراتش میگشتم تا صدایش را شنیدم :«جانم؟» و من نگران همین جانش بودم که بغضم شکست :«حیدر کجایی؟ مگه نگفتی صبح برمیگردی؟»
نفس بلندی کشید و مأیوسانه پاسخ داد :«شرمندم عزیزم! بدقولی کردم، اما باید فاطمه رو پیدا کنم.» و من صدای پای داعش را در نزدیکی آمرلی و حوالی تلعفر میشنیدم که با گریه التماسش کردم :«حیدر تو رو خدا برگرد!»
💠 فشار پیدا نکردن فاطمه و تنهایی ما، طاقتش را تمام کرده بود و دیگر تاب گریه من را نداشت که با خشمی #عاشقانه تشر زد :«گریه نکن نرجس! من نمیدونم فاطمه و شوهرش با سه تا بچه کوچیک کجا آواره شدن، چجوری برگردم؟»
و همین نهیب عاشقانه، شیشه شکیباییام را شکست که با بیقراری #شکایت کردم :«داعش داره میاد سمت آمرلی! میترسم تا میای من زنده نباشم!»
💠 از سکوت سنگینش نفهمیدم نفسش بنده آمده و بیخبر از تپشهای قلب عاشقش، دنیا را روی سرش خراب کردم :«اگه من #اسیر داعشیها بشم خودمو میکُشم حیدر!»
بهنظرم جان به لبش رسیده بود که حرفی نمیزد و تنها نبض نفسهایش را میشنیدم. هجوم گریه گلوی خودم را هم بسته بود و دیگر ضجه میزدم تا صدایم را بشنود :«حیدر تا آمرلی نیفتاده دست داعش برگرد! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمت!»
💠 قلبم ناله میزد تا از تهدید عدنان هم بگویم و دلم نمیآمد بیش از این زجرش بدهم که غرّش وحشتناکی گوشم را کر کرد.
در تاریکی و تنهایی نیمه شب حیاط، حیران مانده و نمیخواستم باور کنم این صدای انفجار بوده که وحشتزده حیدر را صدا میکردم، اما ارتباط قطع شده و دیگر هیچ صدایی نمیآمد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓