eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
188 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مبعث2.mp3
8.32M
🎙 🔷 عید رهایی 🔶 جهش فمینیستی حجاز 🔹فطرت انسان دوباره متولد شد 📌برگرفته از جلسات « شه شناس» 💐 فرا رسیدن عید سعید مبعث را خدمت تمام مسلمانان آزاده جهان تبریک عرض می‌کنیم 💐 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ تنها کسی که میتونه شعار«زن، زندگی، آزادی» حقیقی رو سر بده «محمدِامین»ــه که با بعثتش دیگر دختری زنده به گور نشد! ✍ مهدی حاجی‌پور 💚 اثرجدید ❤️ بانام   💚 مبارک 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
🔹خاطرات بانوی فعال عفاف و حجاب 🔰 قسمت پنجم شاید باورتون نشه وقتی برگشتم خونه تا صبح خوابم نبرد با
🔹خاطرات بانوی فعال عفاف و حجاب 🔰 قسمت ششم 🔸خلاصه خوشحال از اینکه منبع مالی را به لطف خدا تعیین کرده بودم حالا از مدیر مدرسه خواستم آمار بده شاید باورتون نشه آمار ۱۰۰ نفری را به من تحویل دادند ما شروع به برنامه ریزی کردیم از استاد بزرگوار خودم که گالری معتبر در باب حجاب دارند درخواست تامین چادرها رو داشتم که ایشون خداروشکر انقلابی و پای کار امام زمان بودند و چادرها رو بدون هیچ سودی با قیمت مناسب تامین کردند حالا کار به حساب کتاب رسید چادر ها حدود ۳۵ میلیون شد ،مسئول محترم سپاه هدیه ۲۰ چادر را پرداخت کردند خانواده محترم دو شهید بزرگوار به نیابت از شهدای خود حدود ۲۵ چادر و مقدار هزینه ناچیزی که از دانش آموزان دریافت کردیم پول ۱۰ چادر و با کار جهادی حافظان قرآن و دوستانم و به کمک لطف و برکت که خدا عطا کرده الباقی چادر ها تهیه شد 😇 👌خیلی کییییییییییف میده در مسیری هستی که با تمام وجودت برای خدا و امان زمان تبلیغ میکنی اگر میخواید این کار را شروع کنید فقط همت و توکل داشته باشید بقیه چیزها را خداوند خودش به لطف عظیمش به شما عطا میکند 😍بچه ها هربار که می رفتیم سرکلاس مشتاق می پرسیدند خانم کی چادرهای مارا میارید ؟ یعنی روزی ۱۰۰۰ بار بنده این سوال را جواب میدادم تا اینکه با چند دوست عزیزم برنامه ریزی کردیم روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها چادر هارو به عنوان ارثی که از مادرمان به ما خیریه به بچه ها هدیه کنیم روز موعود هدیه دادن چادرها رسید خداروشکر به برکت هدایای ختم قرآن تونستم مختصر پذیرایی هم آماده کنیم ✍ خانم الهه دهنوی ⬅️ ادامه دارد ... 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درجہ یک☝️ 🎉 عید مبعث بر تمام مسلمین جهان بالاخص شیعیان تبریک و تهنیت باد.😍😍😍 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
_اومدی دارو بخری؟ + نه... اومدم چهار عدد حوری ببینم! 😁😁 #چهارتا_حوری 🌸 @hejabuni 🌸
+ زنگ زدم داروخونه اسدی گفتم: ببخشید چهارتا حوری میخواستم! گفت خفه شو و قطع کرد... 😐 ای بابا تعارف میزنی، چرا رد میکنی؟😁 🌸 @hejabuni 🌸
"معلم پرحاشیه" با دستور عفو آیت الله معلمی!! دوباره به کارش برگشت... 😳 🔺 ای کاش قبل از گذشت و دستور عفو دادن، از ندامت واقعی و پشیمونی قلبی افراد مطمئن بشیم و گرنه برگردوندن این آدما و قلم عفو کشیدن بی حساب روی جرایمشون، بدون مطمئن شدن از اصلاحشون، جز فاسد کردن نسل آینده و خیانت در حقشون تاثیر دیگه ای نداره... (به خصوص که معمولا کسی یک شبه اصلاح نمیشه) اگه میگید حضرت آقا هم عفو کردن، باید بگم که دستور عفو آقا کلی شرط و شروط و قید و تبصره داشت. والسلام 🌸 @hejabuni 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
⭐⭐⭐ ⭐⭐ ⭐ 184 ستاره سهیل چند روزی از مطرح کردن خواسته اش گذشت. صدای باز شدن در آهنی، آن هم روزی چند
⭐⭐⭐ ⭐⭐ ⭐ 185 ستاره سهیل تمام بدنش شروع کرد به لرزیدن، توی دلش به خدا شکایت کرد. تا کجا می‌خوای سرم بیاری! بس نیست؟ می‌خوای لهم کنی؟ مینو شروع کرد به سوت زدن، انگار نه انگار که دستگیر شده! یعنی می‌خوای بگی پریسا راست گفته که تو دستور کشتن منو دادی؟ سوت زدنش را متوقف کرد. کف دستش را روی میز کوبید. شانه ستاره بالا پرید. _تو چرا زنده ای هنوز؟ اَه... صورتش را به حالت چندش، مچاله کرد. _اشتباهم همین بود... تو تاکسی باید کارتو می ساختم... اشتباه بزرگی کردم... نردبون پیشرفتم بودی... ولی توی لعنتی کارو خراب کردی دندان هایش را روی هم می سایید. چشمانش دوباره قرمز شده بود. _توی لعنتی... توی عوضی... ترسید، ولی دست و پایش خشک شده بود. حتی زبانش را هم نمی توانست تکان دهد. فقط مردمک چشمانش هر لحظه گشادتر می‌شد. ضربان قلبش بالا آمد. رسید به چشمش. پلکش می پرید. مینو نیم خیز شد. صندلی اش را با پشت پا، به دیوار پشت سرش کوبید. به طرف ستاره حمله کرد. دستانش را محکم روی گلوی ستاره فشار می‌داد. رنگش هر لحظه قرمز تر می‌شد. قهقهه مینو توی گوشش پیچید! خود شیطان بود. گلویش را گرفته بود. نمی توانست نفس بکشد! دست و پا می‌زد و ناگهان رها شد. با صندلی روی زمین افتاد. تند تند نفس می‌کشید! صدای نفس هایش در مغزش اکو می‌شد. چراغ بالای سرش مواج و لرزان بود. دلش تاریکی می‌خواست. چشمانش را بست همه جا تاریک شد. ✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد ✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی) @tooba_banoo 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓