1402-04-23-sh4.mp3
14.77M
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
رو سفیدم میکنند و فخر مادر میشوند
نوجوانهایم سپرهای برادر میشوند
این پسرها پیشکشهای من وعبدللهاند
صحبت جنگ وجدل باشد قلندر میشوند
#شب_چهارم
#دو_طفلان_زینب(س)
#تولیدی
#پروفايل ویژه محرم
┄┅─┅═༅𖣔❀ @hejabuni
May 11
هدایت شده از سراب نما
همکاری جالب نوجوانان برای برپایی ایستگاه صلواتی
بدون حضور حتی یه نفر بزرگتر!!!
اونم ساعت سه بعد از ظهر...
خیلی جالب بود.
#شهرستان_جویبار
👇به کانال ما بپیوندید 👇
@sarab_nama
39.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️
آموزش شماره 8⃣6⃣
《 تو کمتر از نیم ساعت یه مانتوی زیبا بدوز》
🏴 مانتو کلاه دار محرمی
با پارچههای خنک مثل ابرو بادی یا بابوس مناسب تابستون میشه
با پارچههای ضخیمتر میشه سویشرت بلند پاییزه
💛 برای دیدن خیاطی های آسون دیگهمون #آموزش_خیاطی رو جستجو کنید
#دوخت_مانتو #آموزش_مانتو #مانتو #مانتو_محرم #مانتو_بدون_الگو #خیاطی_آسان #خیاطی_بدون_الگو
═ೋ❅✂️❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
سلام
امشب هیئت یه خانم نسبتا ضعیف الحجابی (البته بدون آرایش و لاک )جلوتر از من نشسته بود.به بهونه اسباب بازی دادن به دختربچهش باب گفتگومون باز شد.
صحبتمون که پیش رفت برام از گذشتهش تعریف کرد که بیحجاب بود و تمام وقتش رو برای آرایشکردن میگذاشت و بقول خودش خیلی خیلی جلف بود تاحدی که بعضی از عکسای گذشته ش رو پاره کرده و ریخته دور! ...
اما
یه روز که از کوچهای میگذشت متوجه شد هیئتی اونجا برپاست ،صداشون میومد که از کربلا میگفتن و عشق حسین ع ...
محض تفریح با خودش گفت اینهمه ترکیه و دبی و ... رفتم یه سر کربلا هم برم واسه سیاحت !
اتفافا خیلی زود سفرش جور شد و راهی کربلا...
میگفت از اول سفر هندزفری تو گوشش بود و موزیک گوش میداد، یک آن متوجه گریه هم کاروانیهاش شد، هندزفری رو از گوشش درآورد و به مداحی که پخش میشد گوش داد
از همونجا بود که لرزش دلش شروع شد
نمیفهمید چرا اشک از چشماش جاری شده، آرایش چشمهاش خراب شده بود اما براش اهمیت نداشت
وارد بین الحرمین که شد این احساسات قوی تر شد
اوجش در حرم حضرت ابوالفضل بود
اشک میریخت و اشک میریخت
همونجا بود که عهد بست
تا یه آدم دیگه بشه
با وجود مخالفت و تمسخر خانواده خودش و همسرش ،آرایش و کاشت ناخن و تیپ بقول خودش جلف قبلی رو بوسید و گذاشت کنار
چند ساله زندگیش گره خورده به علمدار کربلا ، میگفت هر دو بچهم رو از دعای قمر بنیهاشم دارم
گفت : برام خیلی دعا کن، خیلی دوست دارم حجابم کاملتر شه، این چند تا تارمو هم بپوشونم و بتونم چادری بشم
در آغوش کشیدمش و گفتم تو برای من دعا کن ،خدا خیلی دوستت داره که حضرت ابوالفضل رو واسطه تحولت قرار داده ، خوشابهحالت
#خاندان_کرم #معجزه_هیئت_اباعبدالله
┄┅─┅═༅𖣔❀ @hejabuni
شاهرخ حر انقلاب 11.mp3
24.72M
📗کتاب صوتی
#شاهرخ_حر_انقلاب
قسمت 1⃣1⃣
@hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 دیدین یه عده میگن بذارین با هر تیپ و قیافه و عقیدهای بیان تو مراسمات؟
🧐 میگن بذار هرکاری میخواد بکنه ولی تو مراسم شرکت کنه؟! جواب رو در این صحبتهای آقا میتونید پیدا کنید👆
⚠️کسی نمیگه بخاطر گناه ، مانع از حضور محبین اباعبدالله بشید (خود ما گنهکارتر از همه هستیم) ولی جوری نشه که حرمت مراسم حفظ نشه. یادمون نره صاحب مراسم برای حفظ اسلام ناب محمدی و احیای امربهمعروف و نهی از منکر فدا شده .
✍ رواق هشتم
┄┅─┅═༅𖣔❀ @hejabuni
دانشگاه حجاب
👓 دیدین یه عده میگن بذارین با هر تیپ و قیافه و عقیدهای بیان تو مراسمات؟ 🧐 میگن بذار هرکاری میخواد
.
🔸#خاطرات_آمرین
🔹 خاطره امر به معروف محترمانه در محرم
بابام میگه دیشب دم مسجد ارک دوتا خانوم اومدن به انتظامات گفتن چندتا دختر کنار مقبره شهدا بیحجاب نشستن دارن بلند میخندن چرا چیزی نمیگید بهشون؟! بابامم به انتظامات گفت بذارید خودم میرم! میگه رفتم اونجا سرم رو انداختم پایین بهشون گفتم میشه ازتون خواهش کنم به احترام مجلس امام حسین و شهدا روسریتون رو سرتون کنید؟؟ سریع گفتن چشم حاجآقا و سرشون کردن بعد بابام همیشه تو جیبش پر لواشک و شکلاته به بچهها میده میگه چندتا تا لواشک دادم بهشون گفتم ممنون دخترم بعد دختره گفت شما چقدر خوبید دیشب اومدن با لگد مارو انداختن بیرون از لجمون امشب هم اینجوری اومدیم اینجا!
✍ فاطمه بردبار
┄┅─┅═༅𖣔❀ @hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳 زن بی حجاب اومده در هیئت، داره به دم دستگاه امام حسین فحش میده!
📌ببینیم ته این ماجرا چی شد؟!🧐
@hejabuni
هدایت شده از گروه پژوهشی آرتا
✅اشخاص زیادی پیوی ما در مورد این بنر از ما سوال پرسیدن
آدرسی که در بنر داده(کتاب تاريخ تمدن آقای ویل دورانت) رو بررسی کردیم فعلا چنین چیزی ندیدیم
🔻آقای ویل دورانت در مورد حجاب در ایران باستان چنین نوشته که مطلب فوق در آن نیست :
«زنان طبقات بالای اجتماع جرات آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان رفت و آمد کنند و زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را - ولو پدر یا برادرشان باشد - ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان بر جای مانده است، هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.»
گروه پژوهشی آرتا
https://eitaa.com/joinchat/2525560832C7caee8d264
هدایت شده از گروه پژوهشی آرتا
فعلا در حال پیگیری هستیم که ببنیم عزیزان کرمانشاهی بر اساس چه منبعی چنین مطلبی رو نوشتند
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
خواستم پر بکشم بال و پرم سوخت عمو
از غریبی تو قلب پدرم سوخت عمو
از عطش دم نزدم از غم تو داد کشم
خواستم مثل تو باشم جگرم سوخت عمو
#شب_پنجم
#عبدالله_بن_الحسن(ع)
#تولیدی
#پروفايل ویژه محرم
┄┅─┅═༅𖣔❀ @hejabuni
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
مجازی که سر میزنی؛
بخصوص اینستاگرام؛
اعتقادات از بین رفته!
کسی مشکی نمیپوشه!
هیئتها خلوت شده!
مردم بی دین شدن ...
-اما این چند شب که هیئت داخل کوچهمون میرم؛ وسطهای مراسم ، خادمهای هیئت بارها خواهش میکنن همه یک قدم جلو بیان تا افرادی که التماس میکنن بیان هیئت جا بشن
تازه هیئت ما تو کوچههست ، نه مسقف هست، نه کولر داره ،نه چای و شیرینی میدن!
درسته تو جامعه یه مشت نخاله هم داریم اما فضای مجازی رو ول کنیم؛ بیاید تو جامعه شبها تو خیابونهای شهر بگردید تا واقعیت رو ببینید ...
#محرم
#حرارتعشقحسینعدرقلبها ❤️
┄┅─┅═༅𖣔❀ @hejabuni
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 72 👇 اما جواب سوال بهشت و جهنم: بذارید یکبار فر
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 73 👇
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 73 👇
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 73 👇
غذامون رو که خوردیم اومدیم بیرون و تازه شروع کردیم به حرفیدن!
میز و صندلی رو ازمون گرفته بودن کنار پیاده رو وایستاده بودیم، حرف میزدیم.
البته این از افاضات فائزه خانمه که موقع خداحافظی، حرفاش یادش میاد!
مثل همیشه پسرای چشم و دل پاک توی پیاده رو ریخته بودن.
سیریش بودن زیادی هم خوب نیست!
وقتی محلت نمیذارن یعنی عزت زیاد!
پسره مو سیخ سیخی با شلوار لی پاره زاقارتش 20 باری بهمون متلکی انداخت
شونصد بار اومد و رفت و نشست و سوت زد و پا شد و حرف زد و رد شد!
من جای اون خسته شدم!
کاری به لودگی و مزخرفاتی که میگفت ندارم
ولی انصافا این شلوارای پاره، مد بیخودیه.
میدونم ربط نداشت ولی نمیگفتم توی دلم میموند!
آقا نپوشید خیلی ضایعست! آدم یاد بدبخت بیچاره ها میفته!
خداحافظی کردیم و از همدیگه جدا شدیم.
عجب هوایی بود..
شالم رو شونم افتاده بود.
نسیم خنکی موهام رو پرواز میداد.
به سمت ماشین میرفتم.
زیاد دور نبود.
خانمی چادری تقریبا چهل ساله از رو به رو میومد.
نزدیک هم که شدیم آروم دم گوشم گفت:
- دخترم این پوششت مناسب نیست،
موهات رو بپوشونی بهتره گلم...
گفت و رد شد.
به نشونه ادب چشمی گفتم و شالم رو روی سرم انداختم
دستی به موهام کشیدم و مثلا کردمشون تو!
البته توی دلم کلی غر زدم و شروع کردم به بحث کردن!
هیچ وقت این دخالتشون برام هضم نشد!
باز دمش گرم با احترام و مهربونی گفت.
بعضیا که طوری میگن آدم دلش میخواد گازشون بگیره!
انصافا پوشش من به این و اون چه مربوط؟!
هر کسی اختیار خودشو داره دیگه!
موی خودمه، بدن خودمه!
اصلا دوست دارم بندازم بیرون!
دوست دارم اروپایی راه برم!
باید به کسی جواب پس بدم؟!
من میام بگم تو چرا چیزی روی سرت انداختی!
من دلم میخواد اینطور باشم...
اینطور لباس بپوشم...
موهام رو بیرون بذارم.
اصلا شال نندازم!
پاهامم بندازم بیرون!
به تو چه مربوط!
شاید یکی بخواد چادر سرش کنه، یکی دلش نخواد!
باید به بهم جواب پس بدیم؟!!
میدونم بهش چی میگن...
امر به معروف!
ولی به نظرم امر به معروف مذهبیا یه جورایی فضولی تو کار بقیست.
آدم سرش توی کار خودش باشه بهتره دیگه.
نیست؟
✍️ مجتبی مختاری
🆔 نظرات رمان 👈 @mokhtari355
═ೋ❅📚❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872