eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
188 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
29.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوالات جدی ای که باید پاسخ داده شود... و پاسخش هم روشن است: ۱- مسئول مربوطه را آنقدر با تولیدات لجن تحت فشار قرار می دهند که به قول معروف به مرگ می گیرند تا به تب راضی شود و به این تولیدات مجوز دهد و آنگونه القا می کنند که مخاطبین همه همین محتوا را می خواهند و نه بهتر از این... ۲- مسئول مربوطه فقط زیر یک نقاب مذهبی بودن و معتقد بودن به جمهوری اسلامی پنهان است و در واقعیت و باطنش جور دیگر می اندیشد و به اصطلاح نفوذی است موارد دیگری هم مد نظر هست که از بیانش معذوریم. ✍علی اکبر غلامی
دانشگاه حجاب
سوالات جدی ای که باید پاسخ داده شود... و پاسخش هم روشن است: ۱- مسئول مربوطه را آنقدر با تولیدات لجن
چرا همیشه راه فرار باز است؟!! ۱- ماهواره را ممنوع اعلام کردند اما اینقدر راحت همه جا پیدا میشد که دیگر قانون ممنوعیت استفاده از ماهواره از حیز انتفاع خارج شد و کلا شد یک قانون بی خاصیتی که نمی شود اجرایش کرد!!!! و فقط حس خفن بودنش برای صاحبش باقی ماند که فکر کند چه گوهر گرانبهایی دارد و چه اطلاعاتی به دست می آورد که دیگران بی خبرند تا بیشتر با حس کنجکاوی و خبرهای مخفیانه ی این مردم را ارضا کند و بیشتر با آن مانوس شوند و فکر کنند که روشنفکرند که ماهواره دارند... ۲- تلگرام را فیلتر کردند از همان ثانیه ی اول کلی جنس از موبوگرام و تلگرام طلایی و ... وارد بازار کردند تا راه فراری باشد برای حل این بحران و فقط فحشش بماند برای جمهوری اسلامی ۳- اینستاگرام را همزمان با گوگل پلی فیلتر کردند که اولا همه بگویند واقعا چرا و بیشتر به همه چیز بدبین شوند و در کنارش تا دلت بخواهد فیلتر شکن ریختند کف اینترنت و حتی بقالی سر کوچه هم vpn پر سرعت می فروشد بدون هیچ مشکلی... و فقط در کنار حذف ارز ترجیحی عاملی شد برای خاطره ی بد با دولت شهید رئیسی و عامل رای نیاوردن امتدادهای احتمالیش... ۴- در تلویزیون عده ای نتوانستند هر چه دلشان می خواهد بسازند رفتند سینما و سینما هم کفافشان را نداد رفتند سراغ نمایش خانگی تا راه فراری باشد از نوع چنداینچی... خب واقعا آیا مسئول واحدی چنین آشفته تصمیم می گیرد یا دو گروه مشغول کارند؟! عده ای در تلاش برای حل معضلات فرهنگی در حد بضاعت و توان فکریِ شان و عده ای هم در تدارک باز کردن راه های ابتذال فرهنگی با رویکرد امنیتی سیاسی از راه های مختلف و متنوعی که می شناسند و ما بعدش متوجه می شویم و یا فقط آثارش را میبینیم و نقد می کنیم؟! ✍ علی اکبر غلامی ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_چهل_پنجم 🎬: عاطفه همانطور که اشک میریخت گفت: مسعود مکانیک میخواد... روح
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: چهار سال از زمانی که عاطفه ازدواج کرده بود می گذشت، چهار سالی که هم به روح الله و هم عاطفه بسیار سخت گذشت. حدس روح الله درست بود و فتانه با هدف های شومی عاطفه را برای مسعود،خواهر زاده اش عقد کرده بود و عاطفه شده بود، عامل التیام هر درد فتانه.. فتانه اگر کوچکترین حرکتی از محمود میدید به اطلاع مسعود و مادرش میرساند و عاطفه کتکش را می خورد و دل فتانه خنک میشد، محمود به خاطر عاطفه هم که شده بود، رفتارش با فتانه ملایم که بود و ملایم تر هم شده بود، روح الله هم اگر کوچکترین حرکتی می کرد که به مذاق فتانه خوش نمی آمد، چون روح الله بزرگ شده بود و برای خودش مردی شده بود و در خلال تحصیل، با شرکت در کلاس های ورزشی به مهارت های رزمی هم دست پیدا کرده بود و هیکلی ورزشکاری و پهلوانی داشت و فتانه از تیپ و قیافه او میترسید، بنابراین دق دلی را که نمی توانست سر روح الله خالی کند، سر عاطفه خالی می کرد. روح الله که جوانی زجر کشیده اما بسیار مهربان و رقیق القلب بود و خوب میفهمید هر حرکت فتانه چه پیغامی دارد، سعی می کرد کاری نکند که بهانه به دست فتانه دهد و او باعث آزار عاطفه شود و از طرفی باید تمام خبرهای مادرش را بی کم و کاست برای فتانه بیاورد وگرنه کتکش را میخورد. بارها و بارها پیش آمده بود که فتانه حتی چشم طمع به شهریهٔ ناچیزی که روح الله از حوزه میگرفت داشت و روح الله علی رغم تمام مشکلات مالی که داشت و هیچ پولی از طرف پدر به او نمی رسید، هر وقت فتانه از او پول طلب می کرد، روح الله هر چه پس انداز کرده بود به او می داد. فتانه آنقدر ظالم بود که باغی را که روح الله خود بنا کرده بود و جان داده بود و از یک زمین خشک و مرده، باغی سر سبز و پر بار به عمل آورده بود، حتی یک ریال به او نمی داد. روح الله مثل روال قبل آخر هر هفته راهی روستا میشد و هنوز هم شبانه روز در باغ کار میکرد، انگار آیه نازل شده بود که روح الله در باغ جان بکند اما از عواید آن باغ چیزی نصیبش نشود و همه نه به جیب بابا محمود بلکه در تُبرهٔ فتانه ذخیره شود و معلوم نبود این زن فریبکار با اینهمه پولی که از اطرافیان می‌گرفت چه می کند.. آخرهفته بود و روح الله مثل قبل به روستا آمده بود، بیل را به درخت تکیه داد و به طرف اتاقی که در باغ بنا کرده بودند رفت. داخل اتاق شد، می خواست همزمان با کمی استراحت، یکی از کتاب هایش را هم مطالعه کند. روی گلیم فرش لاکی رنگ که دست بافت مادربزرگش بود، نشست و به متکایی که کنار دیوار سفید اتاق گذاشته بود تکیه داد، کیفش را که کنار متکا بود جلو کشید و همزمان فلاکس چای کنار کیف هم برداشت، داخل استکان تخم مرغی روبه رویش، چای ریخت و زیپ کیف را باز کرد. کتاب الٰهیات را بالا آورد و روی دست گرفت و در همین حین دفترچه کوچکی از بغلش روی زمین افتاد. روح الله کتاب را روی پاهایش که دراز کرده بود، گذاشت و همانطور که لبخند میزد، دفترچه بانکی را که هدیه مادرش بود نگاه کرد. دفترچه را باز کرد، مبلغ پول زیادی داخلش بود، پولی که مامان مطهره از ابتدای کودکی روح الله، هر ماه برای او کنار میگذاشت و چند روزی بود که به او داده بود تا با آن پول لوازم خانه مجردی از قبیل یخچال و تلویزیون و.. برای خود بخرد و روح الله قصد داشت به محض اینکه قم رسید، برای خرید وسیله و اجاره یک خانه نقلی اقدام کند.. روح الله دفترچه بانکی را بالا آورد و به بینی اش چسپاند و از آن بوسه ای گرفت، نه به خاطر اینکه پول زیادی داخل ان بود، بلکه به خاطر اینکه این دسترنج مادرش بود و نشان از عمری مهر مادری داشت ،روح الله بوی مادرش را از این دفترچه طلب میکرد، مادری که هیچ وقت متوجه عمق سختی هایی که فرزندانش کشیده و می کشیدند نشده بود. روح الله غرق یاد مادر بود که ناگاه با صدای بلند و عصبانی فتانه به خود آمد.. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part19_طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن.mp3
16.21M
قسمت 9⃣1⃣ جلسه نوزدهم : گروه های معارض 🌿صفحات ۵۳۴ تا ۵۶۱ ✅ "طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن" اثر حضرت آیت الله خامنه ای ═‌ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍒مثال جالب دکتر فرهنگ درمورد حجاب🍒 ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰🖥 موشن گرافی/ زنان تأثیرگذار در واقعه‌ی عاشورا 🔻قسمت اول: ماریه بنت سعد تولیدگر: تهیه و تولید: هنر و رسانه‌ی دفتر تبلیغات اسلامی استان اصفهان ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
👌👌 از چندین استاد شنیدم که زن‌ها خیلی استعدادشون تو رشد در معنویات بیشتر از مردهاست. تو قضیه کربلا خیلی این نمود داره. برخی از زن‌ها تاثیر زیادی در یاری رساندن شوهراشون به امام حسین، داشتن. چندتاشو مثال بزنم 1⃣ ام‌وهب همسر عبدالله‌بن‌عمیر‌کلبی دائم باهمسرش درباره یاری امام صحبت می‌کرد ولی عبدالله بدلایلی جنگ رو به صلاح مسلمین نمی‌دونست تا اینکه سرانجام عبدالله به یاری امام آمد و شهید شد، و ام‌وهب بالای سر همسرش رفت و شهادتش را تبریک گفت، که درهمان لحظه شمر دستور داد و همسرعبدالله رو شهید کردند که تنها زن شهید کربلا شد. 2⃣ نامه امام به زهیربن‌قین رسید، و زهیر از یاری امام اکراه داشت که همسرش به او گفت:《سبحان‌ الله‌! فرزند رسول‌ خدا از تو دعوت‌ مي‌كند كه‌ به‌ ياري‌اش‌ بشتابي‌، اما تو در قبول‌ دعوت‌ او ترديد به‌ دل‌ راه‌ مي‌دهي‌! چه‌ طور مي‌شود كه سخنش‌ را بشنوي‌ و هرچه‌ زودتر خود را به‌ او برساني‌》، بعد از آن زهیر برای یاری امام مصمم شد. 🔻 مثال سوم رو حاج آقامجتبی‌تهرانی خیلی زیبا در روضه حبیب بیان کردند: نامه امام به حبیب‌بن‌مظاهر رسید که گفته بود اگر می‌خواهی مارا یاری کن سریع بیا، همسرش پرسید می‌روی یا نه؟ حبیب گفت نه، من نمی‌توانم بروم! من پیر شده‌ام و کر و فری ندارم؛ چه طور با او راه بیفتم؟ می‌دانی اگر من بروم آن وقت عبیدالله خانه مرا خراب می کند و تو را به اسارت می‌گیرد و می‌برد. همسرش گفت تو برو، بگذار خانه را خراب کند، بگذار مرا به اسارت بگیرد. حبیب باز هم گفت نه، من نمی روم. اینجا بود که همسرش بلند شد، روسری خودش را انداخت روی سر حبیب و به حبیب گفت نمی‌روی؟! پس مثل خانم‌ها در خانه بنشین! بعد گفت خدایا، کاش من مَرد بودم و می توانستم بروم کربلا تا حسین را یاری کنم! حبیب گفت نه، این حرف هایی که زدم، برای این بود که می‌خواستم ببینم تو چه می گویی. من آن چنان هجرتی کنم که تا قیامِ قیامت نامم در تاریخ ثبت شود. ما از این زن‌ها در عصر خودمون کم ندیدیم. مادرانی که فرزندان و همسرانشون رو تشویق میکردن برای شهادت و جنگیدن با دشمن.... همسران شهیدی که مرد زندگیشون رو راهی جبهه‌ها کردن و روزهای سختی رو چه تنها و چه با فرزندانشون سپری کردن. معمولا نقش زن‌ها در این مسائل خوب دیده نمیشه. والبته الان هم که زمان جنگ نیست زن‌ها همینطور هستن.... | ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا