eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.7هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
~🥀 اولـش چــادرے نبـود امـا تـا میگفتـی چـــــادر دلـش میلــرزید.... مـی دآنی.. بعضــی هــا در همین دنیـا بهـــشتـــی میشوند🌸 ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
قسمت ششم خانه دوست کجاست؟.mp3
13.89M
قسمت ششم روایت داستانی هجده بانو منتشر شد 🤝خانه دوست کجاست... «...هر وقت برای رفتن به دورهمی مقابل آینه می ایستادم مثل نامادری سفید برفی به آینه میگفتم : آینه به من بگو از من خوشگل تر هم مگه هست... » 🎙 روایت بانو الهام موسوی ✨ مجموعه پادکست‌های دیندار آرام ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇 🔹درگوشی خواهــرانه ❤️ دخترااااا! ❤️ خانوما!!!! یادمون باشه تو مسیر اربعین داریم پا می‌ذاریم جا پای قدم‌های زینب کبری(س)... حتی اگه حجاب چادر هم ندارید به عشق خانم چادر سر کنید هم حجاب کامل تری است و هم ادامه رسالت حضرت زینب است ⚠️ مراقب باشید که حرف ها روی شما تاثیر نداشته باشد......حجاب‌استایل‌ها برای دنبال‌‌کننده‌هایشان نسخه جدیدی دارند و سعی دارند عباهای چین و واچین‌دار پر از تور و مروارید و نگین را جایگزین چادر و پوشش زنان مسلمان در پیاده‌روی اربعین کنند ... 🏴جنگ دشمن با حجاب زینب است حفظ چادر انقلاب زینب است ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_پنجاه 🎬: دو سال از زمانی که روح الله،فتانه را در باغ کتک زده بود میگذشت
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: بالاخره بعد از گذشت ساعتی محمود و روح الله به روستا رسیدند، روح الله شیشه ماشین را پایین کشید، او می خواست هوای بهاری را با عطر گلها و شکوفه های درختان به جان بکشد. دو سال بود که به اینجا نیامده بود و انگار همه چیز دست نخورده باقی مانده بود. ماشین جلوی در خانه ایستاد و روح الله سرشار از حس های متناقض بود، از طرفی خوشحال بود که پدر و خانواده اش را می بیند و از طرفی حسی بد به خاطر تجدید دیدار با فتانه وجودش را گرفته بود‌ پدر کلید را در قفل در حیاط چرخاند و در باز شد و هر دو وارد خانه شدند، پدر برای اینکه به اهل خانه بفهماند امده با صدای بلند یاالله یاالله میگفت ، در همین حین در هال باز شد و پسرکی سیه چرده با قدی متوسط و هیکلی استخوانی که کسی جز سعید نمی توانست باشد پشت در نمایان شد، سعید با دیدن روح الله بدون اینکه سلامی کند از جلوی در کنار رفت و خودش را داخل یکی از اتاق ها انداخت. روح الله به همراه پدرش وارد اتاق نشیمن شدند، گوشهٔ اتاق تشکی قهوه ای رنگ پهن بود و روی آن فتانه حالت دراز کش به متکا ترمه تکیه داده بود، روح الله با تعجب فتانه را نگاه کرد، انگار یکی از چشم هایش کاج شده بود و گوشهٔ لبش مدام میپرید. روح الله آهسته سلام کرد و فتانه درحالیکه لبخند کج و کوله ای میزد گفت: س..س..سلام خو..خوش ..آ..‌مدید فتانه انگار تمام توانش را جمع کرده بود تا این جمله را مانند انسان های لال، مقطع مقطع بگوید. روح الله روبه روی فتانه نشست، محمود که مشخص بود از آمدن روح الله خیلی خوشحال است صدا زد: سعید و سعیده، مجید بیاین داداش بزرگه اومده ،یکی تون هم یه چای خوشرنگ بیارین. چند دقیقه بعد سه فرزند فتانه داخل اتاق شدند، به دست سعید سینی چای بود، بچه ها بدون اینکه سلام علیکی کنند، یک راست به سمت فتانه رفتند و کنار او نشستند، سعید خم شد وسینی چای را به شدت روی زمین گذاشت، به طوریکه نصف چای داخل سینی ریخت و سپس به سمت بچه ها رفت و هر سه به روح الله خیره شدند، طوری به او نگاه می کردند که انگار روح الله دشمن خونی آنهاست و کمر به قتلش بستند. روح الله متوجه بود که این بچه ها زیر دست فتانه و با کینه ای که او به خوردشان داده بزرگ شده اند، پس نگاهی به سینی چای کرد،چای سرد و سیاه رنگ را برداشت و یه قلپ از ان خورد، استکان را سر جایش قرار داد و رو به پدرش گفت: من میرم به باغ سری بزنم. انگار پدرش هم رضایت داشت، سری تکان داد، فتانه هم مثل جسمی بی روح به او نگاه میکرد، گویا او هم با رفتن روح الله موافق بود، روح الله از جا بلند شد و پیش خود میگفت عجب استقبال گرمی!! و یکراست به طرف باغ حرکت کرد. وارد باغ شد، باورش نمیشد این همان باغی باشد که روح الله دو سال پیش رها کرد و رفت، دیگر مثل دوسال قبل نبود که هر گوشه از باغ را نگاه میکردی باغچه ای برپا بود و کُردهای، گوجه، بادمجان و سبزی و اسفناج و یونجه و... به چشم بخورد. زمین باغ خشک بود و درختان هم انگار بی روح بودند، روح الله آستینش را بالا زد، باید به باغ میرسید. ادامه دارد به قلم :ط_حسینی ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part26_طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن.mp3
17.93M
قسمت 6⃣2⃣ جلسه بیست و ششم :در پیرامون ولایت ۱ 🌿صفحات ۷۳۸ تا ۷۶۱ ✅ "طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن" اثر حضرت آیت الله خامنه ای ═‌ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⇠•••می‌دونستی خیلی 'حِــــــــ🤍ــــــــجـــــــــاب' بهت میاد؟:))) ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا بخواد با خانمم راهی کربلا ❤️ هستیم از مرز مهران میخوایم بریم، ۳ نفر جا داریم. به عشق امام حسین کرایه نمیگیرم. یاعلی👇 https://eitaa.com/joinchat/3833660262Ca21bf7ec9e https://eitaa.com/joinchat/3833660262Ca21bf7ec9e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
🌹 #ام_المصائب . 📷از دامن زن ؛ مرد به معراج می‌رود، یعنی همین عکس. 🏴 تبریک و تسلیت به این بانو که طی
. خانم سیدمیرزایی 🅾 رقص خون: ✅ در زیارت جا معه کبیره خطاب به حضرات معصومین می خوانیم: " انتم الصراط الاقوم" "شما راههای محکم هستید" 🔴 ‌این راه پیمودنی است. این مسیر ادامه داراست. هر سری که بر زمین می افتد، هر پیکری که در خون می غلطد. تبدیل می شود به یک ستاره. ✳️ ستاره پس ازستاره ..... و این تابناکها به درخشندگی آفتاب راه را می نمایانند. به سمتی که انسان برسد به وصال انسان کامل. و فلسفه موجودیت آدم برای موجودات بازخوانی شود. 🔺 دراین راه ابراهیم‌ها در شعله عشق . رقص خون می کنند 🔺 و اسماعیل‌ها در مذبح استقامت قربانی می شوند،حتی اگر میهمان باشند. 🔺 "ابراهیم و اسماعیل" -علیهما السلام- پیش زمینه هستند برای آمادگی ذهنی بشر برای استقامت یاران اباعبدلله-علیه السلام- و منتظران حضرت منجی(عج). اساسا، میهمان کشی رسم دوستداران شیطان است . 🔹روزی دعوتنامه می دهند و بیعت می کنند،اما میهمان را تشنه به مسلخ می می‌کشانند 🔹 وروزی دیگر،میهمان محترم جبهه حق را ناجوانمردانه در سرزمین میزبان به شهادت می رسانند. 🔺واین شهادتها مهر قبول اقتدا بر ابا عبدالله علیه السلام است." یا حسین "که بگویی باید "باحسین " باشی. هم قدم و همراه و همفکر و هم جبهه. 🔸 هیچگاه استقامت حسین علیه السلام شکسته نشد. 🔹 ایستاد و خروشید و غرید و درخشید. هیچگاه سرخم نکرد. دیپلماسی اباعبدالله دکترین مقاومت بود نه دیپلماسی التماسی. 🔹 برای با حسین بودن، گام به گام. عمود به عمود، موکب به موکب باید عاشق باشی و عطشان. عاشق که شدی طلبت می کنند و عطشان که گشتی از،جام زرین شهادت سیرابت می سازند . 🔸 و رمز عبور با حسین بودن همواره و همه جانبه پا درر رکاب مسلم بودن است. پا در رکاب مسلم امام زمان(عج‌) بمانیم. لبیک یا خامنه ای ✍ زینب سادات سید میرزایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📝 ، نمایشگاه انحطاط اخلاقی غرب 🔻اساسا فلسفه جدا کردن مسابقات ورزشی زنان و مردان، نه رعایت عفت که جلوگیری از یک طرفه شدن مسابقات و باخت حتمی زنان به دلیل بالاتر بودن قدرت بدنی مردان بوده است. 🔸حتی در بعضی رشته ها از برخی ورزشکاران زن آزمایشات هورمونی گرفته می شد تا اگر هورمون های مردانه آن ها بیش از حد متعارف باشد از حضورشان در مسابقات جلوگیری کنند!! 🔺اما امسال انحرافات شدید تمدن غرب در مسائل جنسی وارد بازی های هم شده و به بهانه واهی آزادی انتخاب جنسیت، این دو مرد توانسته اند با معرفی خود به عنوان زن وارد مسابقات بوکس زنان شده و رقبای خود را به آسانی یکی پس از دیگری حذف کنند تا برای اولین بار در فینال مسابقات بوکس زنان شاهد حضور دو ورزشکار مرد باشیم !!! ✍ "قاسم اکبری"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️به محض شروع حمله نيروهاى مسلح ما عليه رژیم صهیونیستی غاصب، چنین عمل کنید ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
❓پس از 250 دستگیری در دو روز، چرا بریتانیا هنوز تحت کنترل نیست؟ 💢خشم و انزجار بوجود آمده در اعتراض به کشته شدن سه دختر جوان در ساوت پورت است 📛دامنه ی اعتراضات به شهرهای مختلف انگلیس کشیده شده و معترضین اقدام به غارت فروشگاه ها و آتش زدن اموال عمومی می کنند 📌خشونت علیه مردم، دستگیری و سرکوب مخالفان در کشوری که دایه دلسوزتر از مادر معترضین در ایران شده بود.زیبا نیست؟! 🌐منبع:https://www.theguardian.com/world/article/2024/aug/05/first-edition-far-right-violence-uk http://eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_پنجاه_یک 🎬: بالاخره بعد از گذشت ساعتی محمود و روح الله به روستا رسیدند
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: روح الله بیل به دست از این ور به آن ور می رفت و مانند رباتی که قشنگ میداند چه کند، تند تند کار میکرد و اصلا حواسش به گذشت زمان نبود، راه آب درختان سیب را باز کرد که ناگهان با صدایی از پشت سرش به خود امد: به به روح الله جان، رسیدن به خیر، چه شده که اینورا پیدات شده؟! روح الله به پشت سرش برگشت و با دیدن عمو، دست از کار کشید و گفت: سلام عمو، ببخشید متوجه اومدنتون نشدم، اینقدر سرگرم کار بودم که... عمو سری تکان داد و‌گفت: آره دیدم، از وقتی رفتی نه تنها این باغ که باغ مادربزرگت هم از رونق افتاده تو واقعا نعمتی بودی و ما نمی دونستیم هااا و بعد کمی جلوتر آمد، شانه های مردانه روح الله را در دست گرفت و ادامه داد: حالا چی شد برگشتی؟ نکنه اون هنرنمایی بابات باعث شده فتانه به دست و پا بیافته و تو رو بکشونه اینجا تا محمود به مقصودش نرسه و فتانه را طلاق نده هااا.. روح الله با تعجب خیره به عمو شد ، یعنی از چه هنرنمایی حرف میزد؟ البته عمو با متلک میگفت هنرنمایی، حتما یه اتفاقی افتاده،پس گلوش را صاف کرد و گفت: مگه بابا محمود چه کرده؟ فتانه که سکته کرده و الانم طبق گفته بابام، نادم و پشیمون هست، برای همین دنبال من اومدن.. عمو قهقه ای زد و با دست به پشت روح الله زد و گفت: حالا زوده، بزرگ بشی میفهمی هنرنمایی چی چی هست و بعد انگار میخواست راز مهمی بگه، سرش را به گوش روح الله نزدیک کرد و آرام تو گوشش گفت: ببین عمو، من خیرخواه تو هستم، از من میشنوی به حرف فتانه گوش نکن و لقمه ای را که برات گرفته، بنداز دور، فتانه همانطور که برا عاطفه نقشه داشت و سیاه بختش کرد، برا تو هم نقشه داره، اون زن چشم دیدن شما دو تا را نداره اینو تو گوشت فرو کن و گول ظاهرش را نخوری هااا روح الله که هر لحظه تعجبش بیشتر میشد گفت: یعنی چه؟! چه لقمه ای؟ من در جریان نیستم تازه یک ساعت نیست که رسیدم روستا عمو شکوفه ای از درخت پیش رویش چید و گفت: پس همونه، تازه رسیدی، امشب بعد از اتمام کارت نرو خونه خودتون،بیا پیش مادربزرگ تا خوب برات بگه چه آشی برات پختن.. روح الله که انگار بچه ای سمج شده بود گفت:نزدیک غروب هست،بیا با هم قدم زنان بریم خونه مادربزرگ که فردا طرف صب برم باغ مادربزرگ و همین الانم بگو‌چی هست که من بی خبرم؟! عمو سری تکان داد و مناظر شد روح الله آبی به دست و روش بزنه، روح الله به طرف جوی باریک آب رفت و مشتی آب به صورتش زد و از جا بلند شد و با عمو از در باغ بیرون رفتند. عمو همانطور که اطراف را از نظر میگذراند گفت: حقیقتش قبل از اومدن تو بین فتانه و محمود شکراب شده و محمود برای اینکه فتانه را از سر راهش برداره شرط کرده که تو رو برگردونه و چون میدونست فتانه به خون تو تشنه هست همچی شرطی گذاشت که فتانه پا پس بکشه و تمااام..اما فتانه خیلی زیرک تر از اونه که میدان را خالی کنه، به پدرت قول داد تو را برگردونه و برات زن بگیره، تازه یکی از اقوام خودش هم برات در نظر گرفته، از من میشنوی عمو به طرف قوم و خویشا فتانه نری که اینا یک مشت بی فرهنگ و بی بوته هستن و بدبخت میشی بدبختتتت...اگرم خواستی زن بگیری اصلا آشنا نگیر برو یه غریبه را بگیر، اصلا یکی بگیر که مثل خودت درس دین خونده باشه...بد میگم؟! روح الله که کلا مغزش هنگ کرده بود و گیج شده بود و هزاران سوال در ذهنش پیچ و تاب می خورد و با خود می گفت یعنی بابام چه کرده؟! یعنی فتانه به چه قیمتی حاضر شده که من برگردم و برام زن بگیره! یعنی و....همانطور که غرق افکارش بود، بی صدا در کنار عمو قدم برمیداشت تا به خانه مادربزرگ رسیدند... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part27_طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن.mp3
21.27M
قسمت 7⃣2⃣ جلسه بیست و هفتم : در پیرامون ولایت ۲ 🌿صفحات ۷۶۴ تا ۷۸۹ ✅ "طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن" اثر حضرت آیت الله خامنه ای ═‌ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا