Part04_هفت شهر عشق.mp3
9.23M
📚کتاب
هفت شهر عشق
"نگاهی نو به حماسه عاشورا"4⃣
📌حجت الاسلام خُدّامیان، کتاب را با استفاده از 123 منبع تاریخی معتبر، به خوبی در قالب رمان مستندسازی کرده است
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
🔴زن غربی برای پیشرفت اجتماعی مجبور به مردواره شدن است
تعبیری که حضرت آقا درباره زنان غربی دارند این است که جنسیتش بر انسانیتش میچربد در واقع بیهویت و بیپشتوانه است. دلیل آن سیاستهای غلطی در غرب وجود دارد و متاسفانه زنان هم به این سیاستها دامن زدهاند زن غربی برای ابراز وجود خود معتقد است باید مردواره باشد یعنی مانند یک مرد تلاش کند و زیباییهای زنانه خود را فقط برای سودجویی خرج کند او باور کرده است و به او قبولاندهاند اگر انسان باشد باید مردواره زندگی کند لذا تن به خانه داری تربیت فرزند نمیدهد
🔻زن غربی روحیه لطیف زنانگی خود را از دست داده است
🔰جوانا فرانسیس به عنوان زن غربی نامهای به زنهای مسلمان مینویسد و میگوید شما از ما پیروی نکنید ما سالانه هزاران قرص ضد افسردگی مصرف میکنیم
🔺زن غربی آن کسی نیست که هالیوود نشان میدهد واقعیت زن غربی منم که نمیتوانم مثل شما زنهای مسلمان در کنار یک مرد سالها آسایش و آرامش داشته باشم شما ۴۰،۵۰،۶۰ سال در کنار یک مرد هستید اما من دست به دست میچرخم.
🔸گرانیگاه زن غربی همان بیهویتی اوست. البته قبل این چنین نبوده است یعنی زنان غربی در ابتدابا متانت و وقار و حجاب حضور پیدامیکردند
جنبش هرکاورین در غرب همین رامیگوید که ما زنان غربی قبلاً:که پوشش سر داشتیم دربین خانواده و جامعه خیلی عزت داشتیم
بعداً برهنگی و تاخیردرازدواج وعدم ازدواج اتفاق افتاد،بنابراین خود غربیها هم معتقدندراه برون رفت از بحران غرب الگوی سوم زن است‼️
#حجاب_عفاف
#اسلام_زیباست
#در_آرزوی_ایرانی_عفیف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آزادی عجیب در استفاده از سوشال مدیا در مدارس یهودی از زبان یک معلم ایرانی
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
enc_16563670266321234661208.mp3
3.39M
•••••••••••••🎧••••••••••••
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ ↻
منو به گریههای مادرم
ببخــــــــــش حسین ...😭
🎙سیدرضا نریمانی
#مداحی | #اربعین
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
قسمت 9 عبور از جاهلیت مدرن.mp3
10.74M
⏳قسمت نهم روایت داستانی هجده بانو منتشر شد
🖋عبور از جاهلیت مدرن
﴿ بانوانی که به آرامش رسیدن با انتخاب...﴾
«...از پدری روسی و مادری ایرانی متولد شدم من نوازنده و شاعر بودم خانواده ام سختگیر نبودن و این آزادی باعث شد پام به جاهایی باز بشه نه خودم فکرشو میکردم نه خانواده ام... »
🎙 روایت بانو زهرا ظفرمند
بانویی که به خاطر ادای یک نذر از تاریکی به روشنایی آمد
✨ مجموعه پادکستهای دیندار آرام
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_پنجاه_هفتم 🎬: فتانه برای آشنایی به منزل عروس خانم رفت و از با نزدیک فا
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_پنجاه_هشتم 🎬:
سفره شام پهن بود که تلفن خانه به صدا درآمد، فتانه به سرعت از جا بلند شد و به طرف تلفن رفت و گوشی را برداشت. روح الله، با قاشق مقداری املت روی نان گذاشت و داخل دهان گذاشت و از زیر چشم حرکات فتانه را می پیمایید، لحن حرف زدن فتانه،خیلی رسمی بود و این جلب توجه می کرد، پس ناخوداگاه همهٔ جمع همانطور که خود را مشغول خوردن نشان می دادند،گوششان به حرفهای فتانه بود: بله، بله...ان شاالله به سلامتی، پس با اجازه تون فردا شب به اتفاق آقا پسر خدمتتون میرسیم....به امید خدا...خدانگهدار، روح الله که انگار دهانش خشک شده بود، از پارچ بلوری پیش رویش مقداری آب داخل لیوان ریخت و با کمک آب، لقمه اش را قورت داد.
فتانه سرجایش نشست و با اینکه میدانست همه مشتاق شنیدن هستند خودش را به راهی دیگر زد و بشقاب املت را جلو کشید که محمود با تحکم گفت: چی شد زن؟! کی بود؟! چرا سرو سنگین شدی و مثل همیشه وراجی نمی کنی؟!
فتانه اوفی کرد و گفت: کی می خواستی باشه؟ همین قوم و خویشا ررروح الله خان هستند، دستور دادن فردا شب برای آشنایی بیشتر بریم خونه شان... محمود لبخندی روی لبش نشست و فتانه که خیلی عصبانی بود و اما نمی خواست عصبانیتش بروز کنه زیر لب گفت: مردم دخترشون از سر راه اوردن...
و روح الله که انگار دختری هجده ساله بود و هیجان سراسر وجودش را گرفته بود، هیچ توجهی به حرکات فتانه نداشت، از خوشحالی همراه استرس، اشتهاش کور شده بود، با اجازه ای گفت از سر سفره شام بلند شد و به طرف میهمان خانه رفت.
داخل میهمانخانه که رسید، نفسش را محکم بیرون داد و همانطور که به بالا نگاه می کرد گفت: خدایا شکرت...
روح الله یک راست به سمت بالای میهمان خانه رفت و پشت مبل قهوه ای رنگ راحتی، کیفش را برداشت، کیف را روی میز گذاشت و درش را باز کرد، دفتری بیرون کشید ، خودکار وسطش پایین افتاد، خودکار را برداشت و دفتر را پیش رویش قرار داد.
روح الله نه از نعمت همراهی مادر برخوردار بود و نه اینک خواهری مهربان در دسترسش بود تا رسم و رسوم خواستگاری و آشنایی را به او یاد دهد، پس خود دست به ابتکاری نو زد، او می خواست تمام خصوصیات اخلاقی خودش را روی کاغذ آورد و تمام انتظاراتی که از همسر آینده اش دارد را بنویسد تا اگر وقت کم آورد ، با دادن این طومار به عروس خانم، او را کمی با روحیات خودش آشنا کند.
روح الله غرق نوشتن بود که فتانه در اتاق را باز کرد و سرش را از لای درز در داخل آورد، به روح الله خیره شد، برایش عجیب بود که روح الله با وجود شنیدن این خبر، الان بی خیال نشسته و مشغول درسش شده، وقتی دید روح الله متوجه او نشده،آرام آرام خودش را به بالای سر او رساند، غرق نوشته پیش روی او شد، خیلی عجیب بود، نوشته ای بلند بالا و تو هم تو هم...فتانه سواد نداشت اما خیلی دوست داشت سر از کار روح الله دربیاورد پس با لحنی کشدار گفت: ببینم چکار داری میکنی؟!
روح الله که غرق نوشتن بود، با صدای فتانه از جا پرید، نوشته را نگاهی کرد و گفت:, هیچی باید یه سری چیزا بنویسم...
فتانه اوفی کرد و به سمت در رفت و روح الله هم غرق در نوشتن...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
Part05_هفت شهر عشق.mp3
9.16M
📚کتاب
هفت شهر عشق
"نگاهی نو به حماسه عاشورا"5⃣
📌حجت الاسلام خُدّامیان، کتاب را با استفاده از 123 منبع تاریخی معتبر، به خوبی در قالب رمان مستندسازی کرده است
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩من حجاب استایل و بلاگر محجبه ام و بنظرم دارم حجاب رو زیبا جلوه میدم...
شاید این کلیپ پاسخ خوبی باشه درجواب این حرف
حتما ببینید👌
┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈
🌤الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ لوَلــیِّڪَ اَلْفــَرَجْ🌤
#حجاب_عفاف
#اسلام_قوی #آزاداندیشی
#در_آرزوی_ایرانی_عفیف
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_پنجاه_هشتم 🎬: سفره شام پهن بود که تلفن خانه به صدا درآمد، فتانه به سرعت
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_پنجاه_نهم 🎬:
دسته گلی از گلهای مریم و گلایل با بوی عطری دلانگیز به همراه جعبه ای شیرینی در دستان روح الله بود و فتانه با چادری مشکی با گلهای مخملی برجسته، چنان با حسادت نگاه به گلها می کرد که انگار هوویش را می نگرد، البته گلها و شیرینی را خود روح الله تهیه کرده بود و فتانه اصلا صلاح نمیدید که همین را هم تهیه کنند.
پیراهن سفید یقه آخوندی انگار برتن روح الله برق میزد و با شلوار مشکی که هیبت مردانه روح الله را مردانه تر و خوشتیپ تر می کرد، بر جذابیت او افزوده بود.
در خانه که باز شد، چهره آقای مقصودی پدر فاطمه پیدا شد و با روی گشاده آنها را به داخل تعارف کرد، اول محمود و بعد فتانه و نفر آخر روح الله وارد خانه شد.
روح الله سلام علیکی کرد و متوجه نگاه تیزبین آقای مقصودی شد که از همین ابتدای راه او را زیر ذره بین برده بود، وارد هال شدند و اینبار مادر و خواهر و داداش عروس خانم به پیشواز آنها آمدند، روح الله سرش پایین بود و نگاهش زمین را می کاوید و گل و شیرینی را به دست خانمی داد که احساس می کرد مادر عروس خانم است.
روی مبل سه نفره کرم رنگ با کمینه های طلایی در حالیکه بابا محمود وسط فتانه و روح الله بود، نشستند.
بعد از تعارفات معمول و معرفی روح الله توسط بابا محمود، آقای مقصودی راجع به شغل و درس و... از روح الله سوالاتی کرد و بعد اجازه آوردن چای را صادر کرد.
با ورود فاطمه با چادر سفید رنگی که گلهای ریز قرمز داشت به هال، برای روح الله انگار عطر دل انگیزی در فضا پیچید، روح الله همچنان سرش پایین بود و اینقدر هیجان داشت که نفهمید کی عروس خانم به جلوی او رسید و چای تعارف کرد.
روح الله آهسته سرش را بالا آورد و نگاهش در نگاه دختری که انگار زیباترین دختر روی زمین بود، قفل شد.
گویی با همین نگاه بندی درون دلش پاره شد و شاید هم وصل شد به بندی دیگر در درون قلبی دیگر...
نگاه مردانه و زیبای روح الله هم قلب فاطمه را به تلاطم انداخته بود و آنقدر این حس قوی بود که لرزش به دستان فاطمه رسید و تکان خوردن و لرزش استکان های چای گواهی بر این موضوع بود.
روح الله که دیگر تاب نگاه ستارهٔ جذاب دنیایش را نداشت، استکانی چای برداشت و سرش را پایین انداخت، انگار لرزشی هم بر جان روح الله افتاده بود، چرا که با دو دست استکان چای داغ را چسپیده بود.
عروس خانم چای را تعارف کرد و روی مبل تک نفره ای کنار مادرش نشست.
فتانه بدون حرف با چشمانی که از حسادت دو دو میزد به فاطمه خیره شده بود که محمود سکوت را شکست و گفت: حالا اگر امکان داره این دختر خانم عزیزتون با پسر ما کمی حرف بزنن و سنگاشون را وا بکنن تا ببینن اصلا به درد هم میخورن یا نه؟!
پدر فاطمه با لبخندی گفت: باشه از نظر ما مشکلی نیست، بعد رو به فاطمه ادامه داد: فاطمه جان، حاج آقا را راهنمایی کن اتاقت و با هم صحبت کنید.
فاطمه که لپ هاش مثل دوتا سیب سرخ گل انداخته بود از جا بلند شد، دری را که رو به روی اوپن آشپزخانه بود نشان داد و با صدای لرزان همانطور که سرش پایین بود گفت: بفرمایید...
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
Part06_هفت شهر عشق.mp3
8.89M
📚کتاب
هفت شهر عشق
"نگاهی نو به حماسه عاشورا"6⃣
📌حجت الاسلام خُدّامیان، کتاب را با استفاده از 123 منبع تاریخی معتبر، به خوبی در قالب رمان مستندسازی کرده است
✅پایان
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸نروژ است. پسری مسلمان هنگام گرفتن دیپلمی یا چیزی شبیه این با معلم زنش دست نمی دهد. معلم اصرار می ورزد و دست او را می کشد اما پسر تسلیم نمی شود. معلم می گوید اینجا نروژ است و برای اینکه بتوانید اینجا زندگی و کار کنید باید با زنها دست بدهید.
🔹ادغام فرهنگی شان همین است. احترام به آداب و فرهنگ ها و دین های مختلف همین است. یا در فرهنگ ضد دینی، و تک قطبی و یگانه اینجا هضم می شوید، یا همینطور که این معلم زن به درستی گفت، کارفرما به شما کار نمی دهد، در مدرسه و دبیرستان و دانشگاه مورد هجمه و تمسخر واقع می شوید و در اجتماع پس زده می شوید.
🔸این نهایت احترام به عقاید و فرهنگ های متفاوت در غرب، به خصوص اروپا است.😏
🛑آنچه اینها از ادغام فرهنگی مهاجرین می گویند یعنی پسران و دختران مسلمان دست از فرائض دینی بکشند، مشروب بخورند، عشرت جو باشند، هم خوابگی های متعدد داشته باشند، شبیه آنها لباس بپوشند، حجاب نداشته باشند و حتی عقاید سیاسی شان شبیه آنها باشد. و این سوالاتی است که به صورت مستقیم و غیرمستقیم در انواع مصاحبه های تحصیلی و شغلی از آنها پرسیده میشود
------.....*:*......-----
🌤اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌤
#نروژ #ایران
#حجاب_عفاف
#اسلام_زیباست
#در_آرزوی_ایرانی_عفیف
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مبینا نعمت زاده: تو دلم به امام حسین(ره) گفتم بابام رو می فرستم کربلا، یه شیرینی بهش بده
➺ @Twitter_eita [عضویت]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نتیجه ی حضور بانوان در ورزشگاه ها و تماشای فوتبال...😔
صرفا جهت تأمل...
قبلا به مناسبتی نوشتم:
🔸 فوتبال مدرن، «این سوغات بزک کرده انگلستان و غرب» تا کجا قرار است برای ما تعیین تکلیف کند!؟
👈 یک روز اندیشه سکولاریسم و جدایی دین و مذهب از فوتبال را دیکته می کند!
👈 یک روز ممنوعیت دخالت دولت و سیاست در فوتبال را دیکته می کند!
👈 یک روز بازی کردن در تاسوعا و عاشورا را بر ما دیکته می کند!
👈 یک روز ورود بانوان به ورزشگاه ها را!
👈 یک روز سانسور کردن حاج قاسم را! (آن طور که می گویند)
🔸 لابد در آینده به ممنوعیت حجاب در ورزشگاه و رسمیت دادن به اسرائیل و ... هم می رسد!!🤦♂
🔸 برای ما که مدعی عینیت سیاست و دیانت هستیم!
برای ما که مدعی استقلال هستیم!
تا کی و کجا قرار است این قانون های دیکته شده از فیفا را به اسم «قوانین و قواعد بین المللی» بپذیریم!
🔸 طرف با ذوق و حرارتی وصف ناپذیر! می گوید: «فیفا دخالت سیاست و دین در فوتبال را ممنوع می داند.» 😏
اما بیچاره نمی داند و نمی فهمد که همین کار فیفا، خودش یک سیاست و دیانت هست، آن هم سیاستی سکولار و دیانتی تحریف شده!!
✅ و ما هم دلخوش به مسلمانی خود!
یاعلی🌹
#طلبه_ای_در_قم
محمد صالح مشفقی پور
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➰
❌ ۵۰ زن در هند به یک مشروب فروشی که تازه افتتاح شده بود حمله و آن رو ویران کردند...
🔻این زنان قبلاً تهدید کرده بودند که افتتاح مشروب فروشی هایی که شوهرانشان را معتاد کند و زندگی خانوادگیشان را به خطر بیاندازد را تحمل نمی کنند.
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
قسمت 11 متولد 19 تیر.mp3
10.03M
⏳قسمت دهم روایت داستانی هجده بانو منتشر شد
📅متولد ۱۹ تیر
«...میگن هر کی برادر داره انگار به کوه تکیه داده اما اصلا اینطور نیست! برادر یعنی آیینه دق . هر موقع برای بیرون رفتن آماده میشدم سریع پیداش میشد و با صدای بلند طوریکه مادرمون هم بشنوه میگفت: خانم با این سر و وضع دوباره کجا قراره تشریف ببرن! خونمون جبهه جنگ شده بود یه طرف من بودم و طرف دیگه مامان و بابا به فرماندهی برادرم... »
🎙 روایت بانو اسما اکبری
﴿ بانوانی که به آرامش رسیدن با انتخاب...﴾
✨ مجموعه پادکستهای دیندار آرام
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872