به بهانه اتفاق تلخ برهنگی در دانشگاه...
✍ محمد صالح مشفقی پور
ابتدا این جریان را بخوانید:
🔸 «شامگاه روز پنجشنبه ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۸ در ایستگاه قطار شهری شیکاگو در حضور جمعی از مردم، زنی مورد تجاوز قرار می گیرد. یکشنبه بعد از آن روز، «نیویورکتایمز» خبر آن را از قول پلیس به چاپ رساند.
👈 نکته مهم در گزارش پلیس آن بود که به جز یک نفر آن هم پس از تمام شدن ماجرا، هیچ کس برای کمک به قربانی از جای خود حرکت نکرد و این به رغم آن بود که این تجاوز در ساعت های پر رفت و آمد روز انجام شد. فریاد زن هم بی پاسخ ماند.
🔸 اندکی بعد کارآگاه مارتین گفت: چندین نفر به آن صحنه می نگریستند و زن از آنها کمک خواست، اما هیچ کس به او پاسخی نداد. جالب آن که تجاوزگر به قربانی خود در همان حال، دستور می دهد که لبخند هم بزند و او هم به اجبار چنین می کند.
🔸 در این میان از جمع حاضرین تنها یک نفر! پس از فریادهای مکرر زن که مورد تجاوز قرار گرفته به خیابان می رود، جلوی ماشین پلیس را می گیرد و از آنان می خواهد تا برای دستگیری آن شخص اقدام کنند.»
جریان بالا، بخشی از مقدمه کتاب مستشرقی آمریکایی/انگلیسی به نام مایکل کوک است.
🔸 او از عدم وجود یک وظیفه در فرهنگ حقوقی غرب برای واکنش به چنین جریان های تلخی، گله می کند...
🔸 در ادامه می گوید: «اما اسلام برعکس، نام و تعالیمی ویژه برای چنین وظیفه اخلاقی گسترده ای دارد. نام آن امر به معروف و نهی از منکر (سفارش به کار نیک و باز داشتن از کار زشت) است...»
🔸 این حادثه باعث جرقه ای در ذهن این شخص می شود به طوری که حدود ۱۵ سال از وقت خود را صرف بررسی و مطالعه ۱۷۰۰ کتاب و مقاله می کند. او موفق به نوشتن جامع ترین کتابی شد که تا کنون درباره امر به معروف و نهی از منکر نوشته شده است.
📍جالب هست که بخش نسبتا زیادی از کتاب خود را به نظرات فقهای شیعه از شیخ کلینی(ره) تا عصر حاضر به ویژه احیاء و ترویج آن به وسیله امام خمینی(ره) و شاگردانش اختصاص داده است.(۱)
🔹 در قضیه برهنگی زنی بی حیا، به هر دلیلی که بوده باشد. بی تفاوتی حاضرین، فیلم برداری و حتی دفاع بعضی ها از این اقدام زشت، نشانه های خطرناکی برای دلسوزان فرهنگِ ایمانی جامعه است.
🔸 متأسفانه دستانی جاهلانه و بعضی مغرضانه تلاش کرده و می کنند که این احساس مسؤولیت اجتماعی را با راه های مختلف در جامعه تضعیف کنند که به عنوان مثال نتیجه اش در سیاست، مشارکت پایین در انتخابات و در عرصه فرهنگ، بی تفاوتی و عادی شدن ناهنجاری هاست.
در حالی که در قرآن، ملاکِ بهترین امت بودن مسلمانان به همین احساس مسؤولیت اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر کردنِ آنان است. (آل عمران،۱۱۰)
🔸 جالب است که به نظر می رسد رسول خدا(ص) در روایتی، یکی از مراحل سیر انحطاط اخلاقی در جامعه را ترک امر به معروف و نهی از منکر می داند.
📍 (کافی، ج۵، ص۵۹)
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شکایت گناهکار از مومن بی تفاوت ! 😓
«حجت الاسلام محمودخانی»
#واجب_فراموش_شده
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
﷽
🔘 میکروب گناه
✍️🏻 جامعهای که از حدود الهی تجاوز کند، تکلیفش را درست تشخیص ندهد، رابطهاش را با دوست و دشمن درک نکند، راهبرد اقتصادی که خدا دستور داده را رعایت نکند -قرض ندهد ولی ربا بدهد- این جامعه محکوم به زوال و نابودی است.
⬅️ این وضعیت شامل افراد، خانوادهها و کل بشریت میشود. اگر هر کسی حدود را مراعات کند، به بهشت و سعادت میرسد.
و البته تجاوز از حدود الهی هم به سرعت عواقب خود را نشان میدهد و ساختار زندگی را به هم میریزد.
✍️🏻 همانطور که میکروب چون با بدن ناسازگار است وقتی میآید همه چیز را به هم میریزد، گناه هم چون در نفس انسان تعریف نشده، وقتی بیاید باعث فساد و بیماری روح و قلب میشود و هارمونی وجود انسان را مختل میکند.
یک گناه میتواند همه چیز را فاسد کند.
📌 برگرفته از جلسات «جهاد با نفس»
♦️استاد امینی خواه
#زوال_جامعه
#حدود_الهی
#گناه
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت ششم🎬: یک شب در قصری سوخته به صبح رسید و شاهزاده خانم در بین کسانی که روزگار
شاهزاده ای در خدمت
قسمت هفتم 🎬:
بالاخره بعد از گذشت روزها ،کاروان غنائم به حبشه رسید و آنها یک راست به سمت قصر رفتند، چون پیش قراول کاروان ، زودتر رسیده بود و خبر فتح بزرگ و غنائم زیاد را به پادشاه داده بود ، همگان منتظر رسیدن غنائم بودند.
رسم دربار چنان نبود اسیرانی را که قرار بود به عنوان غلام و کنیز از آنها استفاده کنند به محضر پادشاه بزرگ حبشه ، نجاشی ببرند،بلکه آنان را در مکانی که مختص خدمه بود می بردند و فقط تعداد آنها را خدمت پادشاه می گفتند و لیست غنائم هم خدمت پادشاه میبردند و فقط کالاهای ارزشی و طلا و جواهرات را حضور پادشاه می بردند.
اما وقتی وارد قصر شدند، شاهزاده خانم را از دیگر اسرا جدا کردند، حالا او میدانست که از خانواده اش جز خودش کسی زنده نیست که اگر بود حتما انها هم اسیر میشدند و شاید هم زنده مانده بودند و موفق به فرار از قصر شده بودند، در هرصورت این دخترک هیچ آشنایی در جمع نداشت.
دخترکِ سر به زیر و اسیر را همراه صندوق های طلا و جواهر وارد سالن بزرگ قصر کردند.
با ورود آنها ، نجاشی ،صاف بر تخت نشست، صندوق ها را یکی یکی پیش بردند و نجاشی از برق دیدن جواهرات رنگ ووارنگ چشمانش می درخشید و ناگهان در این میان ، متوجه دخترکی محزون که در کنار غنائم قرار داشت ، شد.
نجاشی از جا بلند شد ، نزدیک دخترک شد و همانطور که با تعجب سرتا پای او را از نظر می گذراند ، رو به سرلشکر سپاهش گفت : این کنیزک زیبا چرا اینجاست؟ موضوع خاصی در میان است یا فقط به خاطر رخسار زیبایش او را به نزدمان آورده اید تا مختص خود برگزینم او را؟!
سرلشکر سپاه که مردی سیه چرده و قد بلند بود ،گلویی صاف کرد و با حالت خبردار ایستاد وگفت : قربان ،این دختر ،شاهزادهٔ سرزمینشان بود که در انبار جواهرات او را پیدا کردیم ،گویا به حکم ملکه ،او را در آنجا زندانی کرده بودند...
نجاشی، با شنیدن این حرف با صدای بلند شروع به خندیدن نمود و گفت ،زندانی به اسارت درآمد ، آخر برای چه؟ و رو به دخترک گفت : دختری جوان و زیبا مثل شما چه خطایی کرده که در انبار جواهرات حبس شده؟!
دخترک که از هجوم نگاه ها به سمتش ، احساس بدی داشت ، سرش را پایین انداخت و هیچ نگفت و باز همان سرلشکر به سخن درآمد و گفت : گویا به پرستش خدایانشان اعتراض داشته و از رفتن به مراسم خدایان سرپیچی نموده...
نجاشی این بار با محبتی عمیق دخترک را نگاه کرد و همانطور که به دور او می چرخید گفت : جواهری در میان جواهران...براستی که او دختری خوش یمن و میمون است ،من او را میمونه می نامم....مبادا به این دختر بی احترامی کنید ، او را با هدایای دیگر باید به نزد محمدبن عبدالله ، رسول خدا به عربستان بفرستیم و سپس روبه روی دخترک ایستاد و گفت : ببینم ...میمونه....از ما خواسته ای نداری؟
ادامه دارد....
🖍به قلم :ط_حسینی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت هفتم 🎬: بالاخره بعد از گذشت روزها ،کاروان غنائم به حبشه رسید و آنها یک راست
شاهزاده ای در خدمت
قسمت هشتم 🎬:
دخترک سرش را آرام بالا گرفت و با لحنی ملایم و محجوبانه گفت : من....من...
پادشاه با ملالفطتی پدرانه گفت : توچی؟ می بینم که زبان ما را هم می فهمی...حرف بزن دخترم..
دخترک آرام نفسی کشید و ادامه داد : من می خواهم بدانم این شخصی که از او نام بردید و می گویید رسول خداست...کیست و رسول کدام خداست؟ یعنی خدایش کیست؟
نجاشی لبخندی بر لبان سیاه و کلفتش نشست و گفت : ایشان محمدبن عبدالله است ،آخرین پیامبری که مبعوث شده و مژدهٔ آمدنش در انجیل هم داده شده ، خدای او خدای ما ، خدای تمام جهانیان است ، آفریدگاری که زمین و آسمان و خورشید و ماه و ستارگان و درختان و انسانها و همه و همه چیز را که پیرامونمان می بینیم و نمی بینیم آفریده است ، خدایی نادیده که به گفتهٔ رسولش ، از رگ گردن به مانزدیک تر و از مادر به ما مهربان تر است...
نجاشی سخن گفت و گفت ، هر حرفی که میزد ، قلب دخترک بیشتر در سینه اش به رقص در می آمد ، انگار که مطلوب خود را یافته بود ، انگار که به جواب انبوه سؤالات ذهنش ، اندک اندک نزدیک می شد.
نجاشی لختی ساکت شد و نگاهی به جمع انداخت و سپس دوباره رو به دخترک گفت : میمونه....آیا سخنانم را فهمیدی و مقصود کلامم را گرفتی؟
دخترک که هیجانی مبهم سراسر وجودش را فرا گرفته بود ، سرش را تکان داد و با صدایی که از شوق می لرزید گفت : می شود....می شود هر چه زودتر ما را به نزد رسول خدا بفرستید؟!
نجاشی با صدای بلند خندید و رو به جمع گفت : ببینید که اعجاز نام محمد چگونه است ؟ از ورای فرسنگها فاصله...قلوب مردمان را اینچنین به سمت خود و خدا می کشد... براستی که محمد رسول خدا و کلامش حق است و بر ضمیر حق جویان و حق طلبان می نشیند و سپس رو به دخترک کرد و گفت : بروید و اندکی استراحت کنید ، خستگی سفرتان را که گرفتید ، شما را راهی سفر به مدینه النبی می کنم...
با این حرف نجاشی ، غنائم و دخترک را از درب دیگر سالن بیرون بردند و در کمال احترام ، اتاقی بزرگ و وسیع با دیوارهای سفید و مشعل های فروزان که روی زمین فرش های نرم و ابریشمین ،گسترده بودند ، در اختیار میمونه که انگار نیامده خودش را در دل پادشاه جا کرده بود ، قرار دادند...
اما این زر و زیور و مکان های شاهانه ، برای میمونه که در قصری بزرگ قد کشیده بود ، اندکی هم مورد توجهش قرار نگرفت ، او به روزهای آینده می اندیشید...به رسولی که فقط وصفش او را دگرگون کرده بود و به خدایی که در فطرتش بود و او تا آن لحظه از آن خبرنداشت و الان دل دل می کرد تا بیشتر بشناسدش...
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
015.mp3
1.37M
🎙 رابطه صحیح زن و شوهر
🌴 بخش پانزدهم
⭕️ توقّعات طبیعی دو طرف
🔴 #دکتر_حبشی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واجب فراموش شده👆👆
♦️ یک مثال ساده بازبان ساده
#واجب_فراموش_شده
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دختران تمدن ساز.pdf
1.29M
🌷 دختران تمدن ساز
🔰 بازخوانی نقش و جایگاه #دختران ایران اسلامی دربیانات آیت الله خامنه ای
#حیا #عفت
#پایه_متوسطه_به_بالا
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خرافات اسلام در مورد استفاده طلا برای آقایون!!
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ سؤال: موی زن و مرد با هم فرقی ندارد، هر دو یک جنس هستند ولی چرا یکی باید پوشیده باشد ولی دیگری نه؟🤔
🎙️ سرکار خانم آمنـه خلیلی
✅ این پاسخ بسیار زیبا را گوش دهید و به دیگران نیز ارسال کنید.
#حجاب #پاسخ_عالی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
🔆 مدل و ستاره تلویزیون فرانسه مسلمان شد.
🔹مارین الحیمر، ستاره و مدل تلویزیون فرانسه، مسلمان شدن خود را آشکار و اعلام کرد که ماهها پیش به اسلام گرویده است.
↩️ در مقابل برخی از تازه به دوران رسیدههای ما که از قضا سواد و قدرت تحلیل هم ندارند میروند خارج و لخت میشوند ،و قیافهی روشنفکری هم میگیرند!
#حجاب_آزادی_حقیقی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت هشتم 🎬: دخترک سرش را آرام بالا گرفت و با لحنی ملایم و محجوبانه گفت : من....
شاهزاده ای در خدمت
قسمت نهم 🎬:
بالاخره وقت سفری دیگر فرا رسید ، کاروان اندک اندک از شهر فاصله می گرفت، شور و هیجانی در بین کاروان و مسافرانش که اغلب سربازان و بعضی تاجران حبشی بودند، در گرفته بود.
قسمتی از کاروان ، مختص هدایایی بود که نجاشی برای رسول خدا می فرستاد.
شتری سرزنده با محملی زیبا و مخملی که با رنگ سرخ و درخشانش ،به همگان می گفت که مسافرش از بزرگان است ، مسافری که شاهزادهٔ گذشته و اسیر حال و کنیز آینده بود، پیشاپیش هدایا در حرکت بود.
دخترک ، که نجاشی نام میمونه را بر او نهاده بود سوار بر این شتر، در کجاوه به تنهایی نشسته بود و خوب می دانست به همراه او تعدادی دیگر از اسرا را به عنوان کنیز و غلام، راهی سرزمین عربستان کرده اند و لطف پادشاه بود که او را بر دیگران برتری داده بود ، وگرنه او هم به کنیزی می رفت اما نمی دانست که آیا آمیشا هم در جمع اسرایی که راهی مدینه بودند ، هست یانه؟
درست است که او تنها و دور از سرزمین و خانواده افتاده بود و براستی تنهاترین فرد کاروان بود ، اما حالا خدایی داشت که او را کفایت می کرد ، خدایی که به تازگی با او آشنا شده بود....خدایی که همیشه بوده و هست و خواهد بود ، نه فرزند دارد و نه پدر و مادر...نوریست بالای نور که هیچ کس را توان دیدن او نیست اما همه کس او را در همه جا لمس می کنند و می بینند اگر دیدهٔ بصیرت داشته باشند.
میمونه ، همانطور که در حال و هوای خود غرق بود ، اندکی پارچهٔ محمل را کنار زد و به جمعی که اطرافش ،سواره و پیاده در حرکت بودند نگاهی انداخت، ناگهان در آن بین، متوجه مردی جوان شد که به او چشم دوخته بود...
مرد که سوار بر اسب بود ، تا دید که میمونه به او نگاه می کند ، انگار ذوقی درون دلش ریشه دواند، خود را به شتر او نزدیک کرد و سرش را پایین انداخت و با لحنی خاضعانه گفت : بانوی جوان ، امری دارید؟ چیزی احتیاج دارید؟ بفرمایید تا الساعه برایتان فراهم نمایم...
میمونه با تعجب به او نگاه کرد و گفت : شما کیستید و این محبت و توجهتان به من بابت چیست؟ آیا این توجهات هم سفارش نجاشی ، آن پادشاه عادل و مهربان حبشه است؟
مرد جوان که مشخص بود دستپاچه شده ، خجولانه سرش را پایین انداخت و با من و من گفت : راستش....
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت نهم 🎬: بالاخره وقت سفری دیگر فرا رسید ، کاروان اندک اندک از شهر فاصله می گ
شاهزاده ای در خدمت
قسمت دهم 🎬:
مرد جوان سرش را پایین انداخت و گفت : من هم بنده ای هستم از بندگان خدا و مأموری از سربازان نجاشی بزرگ که هر وقت کاروانی به سمت یثرب حرکت می کند ،من جزء اولین کسانی هستم که داوطلب همراهی کاروان میشوم، اینبار هم همینطور بود با این تفاوت که دلم به شور و شعفی دیگر بود.
در اینجا بود که دخترک به سخن درآمد و گفت : بندهٔ کدام خدا هستی؟ و سؤال دومم را جواب نگفتی...
مرد جوان ،نفسش را محکم بیرون داد و گفت : بندهٔ همان خدایی هستم که شما در جستجوی آن هستی و برای سؤال دیگرت باید بگویم ، درست است نجاشی سفارش شما را کرده ، اما من ، در آن مجلسی که شما را به نزد پادشاه آوردند ،حضور داشتم .
وقتی گفتند که شاهزاده ای و به اسارت درآمدی ، با دقت بیشتری حرکاتت را زیر نظر گرفتم و توقع داشتم با نخوتی که مختص بزرگان است رفتار کنی...
درست است که حرکاتت مملو از وقار بود اما چیزی از تکبر در آن نیافتم و وقتی نجاشی از شما خواست تا چیزی بخواهی که او برآورده کند...و تو گفتی زودتر مرا به رسول الله برسان... در پیش چشم من به گوهری بی همتا بدل شدی...آخر...آخر...من هم چون تو سختی این سفرها را تحمل می کنم تا به دیدار آن مرد آسمانی برسم ، حتی اگر شده برای دمی و لحظه ای کوتاه...اما دلم در گرو مهر اوست...و سپس آهسته تر ادامه داد : و اینک مهر شما هم به او افزوده شده...و به دخترک چشم دوخت تا عکس العمل او را در مقابل حرفش ببیند
دخترک اسیر ، با شنیدن حرفهای پوشیده اما واضح مرد ، دانست که چه در دل او میگذرد.
پارچهٔ محمل را پایین انداخت و همانطور که سعی می کرد با متانت رفتار کند ،گفت : ای مرد جوان ، بدان که من دیگر شاهزاده نیستم ، اسیری هستم که به کنیزی میرود ، پس دنیای کنیزان به جایی دور از عشق و عاشقی ست....
مرد جوان که کنایهٔ کلام این دخترک پخته را گرفته بود ، با هیجانی در صدایش گفت:...
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
صدا ۰۲۵.m4a
5.55M
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
💎فرستادن این صوت در گروه ها صدقه ی جاریه است🌧
صوت شماره ۲۰
🌹مبانی عفاف در خانواده🌹
(حیا باعث حفظ کرامت انسانی)
ارتباط حیا با 👇
✅ تغافل
✅ عذرخواهی
✅ اجتناب از تحقیر
✅ حفظ کرامت نفس
✅ انتقاد کردن
📣 تفاوت تخریب با انتقاد سازنده
❌ علت بیمیلی عده ای از نوجوانان نسبت به👇
✅ علم
✅ دین
✅ ازدواج
ادامه دارد...
#حیا
#کرامت
#دین
#فاطمه_کفاش_حسینی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
💌 یکی از شگردهای شیطان
#پیام_معنوی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 وقتی که حتی برهنگی و هرزگی اوباش "زنزندگیآزادی" صدای سالومه، مجری منوتو را هم در میآورد!
سالومه سیدنیا که خودش از جمله مروجین کشف حجاب و ترویج هرزگی بود حالا به نتیجه کارش اعتراض میکند:
🔺یعنی چی که لخت میشوید؟!
واقعا خیلی زشت است، مثل هشتگ "من سلیطهام"!
برای چی باید از بدنمون استفاده کنیم؟
برهنگی نه تنها در فرهنگ ایران بلکه در هیچ کجای دنیا پسندیده نیست.
#زن_حیا_افتخار
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
طالبی دارستانی، رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران: کلینیک ترک بی حجابی در تهران با هدف درمان علمی و روان شناختی بی حجابی ویژه نسل نوجوان، جوان و بانوان افتتاح خواهد شد / آیا این جماعت به دنبال منفجر کردن جامعه همزمان با قطع برق و وسط تقابل ایران و اسرائیل هستند؟ / خانم دارستانی، اگر حوزه ی علمیه اهمیت تحجر را درک کند و به من بودجه بدهد و من مصاحبه کنم: میخواهم برای متحجرین کلینیک راه بیندازم و تحت درمان قرارشان دهم چه حالی میشوی؟ / چند نفر تا کنون با این چرندیات با حجاب شده اند؟ ممنون میشوم توضیح دهید
چرا جبهه انقلاب هر روز پلشت تر و بازنده تر میشود؟
بگذارید خانم دارستانی را مثال بزنیم:
1- یا در دولت شهید رئیسی است
2- یا در ایام انتخابات درگیر انتخابات است
3- یا ما شکست میخوریم و به خاک سیاه مینشینیم تا ایشان با خیال راحت به نهاد فرهنگی که در ان کار میکرده بازگردد....
کسانی که همواره در سیستم هستند و هیچ وقت طعم شکست را نمی چشند دلیلی ندارند خودشان را ارتقا بدهند، هر روز با عملکرد غلط شکستی سهمگین تر را بر جبهه انقلاب تحمیل کرده و شمای انقلابی را سرخورده تر میکنند.
✍ کانال بچه های انقلاب
دانشگاه حجاب
طالبی دارستانی، رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران: کلینیک ترک بی حجابی در تهرا
البته نظرات کارشناسی متفاوت هست. ⚠️
به نظر من که خیلی ایده جذابی هست 👌
فکر میکنم واقعا جاش خالی بود. ⭕️
البته در اسمش لازمه تجدید نظر بشه
تا واکنش سوء اجتماعی نداشته باشه
بعد از تشریح طرح 🔍 قضاوت با شما
✍ مجتبی مختاری
جزییات طرح کلینیک ترک بی حجابی👇