8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☕️ یک فنجان معرفت ؛ رَهبریهای رهبر
🔅رهنمود امروز : خود را در مقابل خداوند احساس کنید...
✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni
☑️۲۶دی ۱۳۵۷، محمدرضا پهلوی با ۳۸۴ چمدان و صندوق اموال مردم ایران از کشور گریخت
🔸بخشی از سرمایه هایی که محمدرضا پهلوی هنگام فرار با خود برد: بیش از ۵ هزار عدد الماس، ٣۶٠ حبه مروارید، ۵٠قطعه زمرد، ۵٠ میلیون دلار منابع ارزی در بانک های ایران، ١١٨میلیون دلار منابع ارزی ایران در لندن و نیویورک
✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni
16144354473210119075817.mp3
10.59M
🎙🖤🎧
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
آه روزگار زینب 😭
#مداحی
#حسین_طاهری
#رحلت_حضرت_زینب سلام الله
🍁࿐༅ eitaa.com/hejabuni
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و ششم🎬: روزها ،روزهای غم انگیزی بود و هر لحظه اشک از چشمان فضه خادمه جار
شاهزاده ای در خدمت
قسمت صدو هفتم🎬:
علی به جلوی درب رفت و آن دو پیش آمدند ،درست است که رسم تسلیت دادن را دربین عرب به آوردن آتش و تازیانه بدل کرده بودند ، اما اینک دیگر فاطمه ای نبود که تازیانه بر بدن مبارکش فرو آورند و بین درودیوار از نفس بیاندازنش...عمر که همیشه زبان گویای ابوبکر بود جلو آمد و با پررویی تمام رو مولای تنهایمان گفت : ای پسر ابیطالب مباد برای نماز بر دختر پیامبر صلی الله علیه واله،بر ما پیشی بگیری؟!
و اُف بر دنیا طلبان که خود ، مظلومه ای را می کشند و خود را مقدم میدارند برای نماز خواندن بر پیکرش....
علی علیه السلام کودکانش را به ظاهر آرام کرد و همراه اسما و فضه ،پیکر مطهر فاطمه اش را شست و با سدر و کافور بهشتی که جبرئیل از آسمان آورده بود ، حنوط نمود و کفن کرد
و سپس فرزندانش را صدا زد تا یکی یکی با مادرشان خداحافظی کنند و جالب اینجا بود که فضه هم به مانند دیگر فرزندان صدا زد و فرمود :فضه بیا با مادرت خداحافظی کن و چه جانسوز بودند این صحنه ها و مرا یارای بیان آن نیست
شب به نیمه رسید ،علی علیه السلام،فضل و مقداد و سلمان و ابوذر و عمار و عمویش عباس را فراخواند، بر پیکر زهرا سلام الله علیها نماز خواندند و همانطور که وصیت حضرتش بود در تابوتی چوبین و پوشیده، پیکر مطهرش را قرار دادند و شبانه و بی صدا در تاریکی حزن انگیزی روان شدند تا ابوتراب ، امانتی را به خاک سپارد....
علی علیه السلام برای اینکه دشمنان ندانند ، کدام قبر از آنِ دختر پیامبر است ، چندین قبر تازه بنا نمود، صبح زود ابوبکر و عمر جلوی جماعتی از مردم، بر در خانهٔ علی علیه السلام حاضر شدند تا نماز بر پیکر مطهر فاطمه سلام الله علیها گذارند
مقداد درب نیم سوخته را به کناری زد و همانطور که امتداد نگاهش به میخ درب بود که روزگاری بر سینهٔ زهرا، نشسته بود ، فرمود: دیشب فاطمه را به خاک سپردیم...
در اینجا عمر که انگار آتش گرفته بود در حالیکه خُرناس میکشید رو به ابوبکر گفت: مگر دیشب به تو نگفتم اینها به زودی کارشان را می کنند؟!
عباس رحمت الله علیه جلو آمد و فرمود: دختر پیامبر صلی الله علیه واله وصیت کرده بود که شما بر او نماز نخوانید!
عمر که چون آتشی افروخته دم به دم گُر میگرفت رو به او گفت : ای بنی هاشم! شما از حسادت قدیمی تان دست بر نمی دارید و سپس فریاد زد و ادامه داد: به خدا قسم ، اراده کرده ام تا قبر فاطمه را بشکافم و بر او نماز بخوانم...
در اینجا بود که علی...اسدالله الغالب، این شیر بیشهٔ حق ،جلوی او ایستاد و در حالیکه با نگاه غضب ناکش او را خورد میکرد ،فرمودند: به خدا قسم ،ای پسر صهاک، اگر هدفت اینچنین باشد، دستت را به سوی خودت برمی گردانم ، خوب میدانی اگر شمشیر از غلاف بکشم آن را تا ریشه جانت فرو می برم.
در اینجا بود که عمر خوب میدانست وقتی علی علیه السلام قسم بخورد و دست به شمشیر شود هیچ از دودمان او برجا نمی گذارد، پس ساکت شد...
و اینچنین بود که با پیوند خوردن زهرا سلام الله به پدرش در ملکوت ، درد و سختی او به پایان رسید و اما تازه شروع سختی های علیِ تنها، با بچه هایی قد و نیم قد و بی مادر بود...سختی هایی که از اجتماعی به اسم «سقیفه» شروع شد و با آرام گرفتن پیکر مظلومه ای در خاک بقیع کلید خورد و تا ظهور دولت منجی آخرالزمان ،ادامه دارد....
و فضه که انگار همین امروز او هم یتیم شده بود ، امروز به اسارت درامده بود و انقدر بی تاب بود که مرغ جانش میل پریدن داشت ، با دلی اندوهگین و چشمی اشکبار سعی می کرد برای یتیمان بی مادر علی، مرهمی باشد ،هرچند که او خود را یتیم بی مادر می دانست و خود مرهمی بر دل داغ زده اش می خواست...
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت صدو هفتم🎬: علی به جلوی درب رفت و آن دو پیش آمدند ،درست است که رسم تسلیت داد
شاهزاده ای در خدمت
قسمت صد و هشتم🎬:
روزها در پی هم می گذشت ، روزهایی سخت و بی روح ،با عروج پیامبر و شهادت صدیقه طاهره و غصب خلافت از ولیّ بلا فصل او ، انگار روح و طراوت از این دنیای دون پرکشیده بود.
گویی انسان ها دچار روزمرگی شده بودند و روزگار می گذراندند اما بی هدف.. چون هدف خلقت، تحت الشعاع خواسته های سیری ناپذیر دنیا طلبان قرار گرفته بود ...
علی مظلوم، خانه نشین شده بود و وقت خود را در صحرا در پی کندن چاه آب و جان دادن به تشنه لبان و یا نشاندن درختی خرما می گذراند، اما در عین حال چراغی پر نور بود برای هدایت هدایت جویان..
دوران خلافت غصبی ابوبکر بود و این خلیفه خود خوانده هر وقت در کارش می ماند و عقلش به حکم دادن در می ماند. دامان علی علیه السلام را می گرفت چون همگان می دانستند که جز علی علیه السلام امام و پیشوایی نیست و علم او همان علم محمد صلی الله علیه واله وسلم است که در وجود علی جاری و ساری بود.
فضه بعد از عروج بانویش ،با همان جوان حبشی که مدتها بود سنگ خاطر خواهی او را به سینه میزد ازدواج کرد و همسرش ناگفته های فضه را خوب می دانست و می فهمید که جدایی فضه از خاندان رسالت و امامت کاری ناشدنیست ، پس در کنار منزل علی علیه السلام بیتوته کرد تا همسرش در کنار کسانی باشد که عاشقانه دوستشان دارد.
فضه هر از گاهی برای فهمیدن اوضاع شهر در دوران خانه نشینی مولایش به مسجد می رفت.
و امروز هم روزی از همان روزها بود ، وقت نماز بود و او نماز را به سبک پیامبرش خواند ، ابوبکر چون همیشه بر منبر خانه خدا تکیه زد .
فضه نگاهی اندوهگین به منبر انداخت ، منبری که باید جایگاه ولی بلا فصل پیامبر می بود که اکنون نبود ، فضه آهی کشید و می خواست به منزلش مراجعه کند که متوجه حرفهای ابوبکر شد.
اندکی تعلل کرد تا ببیند او چگونه خطبه می خواند که ابوبکر چنین شروع کرد:
«هان به خدا سوگند، من بهترين شما نيستم و البته به راستى من نشستن بر اين جايگاهم را ناخوش می داشتم، و دلم مى خواست كسى از ميان شما به جاى من براى اين كار بسنده می بود ، شما مپنداريد من در ميان شما با برنامه رسول خدا صلی الله عليه وآله رفتار می كنم در حالی كه من استقامت بر اين كار را ندارم رسول خدا صلی الله عليه وآله به وسيله وحی از لغزشها بر كنار می ماند و با او فرشته اى بود، ولى من شيطاني دارم كه كار مرا فرا میخواند پس چون به خشم آمدم از من دورى كنيد تا بر پوست و موى شما جاى پایى نگذارم ، آگاه باشيد که بايد مراقب من باشید که اگر به راه راست رفتم ياری ام كنيد و اگر پرت افتادم مرا به راه راست آريد.
فضه با شنیدن این کلام خلیفه خود خوانده آهی بلندتر کشید و آرام زمزمه کرد: براستی قرار است که دین اسلام را به کجا بکشانید؟ جایی که خود می دانید مستحق خلافت نیستید ، می فهمید که علم و قدرت این کار را ندارید و اعتراف می کنید که شیطان بر شما مسلط است ،پس چگونه می خواهید امام امت باشید ؟! بی شک امتی که شیطان بر امامش تسلط دارد ، به قهقرا خواهد رفت...
ادامه دارد
📝به قلم ط_حسینی
✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni
15.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️روایتی شنیدنی در مورد حضرت زینب سلام الله علیها...
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت زینب کبری(س) بر امام زمان(عج) و منتظران حضرتش تسلیت باد 🥀
🔰#استاد_عالی
#شهادت_حضرت_زینب
✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍁 زینب کبریٰ (سلام الله علیها)، دو نکته را نشان داد:
🍂 یک نکته اینکه زن میتواند اقیانوس عظیمی باشد از صبر و تحمّل؛
🍂 دوّم اینکه زن میتواند قلّهی بلندی باشد از خردمندی و تدبیر.
🔹رهبر عزیز انقلاب ؛ ۱۴۰۰/۰۹/۲۱
#استوری #تولیدی #زینب_اسوه_حیا
🍁࿐༅ eitaa.com/hejabuni