4.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 واکنش بانوان انگلیسی در مواجه با لباس های بی حجاب (سال 1964) :
😱امکان ندارد یک خانم متشخص چنان لباسی بپوشد !
فقط دختران بی بند و بار
در پایتخت انگلیس شاید این لباس را بپوشند و در محافل برقصند ....
این برای هزار سال پیش نیست،
همین دوران معاصر است !!
اینها اول روسری و کلاه داشتند ،
اول با کشف حجاب سر شروع شده ،
اما بلوزها یقه بسته بود بعد
کم کم
اربابان مد سازی و پورن و رسانه و نابودی خانواده
مرحله به مرحله عادی سازی کردند و زنان را برهنه تر کردند برای لذت رایگان تر مردان ....
و
امروز زنان بی خانواده ،
مورد لذت رایگان مردان، رها شده و
آمار تجاوز و قتل زنان نه تنها کاهش نیافته بلکه به بحران رسیده است ....
لندن بهشت چاقو کش هاااا.... هوس ران ها ...
و
در کل انگلستان وضع به اینجا رسید که
تقریبا در هر ۳ روز یک زن در انگلیس به قتل می رسد
#انگلستان
#حجاب
✍زن، زندگی، آزادی نشد، واقعیت برهنگی
زن، مرگ، قتل
شد .
═ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب 🇮🇷
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿❀رمان #واقعی ✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_ب
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #هجدهم
کنار هم نشسته بودیم...
ایوب آستینش را بالا زد و بازویش را نشانم داد:
_ "توی کتفم، نزدیک عصب یک #ترکش است. دکتر ها می گویند اگر خارج عمل کنم بهتر است. این بازو هم چهل تکه شد بس که رفت زیر تیغ جراحی."
به دستش نگاه می کردم
گفت:
_ "بدت نمی آید می بینیش؟؟"
بازویش را گرفتم و بوسیدم:
_ باور نمی کنی ایوب، هر جایت که مجروح تر است برای من قشنگ تر است.☺️
بلند خندید😁
دستش را گرفت جلویم:
_ "راست می گویی؟ پس یا الله ماچ کن"
سریع باش.😉😘
💞🌷💞🌷
.
چند روز بعد کارهای اعزامش درست شد و از طرف جهاد برای درمان رفت #انگلستان.🛫🇬🇧
من هم با یکی از دوستان ایوب و همسرش رفتم #شاهرود.
مراسم بزرگی آنجا برگزار می شد.
#زیارت_عاشورا می خواندند که خوابم برد.
💤توی خواب #امام_حسین را دیدم.
امام گفتند:
"تو بارداری ولی بچه ات مشکلی دارد."
توی خواب شروع کردم به گریه و زاری😭
با التماس گفتم:
"آقا من برای #رضای_شما #ازدواج کردم، برای رضای شما این #مشکلات را تحمل می کنم، الان هم شوهرم #نیست، تلفن بزنم چه بگویم؟ بگویم بچه ات ناقص است؟"
امام آمد نزدیک روی دستم دست کشید و گفت: "خوب میشود"💤
بیدار شدم.
#یقین کردم #رویایم_صادقه بوده، بچه دار شدیم و بچه نقصی دارد. حتما هم خوب می شود چون امام گفته است.
رفتم مخابرات و زنگ زدم به ایوب
تا گفتم خواب امام حسین را دیده ام زد زیر گریه😭
بعد از چند دقیقه هم تلفن قطع شد.
دوباره شماره را گرفتم.
برایش خوابم را تعریف نکردم. فقط خبر بچه دار شدنمان را دادم.
با صدای بغض آلود گفت:
_ "میدانم شهلا، بچه پسر است، اسمش را می گذاریم #محمد.😢
✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni🌺