eitaa logo
دانشگاه حجاب
14.2هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
182 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ رابطه عجیب پاکی با ذرت مکزیکی 🌽 ◀ یه مسیر طولانی رو طی کرده بودیم و خسته... تصمیم گرفتیم یه جا بشینیم یه چیزی بخوریم تا خستگی‌مون دربره. خواهرم پیشنهاد داد بخوریم! 🌽 . . . ◀ با صندوقدار حساب کردیم، فیش رو گرفتیم و منتظر نشستیم. بعدِ چند لحظه که رفتم تا ذرتها رو بگیرم؛ دیدم چند نفر جلوی منن و جوونی مشغول درست کردن ذرت مکزیکیه. . ◀وقتی نوبت به میرسید نیشش تا بناگوش باز میشد و یه چیزی میگفت تا بخندن! جالب بود که ذرت آقایون زود آماده میشد اما مال دخترا چند دقیقه طول میکشید! 😐 . ◀چیزی نمونده بود... فقط جلوی من یه دخترخانم با پوشش عجیب غریبش بود و یه دختر ! دختر مانتویی فیش رو با و داد! پسرک هم باهاش خوش‌وبشی گرمی کرد و کرد تا بیشتر بتونه هم دید بزنه هم فک... حالا بعد چند دقیقه لیوان ذرت دختر پُر شده بود! روش هم کلی ریخته شده بود! سفارشیِ ◀نوبت دخترخانم چادری مثلا امروزی شد! پسرک به همون شیوه سوالای بی‌موردی کرد و خوش‌وبش!! چطوری دوست دارید؟ این جوری بهتره یا اون جوری؟ اینو بریزم یا نریزم؟ هوا چقدر سرد شده نه؟ فلفل قرمز خیلی خوشمزه‌تره مگه نه؟! دوباره بعد از چند دقیقه و خنده، یه لیوان سر پُر ذرت با کلی کنجد آماده شد! . دیگه نوبت من بود! ◀پسرک لبخند زد و گرمی کرد! و عصر به خیر گفت! منتظر بود تا منم به گرمی جواب بدم. ولی خیلی اما کاملا سلام کردم! فیش رو دادم و منتظر موندم... بدون هیچ حرف اضافه‌ای! . ◀سریع نیشش رو جمع کرد و مشغول کارش شد. حساب کار دستش اومد! زود ۲تا لیوان ذرت داد! چند دقیقه هم طول نکشید! در مورد هوا و طعم چیزهای مختلف هم نظرخواهی نکرد! اما ... ۲تا لیوان سرخالی و بدون کنجد!! شاید میخواست ناراحتم کنه یا شایدم میخواست با عشوه و خنده ازش بخوام لیوان من رو هم پُر کنه و کنجد بریزه و این آخرین راه حلی که بود که به رسیده بود... اما من هیچ واکنشی نشون ندادم‼️ . ◀خیلی اتفاقی خواهرم نگاهش به میز بغلی افتاد! پرسید: چرا لیوانهای ما سرخالیه؟! چرا کنجد نداره؟! 😀 خنده ای کردم و گفتم: اونایی که تو اون لیوانا میبینی جایزه هست. دوتا قاشق ذرت بیشتر و یک قاشق کنجد فقط همین...!😖 مطمئن باش ذرتای ما هم هم !😋 چون شهوت و عشوه و لاس و چیزای دیگه قاطیش نیست...👌🏻 خنده ای کرد و گفت: آهان حالا فهمیدم! چه تنگاتنگی بین پاکی و ذرت مکزیکی هست! 😇 و هردو با هم خندیدیم😄 🎓 دانشگاه حجاب 🎓 🌺 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 🌺
پیرمردی از راهی می گذشت... در مسیر جاده و در کنار درختی، و جوانی را دید که در تنهایی می خندند و می کنند! پیرمرد سرش را پایین انداخت تا از کنار آن ها عبور کند😔 • پسر جوان که متوجه سر به زیری پیرمرد شده بود، با لحنی مسخره😏 گفت: نگران دیدن ما نباشید، کائنات از این که شما ما را ببینید شما را مجازات نمی کند و از شما راضی خواهد بود!! • دختر جوان هم با خیرگی گفت: من مطمئنم کائنات از شما راضی خواهد بود. مگر ممکن است کائنات از چنین فرد سر به زیری راضی نباشد؟😏 • پیرمرد لبخندی زد😊 و ایستاد و از دختر جوان پرسید: به نظرت از تو هم راضی خواهد بود که اینجا با این پسر خلوت کرده‌ای؟!😒 • دختر جوان با تعجب پرسید: چه کسی راضی خواهد بود؟🙄 • پیرمرد گفت: آینده‌ات را می گویم، کسی که قرار است پدر بچه‌هایت شود و تا آخر عمر همراه تو زندگی کند. آیا همسر آینده‌ات از این که تنها و در یک گوشه خلوت با یک پسر غریبه نشسته‌ای راضی خواهد بود؟!😐 دختر جوان هاج و واج به پیرمرد خیره ماند و چیزی نگفت😳 اما پسر جوان به دفاع از دختر برخاست و گفت: از کجا می دانی که راضی نخواهد بود؟!😒 • پیرمرد با لبخند گفت: تو الان راضی هستی که چند سال بعد با دختری ازدواج کنی که قبل از تو با پسری غریبه خلوت کرده است؟! پسر جوان که رگ غیرتش بلند شده بود، با خشم😠 گفت: اگر هم راضی نباشم به تو هیچ ربطی ندارد!😕 • پیرمرد به دختر جوان نگریست و گفت: پس تنها کسی که از وضعیت اکنون تو راضی خواهد بود همین پسر است! ☝️اگر عشق این پسر حقیقی است، باید آن را با ثابت کند، وگرنه مطمئن باش تو را ترک کرده و با کسی ازدواج می‌کند که مثل الان تو نباشد. 🎓 دانشگاه حجاب 🎓 🌺 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 🌺