آقای غرغروی شماره ۱
به نظرش مدال خودش ارزشمندتر بود. اما مسئولان ورزش کشور نظر دیگری داشتند. سالها بود که سر این ماجرا غر زده بود. خودش و همه پارالمپیکی های دیگر. اینکه آنها بتوانند با محدودیت های حرکتی و اجتماعی ای که دارند برای کشور مدال آور باشند، موفقیت بزرگی بود. خیلی بزرگتر از موفقیت ورزشکاران المپیکی. اما چرا مزایای آنها وقتی به مدال می رسیدند کمتر از مدال المپیکی ها بود؟ تبعیض به این بزرگی دلسردش می کرد. قبل از پارالمپیک با خودش گفت: «این بار آخر است! دیگر شرکت نمی کنم.» به مدال طلایی که گرفته بود با اندوه نگاه می کرد اما وقتی شنید که آقای رئیس جمهور دستور داده مزایای هر دو رقابت بین المللی یکسان باشد، احساس کرد همه خستگی ها و رنج هایش تمام شدند. همین که یکی بهشان فکر کرده بود و غرهایشان را شنیده بود، برایش دلچسب بود. خوش به حال آنها که به جای غر زدن درست رای داده بودند.
✍ #فائضه_غفارحدادی
#رای_عزیز_من
#به_جای_غرزدن #رای_بده
#اهمیت_به_ورزشکاران
#شهر_غرغروها🤪 @dimzan
═ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
خانم نگران
بچه ی اولش ناررس به دنیا آمد.
بیمارستانی که برای زایمان رفته بود، بخش مراقبت های ویژه نوزادان نداشت. یک آمبولانس مخصوص با قیمت بالا اجاره کردند که نوازدشان را برسانند بیمارستان دولتی ای که NICU داشته باشد. چقدر دوندگی کردند و آشنا واسطه کردند تا یک تخت خالی در یکی از بیمارستان ها پیدا شد.
نگرانی آن ساعت های سخت نشسته بود توی جانش و وقتی دکتر گفت که وضعیت دوقلوهای سی و چهار هفته ش ناپایدار شده و همین روزها ممکن است به دنیا بیایند، یاد آن شب افتاد و غر اش را به دکترش زد و منتظر بود که دکتر هم بنالد از کمبود تخت مراقبت های ویژه. ولی دکتر لبخند مهربانی زد و گفت: «نگران نباش دخترم. از اول این دولت تعداد کل تخت های NICU کشور دو برابر شده. جا برای بچه های تو کم نمی یاد.»
#رای_عزیز_من
#به_جای_غرزدن
#رای_بده
#خدمات_درمان
#شهر_غرغروها🤪
#فائضه_غفارحدادی @dimzan