eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
188 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗نگاه خدا💗 تصمیم گرفتم با مترو بروم. سر ساعت رسیدم. داخل محوطه همه نگاهم میکردند و زیر لب پچ پچ میکردند. نفس عمیقی کشیدم. از پله ها بالا می‌رفتم که یکی صدام زد. - سلام ساحره جان خوبی؟سلام عزیزم دیشب تا صبح فکرم درگیر تو بود! بهتری الان؟ - میبینی که فعلا زنده م. خدا رو شکر ، کجا میری؟ - دارم میرم بپرسم ببینم میتونم ساعت و روزای کلاسمو عوض کنم؟ ساحره : چه فکر خوبی کردی میگم کارت تمام شد بیا کافه دانشگاه من اونجام کلاسم دیر تر شروع میشه. رفتم دفتر دانشگاه. ماجرا را تعریف کردم. با کلی خواهش و التماس کلاس‌هایم راجابه جا کردم. تنها یک کلاس مشترک با یاسری داشتم. در کافه دنبال ساحره میگشتم. ساحره بلند شدو صدام کردم. امیرطاها و محسن هم بودند. خوب چیکار کردی ساراجان؟ - فقط یه کلاسو نمیشد کاری کرد که مجبورم تحمل کنم. لبخند امیرطاها را در چهره اش دیدم. محسن گفت: خوب خیلی خوبه اون یه روزم خیلی مواظب خودتون باشین از این آدمی که من دیدم هر کاری از دستش بر میاد . با اه گفتم: میدونم. -خوب حالا چه روزایی رو برداشتی؟ - سه‌شنبه و پنجشنبه و جمعه فشرده صبح تا غروب ساحره: ما هم کلاسامون دوشنبه و پنجشنبه و جمعه اس پس میبینمت - خیلی خوبه. ساحره نگاهی به ساعتش انداخت. -اوه اوه پاشین پاشین باید بریم سر کلاس دیر شده. سارا جون مواظب خودت باش راستی شمارتو بده یه موقعی واست زنگ بزنم - اره حتما ساحره رو کرد به امیر‌طاها. -ببخشید آقای کاظمی کتابتونو میدین؟ کتاب را گرفت. -بگو ساراجان؟ -ععع ساحره این چه کاریه داخل کتاب مردم شماره مینویسی؟ چیکار کنم محسن؟ همین تو دسترس بود باز رفتیم کلاس شمارشو وارد گوشیم میکنم. ادامه دارد... 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓