eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.9هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.7هزار ویدیو
183 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸خادم شهدا ☡بزگترین خطرمد⬅برهنگی تدریجی بشر ☡مراحل پسرفت عفاف وحجاب در 3⃣دهه گذشته کشور 1⃣ دهه 70:کوتاه شدن روسری های بانوان 2⃣ دهه 80:کوتاه شدن مانتوهای برخی بانوان 3⃣ دهه 90:کوتاه شدن شلوارهای آقایون وبانوان❗❗ ✖وسال1400:کم لباسی بشریت❌ 💠کلام زیبای قرآن درارتباط باحجاب 🌷مواظب باشیدشیطان لباستان را نگیرد.(27/اعراف) ❌اقدام حداقلی ما👈تماس با روابط عمومی دولت و درخواست ورود جدی و فوری ارگانهای دولتی(صمت، نیروی انتظامی، ارشاد و...)به اوضاع پوشش بانوان 📞وزارت کشور :02184861 📞بخش ححاب و عفاف وزارت کشور: 02184867405 🏴@hejabuni|دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🌸خادم شهدا ☡بزگترین خطرمد⬅برهنگی تدریجی بشر ☡مراحل پسرفت عفاف وحجاب در 3⃣دهه گذشته کشور 1⃣ دهه 70
🔹درصورت تمایل هرگونه پیگیری خودرابالینک زیربه اشتراک بگذاریدومشوق ما درپیگیری جدی تراین مسائل باشید. @Donyayefani200 لینک ارسال نظرات شما در کارگروه مطالبه گری : @ZohorAshgh 🏴@hejabuni|دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_نوزدهم 💠 به محض فرود هلی‌کوپترها، عباس از پله‌های ایوان پایین رفت و تمام
✍️ 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یکی از مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن با تانک اینجا رو می‌زنن؟ پخش شید!» 💠 بدن لمسم را به‌سختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد. او همچنان فریاد می‌زد تا از مقام فاصله بگیریم و ما می‌دویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام می‌آید. 💠 عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به‌سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم. رزمنده‌ای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمی‌داد و من می‌ترسیدم عباس در برابر گلوله تانک شود که با نگاه نگرانم التماسش می‌کردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله‌های خمپاره را جا زد و با فریاد شلیک کرد. 💠 در سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشی‌ها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به‌سرعت برگشت. چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده می‌شد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 تکیه‌ام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانی‌ام شکسته است. با انگشتش خط را از کنار پیشانی تا زیر گونه‌ام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ شکست و اشک از چشمانم جاری شد. 💠 فهمید چقدر ترسیده‌ام، به رزمنده‌ای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند. نمی‌خواستم بقیه با دیدن صورت خونی‌ام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس می‌گوید :«داعشی‌ها پیغام دادن اگه اسلحه‌ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.» 💠 خون در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟» عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمی‌دانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بی‌توجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب می‌لرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!» 💠 روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«می‌دونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار حراج‌شون کردن!» دیگر رمقی به قدم‌هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد. 💠 اگر دست داعش به می‌رسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل! صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ داعش را با داد و بیداد می‌داد :«این بی‌شرف‌ها فقط می‌خوان ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمی‌کنن!» 💠 شاید می‌ترسید عمو خیال شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون می‌جنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟» اصلاً فرصت نمی‌داد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی می‌کنه تو این جهنم هلی‌کوپتر بفرسته!» 💠 و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیات‌شون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی می‌رسن!» عمو تکیه‌اش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش می‌جنگم!» 💠 ولی حتی شنیدن نام امان‌نامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد. چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت... ✍️نویسنده: 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
286.8K
🎤چطور امر به معروف کنیم در این شرایط جامعه. ⁉️ 📌 رفتاری کنیم که مارودرکنارخودش بدونه نه درمقابلش👌 🎵حجه الاسلام مختاری 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍀🌸 نوبتی هم که باشه نوبت شما پدر و مادر عزیزه که یه تغیری در روش تربیتی تون بدین😉 بعله درست شنیدید! حالا چرا🤔 به این خاطر که نسل جدید هیچ چیزی رو بی دلیل نمی پذیره 😬 برای همین شما مادر یا پدر گل قبل از اینکه بگی دختر قشنگم چادر بپوش باید توضیح بدین که چرا چادر باید پوشید؛ چرا حیا و عفاف لازمه... قبل از اینکه بگی پسر عزیزم به دختر مردم نگاه نکن باید بگی چرا و چطوری نگاه نکنه ... اینا همه سوال هایی هستن که اگه رو هم بمونه درست مثل شب امتحان یقه آدمو میگیره... حق میدم بهتون ،چون با وجود فضای مجازی و رسانه های مختلف تربیت مقوله سختی شده... اما شدنیه .. کافیه تلاش کنید🌸🌸 خدا هوای مامان بابا ها رو زیاد داره🙃 ⬅️درادامه به شما پدر و مادرا چند تا راهکار عملی ارائه میدیم 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 🧕حجاب می‌پوشم تا بعنوان یک زن مسلمان شناخته شوم🌺 🔸ترجمه و زیرنویس توسط یکی از اعضای کانال دانشگاه حجاب☺️ 🍀ممنونیم ازشون🍀 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧕من یک دختر خانم هستم و عکس معمولی صورتم رو با حجاب به عنوان تصویر پروفایل کاربری در فضای مجازی گذاشتن چند نفر به من تذکر دادند لطفاً بگید که کار من چی میشه⁉️ ✅پاسخ در تصویر بالا☝️ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
| 📖 تقریبا دوسالی میشه همو ندیدیم اگرهم می دیدیم تصویر کاملی نداشتیم از پشت ماسک و با فاصله اجتماعی 🧕..... 🧔........ 👩‍🦱....... 👱‍♀️ این بار عمه جون همه فامیل و به باغشون تو شهریار دعوت کردن 🏞️ یه عده گفتن دوره، یه عده گفتن تو این کرونا چه لزومی داره؟! یه عده که قبل کرونام قهر وکدورت و کینه علت نیومدن شون بوده و هست همچنان از خودشون رونمایی نکردن🙋‍♂️ خلاصه ما سی چهل نفر که اومدیم و جمع شدیم؛ خانواده محسنی و فراهانی هستیم و خانواده ی شایان و توکلی. ما و محسنی ها مقید و بلعکس توکلی ها و خانواده شایان، ‌شعارشون"آدم باید دلش پاک باشه" بوده و هست. وسوال من از کودکی اینکه چرا این دل پاک در ظاهرشون رسوخ نکرده؟ سپیده که پاچه تنگ شلوارش عجیب فاصله روتا مچ پاش رعایت کرده بود🦶به سمت مرتضی رفت وگفت:خب مرتضی دانشگاه چه خبر می رسی درس بخونی یا اونجام ستاد امر به معروف زدی؟ صدای خنده دسته جمعی.... وقتي مرتضی فاصله‌ خودشو با سپیده دید سرش و پایین انداخت و به دکمه پیراهنش خیره شده بود. یباره سرش و بالا گرفت و با لحن جدی گفت:"عه کلاغه رو!" تا سپیده سرشو چرخوند، مرتضی دوییدو بین مازیار و نیما روی مبل خودشو جا کرد و گفت:والا ما که داریم درس می خونیم ولی یه عده دانشگاه رو با ... اشتباه گرفتن. سپیده شالش رو که رو دستش آویزون بود کشید و مچاله کرد و به سمت مرتضی پرت کرد. -چرا فرار می کنی مگه چیکارت کردم؟! مرتصی باخنده گفت:از پرتاب ونشونه گیریت کاملا معلومه کاری نداشتی باهام. سپیده:واقعا که بی جنبه ای😠 مازیار بلند شد و از پسرا جدا شد به سمت سپیده رفت. -ول کن بابا این برادرا نمی‌ زارن دو دیقه مثل بچگی هامون خوش باشیم. مرتضی دستاشو کشید جلو و گفت:من از خدامه مثل بچگی ها باشیم بیا پسرا با پسرا،🧔🤵🙋‍♂️🤵 دخترا با دخترا🧕👩‍🦱👱‍♀️🧕 سپیده:آقا کوچولو شما دیگه خرس گنده شدی عزیزم. دلت باید پاک باشه. حالا انگار ما گفتیم. مثل بچگی ها ما میخواییم خاله بازی کنیم پسرا کشتی و فوتبال ... زنونه مردونش کرد سریع ______________________ من خواهر مرتضی هستم، وقتی مشغول پذیرایی بودم حواسم به این گپ وگفتا بود ولی واقعا نمیدونستم چی بگم. مخصوصا جمله‌ی "آدم دلش پاک باشه" که حالم از شنیدن این جمله بد میشه. بنظرتون چی بگم، این بحث تو گروه فامیلی مون بد جوری داغ شده. نظرشماچیه؟! نظرتونو بفرستین برام🙂 🆔 @Shhmbk 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
❓آیا بی حجابی در جامعه سبب کم شدن انحرافات جنسی و افزایش امنیت میشه؟ 🧐 ❓آیا مردان غربی به دلیل عدم رعایت حجاب توسط بانوان ،چشم و دل سیر ترند؟ ...🧐 📈آمار ها چه میگویند؟📝 🕑در حالی که فراوانی تجاوز در ایالات متحده از ایالتی به ایالت دیگر متفاوت است ، به طور متوسط ​​هر 1-2 دقیقه یک مورد تجاوز جنسی رخ می دهد.😱 🔻 در ایالت متحده ی آمریکا افراد دارای معلولیت دو برابر بیشتر قربانی تجاوز جنسی یا تجاوز قرار می گیرند.😞 🔻در ایالات متحده تخمین زده می شود که تنها 9 درصد از تجاوزگران تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند و تنها 3 درصد از آنها در زندان به سر می برند. 97 درصد تجاوزگران آزادانه رفت و آمد می کنند 😤 🌐منبع: https://worldpopulationreview.com/country-rankings/rape-statistics-by-country 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیستم 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از ز
✍️ 💠 در را که پشت سرش بست صدای مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد. دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود. 💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمی‌زند زیرا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود. چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرین‌تر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه می‌زد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمی‌گشت. 💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانی‌ام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و می‌ترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم. پس از یک روز روزه‌داری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از برای حیدر ضعف می‌رفت. 💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود. گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل می‌کردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش می‌چکید. 💠 چند روز از شروع می‌گذشت و در گیر و دار جنگ فرصت هم‌صحبتی‌مان کاملاً از دست رفته بود. عباس دلداری‌ام می‌داد در شرایط عملیات نمی‌تواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم. 💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را می‌لرزاند. شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم می‌خواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، می‌خوای باهاش حرف بزنی؟» 💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بی‌خبرم! انگار صدایم هم از در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظه‌ای سکوت، صدای ضربه‌ای و ناله‌ای که از درد فریاد کشید. 💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد می‌تونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!» احساس نمی‌کردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و به‌جای نفس، خاکستر از گلویم بالا می‌آمد که به حالت خفگی افتادم. 💠 ناله حیدر همچنان شنیده می‌شد، عزیز دلم درد می‌کشید و کاری از دستم برنمی‌آمد که با هر نفس جانم به گلو می‌رسید و زبان عدنان مثل مار نیشم می‌زد :«پس چرا حرف نمی‌زنی؟ نترس! من فقط می‌خوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!» از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفس‌های بریده‌ای که در گوشی می‌پیچید و عدنان می‌شنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت می‌برم!» 💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر منه و خونش حلال! می‌خوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود. جانی که به گلویم رسیده بود، برنمی‌گشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمی‌آمد. 💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. پیشانی‌ام دوباره سر باز کرد و جریان گرم را روی صورتم حس کردم. از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا می‌زدم و دلم می‌خواست من جای او بدهم. 💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال می‌کردند سرم اینجا شکسته و نمی‌دانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه است که از جراحت جانم جاری شده است. عصر، حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته جانم شده بود. 💠 ضعف روزه‌داری، حجم خونی که از دست می‌دادم و عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت. گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زن‌عمو هر سمتی می‌رفتند تا برای خونریزی زخم پیشانی‌ام مرهمی پیدا کنند و من می‌دیدم درمانگاه شده است... ✍️نویسنده: 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6017209693766682595.mp3
21.25M
🦋هنر زن بودن (قسمت3 ) ♨️داوری های نادرست و غیر عادلانه و ظلم و تحقیر زن باعث شده که زن: 🚫_جایگاه خود را نداند. 🚫_به زن بودنش افتخار نکند. 🚫_برای مردگونه بودن تلاش کند. ✅ مباحثی که ان شاء الله قرار است در "هنر زن بودن" بررسی شود 🎵استاد محمدجعفرغفرانی 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💠خانوم خونه‼️ اگه نتونی شوهرت رو با حفظ اقتدارش و با رفتار عاشقانه تو خونه دلگرم کنی ...هر آن ممکنه‌زنان ناپاک با هوسشون اونو جذب کنن 💠آقاے خونہ‼️ اگه همسرت رو با همدلے ،احترام و محبت و عشق سیراب نکنی ... گرگ‌های هوسران در کمین شکار او خواهند نشست ! 💠پدر و مادر عزیز‼️ اگه تو خونہ، خوب و ڪامل و مناسب به نیازهاے فرزندت پاسخ ندے ... بیگانہ‌هایے هستند ڪه براے شڪار دل و ذهنش نقشہ‌ها بڪشند! 🔰حکمت۱۴نهج‌البلاغہ: ڪسے‌ڪہ‌نزدیڪانش‌اوراواگذارند... بیگانہ‌اوراخـــــواهدبرد.... | | 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تهران ، پایتخت شیعیان 24مهر 1400 🔹🔶🔹🔶 مقام معظم رهبری فرمودند : باترویج گناه در جامعه مبارزه کنید مسئله امنیت اخلاقی مهم است به محیط جامعه باید توجه کرد بعضی قمه می‌کشند ، اما برخی هنجارشکنی می‌کنند وگناه را رواج می‌دهند این اگر اهمیتش بیشتر نباشد ، کمتر نیست 95/2/19 🔶🔹🔶 باز ایشان فرمودند ؛ امام خمینی مثل کوه در برابر منکر واضح بی حجابی ایستاد 96/12/17 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💞 غافلان «تشدید» می خوانند و عشّاقِ تو «تاج» ای بنازم «میم» نامت با مشدّد بودنش ! | | به روایتی 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#پرسش_پاسخ #علل_انحرافات_جنسی #فقر_مادی #فقر_عاطفی ♻️قسمت چهارم ❓چه عواملی منجر به بروز انحرافات
❓چه عواملی باعث افزایش انحرافات جنسی در جامعه می شود؟ ♻️قسمت آخر 🔞دیدن تصاویر مستهجن 🔰برخی از جامعه‌شناسان آلمانی ادعا می‌‌کنند که «عادت بیمارگونه‌ دیدن عکس‌ یا فیلم‌های پورن (سکسی)» بر رفتارها و برخوردهای جنسی «معتادان پورن» تأثیر منفی دارد. تا ‌جایی که این بیماران، از انجام رابطه جنسی عادی و عشق‌ورزی لذتی نمی‌‌برند. کاربرانی که داوطلبانه برای ترک اعتیاد خود به روانکاو مراجعه کرده‌اند، اعتراف می‌‌کنند که «دیدن پورن، به بخش جدایی‌ناپذیر ارضای جنسی آنان تبدیل شده است» و آنان نمی‌‌توانند بر «وسوسه و نیاز» دیدن این تصاویر غلبه کنند. 😈کسانی که فیلم های غیر اخلاقی نگاه می کنن در برخورد با افراد دیگه در اجتماع نگاه جنسی دارن و شیطان همیشه برای گمراه کردن اونها امید داره چون اونها برای گمراهی و انحراف از مسیر الهی آمادگی لازم رو دارن. 💏دیدن فیلم های مستهجن باعث میشه افراد مجرد در آینده همسرشون رو با افرادی که در این فیلم ها نقش بازی می کنن مقایسه کنن و ضعف ها و کمبودهای احتمالی همسرش در ذهنش برجسته می شن و نسبت به همسرش دلسرد می شه 🎶موسیقی و غنا 📕شهید مطهری از کتاب "مروج الذهب"نقل می کند که در زمان عبدالملک یا یکی دیگر از خلفای بنی اميه كه *لهو و موسيقی* رايج شده بود، به خليفه خبر دادند كه فلان كس خواننده است و كنيز زيبايی دارد كه او نیز خواننده است و تمام جوان‌های مدينه را فاسد كرده و اگر به كار او نرسيد، اين زن تمام مدينه را فاسد می‏ كند. خليفه دستور داد كه غل به گردن آن مرد انداختند و آنها را به شام بردند. وقتی در حضور خليفه نشستند، آن مرد گفت: معلوم نيست كه آنچه او میخواند، غنا باشد و از خليفه خواست كه خود امتحان كند. خليفه دستور داد كه كنيز بخواند. او شروع به خواندن كرد. كمی كه خواند، ديد سر خليفه تكان میخورد. كم كم كار به جايی رسيد كه خليفه چهار دست و پا راه میرفت و میگفت:بيا جانم به اين مركوب خودت سوارشو.۱ 〽️پروفسور "ولف آدلر" می گوید: *موسیقی*علاوه بر اینکه سلسله اعصاب ما را بر اثر جلب دقت، خارج از حد طبیعی آن خسته می کند، عمل ارتعاش صوتی که در موسیقی ادغام می شود، تولید تعرقی خارج از حد طبیعی در پوست مینماید که بسیار زیان مند است و ممکن است منشأ امراض دیگر بشود. بهترین و دلکش ترین نوارهای موسیقی، شوم‌ترین آثار را روی سلسله اعصاب انسان می گذارد، مخصوصا اگر هوا گرم باشد این تأثیر مخرب خیلی زیاد می شود.۲ 📌خب بالاخره سری پست های عوامل موثر در گسترش انحرافات جنسی رو به پایان رسوندیم.عوامل دیگه ای مثل تاثیر دوستان ناباب،شرب خمر و قمار،پوشش نامناسب و ... هم هست که اگه مایل باشید اونها رو بذاریم برای بعدا و یا اینکه همراهان عزیز کانال راجع بهشون تحقیق کنن و به این آی دی بفرستن arabasadi68@ ان شا الله قرار هست باز هم در پست هامون تغییر و تحول ایجاد کنیم.اگر بازخورد بگیریم خیلی کمک می کنه به ارتقای کیفیت پست هامون.منتظر نظرات تون هستم 📚۱.مطهری،تعلیم و تربیت در اسلام ۲.سهراب پور،جوانان در طوفان غرایز 🖇سایت پرسمان 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
♨️متوسل شدن به زور و جبر برای سوراخ کردن گوش دختر بچه ای در انگلیس 🔻در یک مغازه جواهر فروشی شهر "یورکشایر" انگلیس زنی با صحنه ای مواجه می شه که چند نفر به جان دختر بچه ای افتادن تا گوشش رو سوراخ کنن.دختر بچه جیغ میزد و می گفت نمی خواد گوشش سوراخ بشه 🔻این خانم از صحنه فیلم می گیره و با عنوان خشونت و کودک آزاری اون رو منتشر می کنه بلکه صدای این کودک رو به جایی برسونه 📌انواع و اقسام سختی ها رو برای زیبایی تحمل می کنن و حتی به زور متوسل می شن اما کسی حرفی نمیزنه.فقط حجاب که تیکه پارچه ای هست و ضرری برای کسی نداره رو تحمیلی و سرکوب کننده می دونن 🌐منبع:https://www.mirror.co.uk/news/uk-news/young-girl-screams-terror-shes-25256279 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا