eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
•°|🔹▪️🔳▪️🔹|‌‌°• چہ ڪــــــــࢪدھ‌اے تو با دلـَـݦــــــ.....؟؟؟ | | 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم دوقسمت نشی از شدت تناقض😂 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔴به روز باشیم ⭕️ اسرائیل روزانه بصورت رسمی ایران را تهدید به حمله نظامی می‌کند، علنا از اختصاص بودجه برای حمله هوایی به تأسیسات هسته ای ایران سخن می‌گوید،روی ماکت تأسیسات نظامی و هسته ایران تمرین می‌کند، روا نیست رگ‌غیرت آنانی که برای "شعارنویسی" علیه اسرائیل روی موشک جامه دریدند و میدرند ورم کند... 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🤔میگن حجاب زنان رو افسرده می کنه!!بریم ببینیم اونورا که حجاب نیست داستان چجوریه ◀️ افسردگی در میان نوجوانان آمریکایی روز به روز شایع تر میشود. – به ویژه نوجوانان دختر که به طور تقریبی حدود سه برابر بیشتر از پسران در معرض تجربیات مرتبط با افسردگی هستند. ◀️ در سال 2017، 13 درصد از نوجوانان آمریکایی 12 تا 17 ساله ( 3.2 میلیون😱) گفتند که حداقل یک دوره افسردگی سنگین را در سال گذشته تجربه کرده‌اند. ◀️ بر اساس نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو از نوجوانان 13 تا 17 ساله که در پاییز2017 انجام شد، هفت نفر از هر 10 نوجوان آمریکایی گفتند که اضطراب و افسردگی یک مشکل بزرگ در بین افراد هم سن آنها در جامعه محل زندگیشان است. و حدودا سه نفر از هر ده نوجوان اظهار داشتند تقریبا هرروز در مورد مسائل روزمره احساس تنش و عصبانیت می کنند. 🌐منبع : https://www.pewresearch.org/fact-tank/2019/07/12/a-growing-number-of-american-teenagers-particularly-girls-are-facing-depression/ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
#رمان_مسیحا #قسمت_پنجم ﷽ حورا: دفعه قبل شش ماه پیش در جشن تولدم بود که ناغافل سر رسیدند. البته خیلی
﷽ حورا: با پرویی گفت: یادته بار اول که دیدمت هیفده سالت بود گفتی بابات نمیذاره روسریتو برداری؟ چرا الان  شالتو درنمی... 😁 وسط حرفش پریدم و گفتم: نه✋ فکرنمیکردم روزی مجبور شوم حرفهای استاد معارف را  به کسی بزنم اما برای اینکه از شرش خلاص شوم گفتم: همیشه که بابای آدم باهاش نیست. من... خودم تصمیم گرفتم یه جیزایی رو رعایت کنم بخاطر رابطه خودمو و خداست نه هیچکس دیگه. خداهم خوشبختانه همه جا هست. درضمن دیگه درست راه برو، نه رو به من. 😒 لبخند روی لب هایش ماسید سیگاری از جیب کت مارک دارش بیرون آورد و خواست روشن کند که گفتم: حالم از بوی سیگار بهم میخوره برمیگردم داخل. 🤢 با اضطراب گفت :خیلی خب نمیکشم یه دیقه وایسا... 😩 صورتم را از او برگرداندم و گفتم: +ما به درد هم نمیخوریم✋ _از کجا میدونی؟ 😟 +ما خیلی فرق داریم خانواده هامون اصلا... 😕 _برا من اصلا وضعیت مالی مهم نیست 😎 +منظورم از نظر اعتقادیه، بابای من مذهبیه خودمم ی...😔 _بیخیال بابات😒 +درست حرف بزن.😡 من خودمم یه سری حریما برام مهمه که معلومه واسه تو هیچ ارزشی نداره _فکرنمیکردم اُمل باشی حوری🙄 +مثلا همین طرز حرف زدنت خیلی بی ادبانه ست😤 _باشه ببخشید اصلا غلط کردم...😓 +ببین... 🙁 _همش میگی ببین، مگه من اسم ندارم😶 +خب نبین من ازت خوشم نمیاد😬 _ولی من هرکاری میکنم که تو احساس خوشبختی کنی 😍 +واقعا میخوای احساس خوشبختی کنم؟ 🤔 _معلومه که میخوام😃 +پس فردا با خانواده ات از ایران برو، بذار احساس خوشبختی کنم😒 _عادته دل آدما رو بشکنی نه؟😢 +ببی... آرش، من... یکی دیگه رو دوست دارم. 😖 نفهمیدم چرا و چطور رازم را به او گفتم. فقط به خودم آمدم دیدم قلبم وحشیانه به دیواره وجودم میکوبد. دویدم داخل و رفتم بالا. در اتاقم را هم قفل کردم. به ده دقیقه نرسید که مادرم آمد پشت در: +بیا بیرون ببینم چی گفتی به این بچه که تا دم در گریه میکرد؟ _اولا که اون لندهور بچه نیست دوما اینکه مثل دخترا زده زیر گریه به من چه فقط کاری رو کردم که تو گفتی +من بهت گفتم آبرو ریزی کنی؟ _گفتی خودم بهش بگم نظرم منفیه، خب منم گفتم +غصه من اینه که حرف دل تو رو باید از زبون غریبه بشنوم _نامرد دهن لق لااقل نذاشت صبح بشه بعد بگه +پس راسته؟ آرام قفل را باز کردم و سرم را بیرون بردم. مادرم چشم غره ای به من رفت و در را هل داد آمد داخل اتاقم. سری در شلوغی اطرافمان چرخاند و گفت : این نه متر جا چی داره که از صبح تا شب چپیدی اینجا؟ سرم را پایین انداختم و منتظر شدم برود سر اصل مطلب. دل توی دل دلم نبود که بفهمم آرش به مادرم چه گفته. اما مادرم هم منتظر بود خودم حرف بزنم مثل قاضی دادگاهی که منتظر آخرین دفاعیات متهم باشد تا حکم نهایی را صادر کند. مادرم آرام دست گذاشت زیر چانه ام و سرم را  به طرف خودش چرخاند و گفت: +منو بابات با اینکه عقاید مختلفی داریم ولی تو یه چیز مشترکیم... _نصیحت کردن +خب اگه نخوای هیچ وقت حرف درستو بشنوی باید بری جایی که هیچکس دوستت نداشته باشه...وقتی برای کسی مهمی سعی میکنه کمکت کنه وگرنه... _مامان میدونم نگرانمی و دوست داری خوشبخت بشم ولی واقعا آرش منو خوشبخت نمیکنه + حورا _جانم +اون پسره کیه؟ _کدوم پسره؟! +همون که دوسش داری خطوط نگاهمان بهم تلاقی کرد. هرچه سعی کردم  نگاهم را از صداقت چشم هایش دور کنم، نشد. میترسیدم با گفتن حقیقت همه چیز پیش از ساختن ویران شود اما حالا که گنجینه دلم پیش غریبه باز شده بود، دیگر باید سفره ترمه قلبم را پیش مادرم پهن میکردم: _میگم ولی مطمئنم مخالفی +بگو شاید موافق باشم _ایلیا +ایلیا؟؟؟!!!! چطوری آخه؟ __اگه ایلیا پسرعموم نبود بازم این حرفو  راجع بهش میزدی؟ +منکه هنوز چیزی نگفتم....حورا جان میدونم که ایلیا پسر خوب و پاکیه ولی... _خوشتیپ و مهربونم هست +پرروووو لبخند من و مادرم در این کلام به هم پیوست. بعد از لحظه ای مادرم سری تکان داد و رو به چشمان منتظرم، گفت: +با این همه من فکر نمی کنم بشه...شما اصلا شبیه هم نیستین... _پس حتما شبیه آرش هستم!😐 ایلیا با بقیه خونواده ی بابا فرق داره... + اوه پسر سیاه سوخته ی عموت چه دلی هم از دخترم برده🙄 _ماماااان +نگیری یامان خندید. از ذوق منهم خندیدم. بغلش کردم و شانه اش را بوسیدم. در گوشم گفت:ولی باید زودتر بهم میگفتی. به قلم؛ سین. کاف. غفاری 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ج 8 هنر زن بودن-2.mp3
30.26M
🦋هنر زن بودن (قسمت 8)بخش 2 ♨️داوری های نادرست و غیر عادلانه و ظلم و تحقیر زن باعث شده که زن: 🚫_جایگاه خود را نداند. 🚫_به زن بودنش افتخار نکند. 🚫_برای مردگونه بودن تلاش کند. ✅ مباحثی که ان شاء الله قرار است در "هنر زن بودن" بررسی شود 🎵استاد محمدجعفرغفرانی 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
✨لذت برترین انتخاب✨ دلم میلرزید 😔 چه لحظاتی بود ... عجیب و دلهره آور بعد از مدت ها کلنجار رفتن تحقیق و تفکر ... امروز قرار بود دست به "انتخاب" بزنم و میدانستم که عیار انسان ها را "انتخاب"هایشان مشخص میکند.😊 به نگاه هایشان فکر کردم ...دوستانم و خانواده ام ... به تمسخرشان، به اینکه شاید دیگر مرا در جمع هایشان راه ندهند ، به اینکه شاید دیگر مرا " خودی" ندانند ... به اینکه دیگر "محبوبِ" آن‌ها نباشم . اما ، محبوبِ خدا بودن برایم مهم تر بود یا محبوب ِ ان ها بودن؟ رضایت امام زمان مهم تر بود یا آن‌ها... لذت ابدی اهمیت بیشتری داشت یا لذات دنیای زودگذرو فانی ... تردید هایم داشت کمتر میشد ...😊 نمیتوانستم نگاهِ خدا را به نگاه آن‌ها بفروشم ... نمیتوانستم ادعای دوست داشتن خدا را کنم و خلاف خواسته اش عمل کنم ... بنظرم "دوست داشتن خدا" ارزش همه چیز را داشت حتی نداشتنِ نگاهِ آنها 😌 و من دست به "انتخاب" زدم ... انتخاب من " " بود 😇 همانکه خدایم ،محبوب ِ قلبم میخواست 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 شهدا سر ازدست دادن تا ما حجاب از دست ندیم💔 🔴 تجمع و مطالبه‌ی مردم شریف ودیندار اصفهان، درخصوص و اعتراض به 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
✅ تفسیر رهبر انقلاب از حدیث : تصور از زن در خانه، تصور یک موجود درجه‌ی دویی است‌ که موظف به خدمتگزاری به دیگران است. این تصور بین خیلی‌ها هست؛ حالا بعضی‌ها به زبان می‌آورند، بعضی‌ها هم به رو نمی‌آورند، اما در دلشان این است. این درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که اسلام بیان کرده است. من مکرر عرض کرده‌ام این حدیث معروف را که «المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة» قهرمان، در تعبیرات رایج عربی، به کارگزار می‌گویند؛ در این حدیث می‌گوید خیال نکن زن کارگزار تو داخل خانه است که باید کارهای خانه را انجام دهد؛ این‌جوری نیست. خب ببینید، این خودش یک فصلی است که از آن چندین فصل گشوده میشود: ✅ مسئله‌ی احترام کار زن در خانه و عدم الزام او ✅ مجبور نبودن او ✅ قابل خریداری شدن این کار یعنی قابل مبادله‌ی با پول. اینها چیزهایی است که در فقه اسلام هست؛ واقعاً فقه ما فقه مترقی و برجسته‌ای است. ➡️ ۱۳۹۳/۰۱/۳۰ @Khamenei_Reyhaneh 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌻یا حسن عسکری علیه السلام🌻 | پروفایل 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
♻️قسمت اول ❓دلیل خیلی از بدپوششی هایی که شاهدش هستیم چی می تونه باشه؟ 😏اگر در دوستان یا اقوام مون خانم بدپوششی داریم حتماً این رو ازش شنیدیم که دلیل پوشش نامناسبش لجبازی هست.حالا این لجبازی می تونه لجبازی با خانواده ،همسر و یا حکومت باشه ❌میگه خانواده من اون چیزهایی که من می خوام واسم فراهم نمی کنن منم دوس دارم حرف شون زیر پا بذارم یا اینکه تو زندگی با همسرش مشکل داره برای اینکه لج همسرشو دربیاره موهاشو بیرون می‌ذاره و مانتو باز می پوشه 💰یه عده هم در اعتراض به گرانی و مشکلات دیگه بدحجاب می شن تا قانون کشور زیر پا بذارن و مثلا ضربه ای به نظام بزنن 📛کودکان لجبازی رو ممکن از والدین یاد بگیرن و یا وقتی کودک ببینه با لجبازی می تونه به خواسته هاش برسه از اون به عنوان ابزاری برای رسیدن به خواسته هاش استفاده می کنه 🔰حجاب حکم خدا هست و اگر رعایت کنیم منفعتی برای خانواده یا همسر و یا حکومت نداره.پس چرا این افراد اصرار دارن ما حجاب رو رعایت کنیم؟ 👨‍👩‍👧‍👦خانواده از این جهت که فرزندشون رو بیشتر از هرکسی دوست دارن و نمی‌ تونن انحراف فرزندشون رو ببینن چون می دونن هم تو این دنیا هم آخرت عقوبت گناه ش رو می بینه،دوست ندارن فرزندشون آسیب ببینه 〽️البته هستن خانواده هایی که در این رابطه مقصر باشن مثلا احکام واجب دیگه رو رعایت نمی کنن فقط روی حجاب حساسیت به خرج میدن.مثلا دروغ میگن غیبت می کنن خلاصه عمل شون با ظاهرشون تناسب نداره و این تناقض منجر به مقابله فرزندشون بشه ادامه دارد... 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
#رمان_مسیحا #قسمت_ششم ﷽ حورا: با پرویی گفت: یادته بار اول که دیدمت هیفده سالت بود گفتی بابات نمیذ
﷽ ایلیا: چند شب قبل از رفتن  اعلام کردم  برای کارهای پروژه ام با میثم چند روزی میرویم کرمانشاه. قرار شد نه من و نه میثم از بسیج و اردو حرفی نزنیم. جلسه توجیهی هم که  طاها گذاشت  نرفتم. شبِ قبل از رفتن، خانه عزیز مهمانی بود اما من و میثم نرفتیم. من رفتم خانه عموی بزرگم و تا صبح با میثم نقشه هایمان را مرور کردیم. صبح فردا آفتاب نزده راهی شدیم.  فکر کردم قرار است  با گروه پروژه برویم. کلی نقشه داشتیم. اما طاها تیم درسی را با اتوبوس جهادی یکی کرد😐 منهم هیچ وقت کرمانشاه نرفته بودم روستایی که استاد نشان کرده بود را هم بلد نبودم. اه سفر با بسیجی ها از آنچه فکر میکردم سختر بود. انگار نه انگار گروه دانشجویی بودیم. تمام مدت راننده ی   مداحی میگذاشت. تیپ و ظاهرشان را هم که نگو همه عهد دقیانوسی بودند. کم سن و سال ترینشان  همیشه بلوز یقه آخوندی می پوشید. و تسبیح دستش بود. وقت نماز ظهر که ماندیم به هوای اینکه سربه سرش بگذارم رفتم کنارش و گفتم: + حاج آقا مسألة😝 _بنده حاج آقا نیستم🙄 +پس چرا لباست شبیه اوناست🤔شاید هستی خودت خبر نداری😁 _خدا شفات بده😒 این را با بی توجهی گفت و رفت در صف نماز جماعت ایستاد. حسابی حرصم گرفت. میثم نمازش را جدا خواند منهم حال و حوصله نداشتم. نه که بی نماز باشم ولی یک خط در میان میخواندم. بعد از نماز آرام به میثم گفتم: با این سعیدشون اصلا حال نمیکنم. میثم فکری کرد و گفت: آره جوجه تیغی خیلی خودشو میگیره😬 یکدفعه سعید از بین شانه هایمان راهش را باز کرد و رد شد. گفتم: هوی این همه جا باید از اینجا بری؟ برگشت و گفت: وقتی یاد می‌دادن نباید غیبت کنین شما کجابودین؟ گفتم:همونجایی که وقتی یاد می‌دادن نباس گوش وایسی، تو بودی. طاها که سر از سجده طولانی اش برداشت، سعید ساکت شد و راهش را کشید رفت. میثم زیر گوشم گفت: اینم بذاریم تو برنامه؟ همانطور که به راه رفتنش نگاه میکردم، با سر تایید کردم. موقع ناهار که شد طبق رسم و رسوم جنگی کنسرو انداختند وسط سفره. اگر استاد اجبار نمیکرد باید باهم برویم یک لحظه هم با آنها همسفر نمیشدم. یکی از بچه ها که مثلا بی طرف تر بود هم مسئول گزارش رسانی پیشرفت پروژه و برخورد و اخلاق بچه های گروه به استاد بود. نگاهی به کنسرو های لوبیا انداختم و گفتم:ما با اینا سیر نمیشیم. سعید دهن باز کرد که: بیا ماروهم بخور دیگه! گفتم: خوردنی نیستی تیغات تو گلو گیر میکنه. سعید آمد جواب بدهد که طاها گفت: بسه سعیدجان سعید صدایش را کلفت کرد که: آخه اینا که از اول سفر دهنشون میجنبه... پوسخندی زدم و گفتم: شاید ماهم مثل تو دائم الذکر شدیم برادر طاها سرش را بلند کرد و گفت: نفری یه کنسرو تونو بگیرین فعلا تا به یه جایی برسیم هرکی بخواد چیزی بخره کنسرو هایمان را گرفتیم و سفره مان را جدا کردیم. به میثم گفتم صبر کند تا بروم دربازکنی چاقویی پیدا کنم. بعد از چند دقیقه گشت زدن بین بچه ها بلاخره چیزی پیدا کردم اما وقتی برگشتم نه از میثم خبری بود نه از کنسروها. 😶 کمی بعد میثم از دور آمد تشر زدم که: _کجابودی؟ +یه دیقه رفتم دستشویی _میمردی صبرکنی تا من بیام؟! +حالا مگه چی شده؟ _ناهارمونو دزدیدن +دهه مگه شهر هرته وایسا الان میام _نمیخوای که بری به طاها بگی؟ +چرا نگم؟ _بقیه دست میگیرن تا اخر سفر میگن اینا نتونستن دوتا کنسرو رو نگهدارن +پس گرسنه بمونیم؟ _میفهمم کار کی بوده من و میثم جداگانه بچه ها را زیرنظر گرفتیم. بعضی هایشان لقمه خالی برمیداشتند که کناری شان سهم بیشتری بخورد. نه کار اینها نمی توانست باشد. یا کار سعید بود یا خود طاها که مثلا اول راه بخواهد از ما زهر چشم بگیرد. 😡 در همین فکرها بودم که طاها رسید: +سلام علیکم😊 _عه باز تو😐 +این کنسرو اضافه اومده اگر شما هنوز سیر نشدین استفاده کنین کنسرو را گرفتم و باخودم گفتم:یه جورمیگه استفاده کنین انگار دستماله😒 کنسرو را بردم پیش میثم و باهم خوردیم. هرچه پرسید که از کجا آوردمش، چیزی نگفتم.  یکدفعه یکی از بسیجی ها جلو آمد و گفت: برادرا کم کم جمع کنید که بریم . راستی شما برادر طاها رو ندیدین؟ پیش ما ناهار نخورد. کنسروشو برداشت رفت. فکر کنم لایق ندونست پیش زیردستاش بشینه☹️ نگاهی به قوطی خالی کنسرو جلویمان انداختم و چیزی نگفتم. سوار اتوبوس شدیم میثم گفت: به نظرت کار طاها بوده؟ اخمی کردم و گفتم : نه کار جوجه تیغیه😤 میثم سیبیلش را خاراند و گفت: پس باید بذاریمش تو اولویت. 🤪 به سعید که دو ردیف جلوتر نشسته بود خیره شدم و گفتم: دارم براش😏 به قلم سین کاف غفاری 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی_آنلاین_معرفی_امام_زمانعج_توسط_امام_حسن_عسکری_حجت_الاسلام_رفیعی.mp3
1.96M
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 (ع) ♨️معرفی امام زمان(عج) توسط امام حسن عسکری(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸عجب مولودی 🌺🌺میلاد با سعادت امام حسن عسکری با شیعیان مبارک باد🌺☝️ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
✳️ چرا حجاب؟ 🔻 آیا منطق اسلام را در مورد می‌دانید؟ هدف اسلام از واجب کردن حجاب چیست؟ اصلا چرا حجاب؟ 🔸 اسلام از می‌خواهد که در محیط خانه [برای شوهرش] آراسته و جذاب باشد و نسبت به زیبایی‌اش بی‌اعتنا نباشد. وقتی مردِ مقابل او شوهرش است، باید نقش زن را بازی کند و آراسته و دلربا و خوشایند و آرامش و آسایش شوهرش باشد. اما وقتی برای کار و خرید و فروش و درس و ایفای وظایف خانوادگی و اجتماعی از خانه خارج می‌شود، باید خود را بازی کند، نه نقش زنانه و جنس مؤنث را. 🔺 برای اینکه زن بتواند به‌عنوان انسان [و نه فقط زن و جنس مؤنث] در جامعه حضور پیدا کند، باید راه رفتن او تحریک‌آمیز نباشد و با ناز و عشوه حرف نزند و اعضایی را که زینت محسوب می‌شوند، مثل سینه و موها و پاها و... بپوشاند؛ به‌گونه‌ای که وقتی با خانمی روبه‌رو می‌شویم، خود را مقابل یک انسان ببینیم، نه یک جنس مؤنث. مطلب روشن است؟ من مجبورم تکرار کنم و از این بابت معذرت می‌خواهم. اگر زن، اعضای زینت خود را نپوشاند و در هنگام راه رفتن زیبایی‌هایش را آشکار کند و به‌طور کلی، اگر وضع تحریک‌کننده و وسوسه‌انگیزی داشته باشد، هر اندازه هم عالم و بااستعداد و فداکار و بافضیلت باشد، در اولین برخورد با ، همان زیبایی‌ها و جذابیت‌هایش جلب توجه می‌کند و قابلیت‌های دیگرش نادیده گرفته می‌شود و تنها یک نگاره‌ی هنری است! 👤 📚 از کتاب «زن و چالش‌های جامعه» 📖 صفحه ۷۳ تا ۷۶ @Clad_girls 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺🌺 💚💚یاحسن یا حسن ،ذکر گداییمونه💚💚 🌺 باتواروم میشه دلی که سرگردونه 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
؟ چادرم فقط از روی اجبار سرم بود سلام😍امیدوارم حالتون عالی باشه😄 من دختر چادری بودم، چون خانواده ام مذهبی بودن😉 ولی یک امایی وجود داره اونم اینکه چادرم فقط از روی اجبار سرم بود☹️ یعنی اصلا عشق نمی کردم😤 هم زمان با چادر انواع و اقسام شلوارهای تنگ و انواع کفش های پاشنه بلند و رنگی رنگی پام بود😖 دیگ خلاصه سرتو درد نیارم منتظر یک فرصت بودم تا چادرمو از سرم دربیارم حتی جلوی نامحرم های فامیل چادر سرم نمی کردم با اینکه مادرم خیلی ناراحت میشد😞اما من میگفتم باید خودم دوست داشته باشم چادرمو ک ندارم😒 تا همین امسال ماه رمضون بود اخر شب ها حرم امام حسین رو از تلویزیون نشون میدادن دلم خیلی میشکست😢💔 همش میگفتم چرا قسمتم نمیشه🤧 غافل از این که نمی دونستم امام حسین از ادم دورو خوشش نمیاد😲 از ادمی ک از چادر مادرش بدش بیاد اصلا خوشش نمیاد😓 از ادمی ک با چادر مادرش بازی کنه خوشش نمیاد🤭 دیگه خلاصه ما تلنگر اصلی مون رو تو ماه رمضون خوردیم و توسط همین کانال و چند تا کانال مذهبی دیگه پاسخ همین چرایی هامو گرفتم و دیدم وااااااای تو چه جهالتی غرق بودم😱😩 اصلا اونجوری ک من فکر میکردم نبوده😶 چادر اوج عشق و حاله😍 اوج شخصیت😎 اوج حیا و پاکدامنی😇 البته بستگی داره فقط ی چادری نما باشی یا یک چادری باحیا که اینایی که گفتم رو درک کنی‼️ تصمیم گرفتم عوض شم😉 تصمیم گرفتم خودمو شخصیتم رو تغیر بدم تا به بهترین ها دست پیداکنم😌 جالب اینجاست که وقتی خودت از ته دل میخوای عوض شی انگار عالم و ادم دست به دست هم میدن تا تورو به اوج کمال برسونن😇😍 ولی خداوکیلی وقتیم خواستم تغیر کنم الکی پلکی تغییر نکردم،هم سختی کشیدم هم رفتم دنبال جواب سوالام😁 مثلا من میگفتم کی گفته شلوار تنگ یا رنگی اشکال داره🤨 خیلی هم خوبه مردا و پسرا چشماشونو درویش کنن🙄 اما وقتی رفتم دنبالش و جوابمو پیدا کردم به حرفایی که قبلا میزدم تو دلم می خندیدم😅 وقتی رفتم دنبال جواب سوالم و دیدم که خدا چشم مردان و پسرانو جوری افریده که به اندام یک خانم که نگاه میکنه لذت میبره حالا چه خواسته یا ناخواسته🤐 بعد باخودم فکر کردم که اون پسر اگه به اندام من نگاه کنه و بعد دچار گناه بشه تموم گناهی که برای اون مینویسن دوبرابر شاید هم بیشتر برا من بنویسن چون من اونو به گناه انداختم🤥🤭 یا این اقایی که ازدواج کرده وقتی به اندام من نگاه کنه اگه خوشش بیاد😵دیگه از خانمش لذتی نمیبره🤕وبعد اگه تو زندگیشون مشکلی پیش بیاد باعث و بانیش منو امثال منیم😰بعد تازه خودمو گذاشتم جای خانم اون اقا که چقدر عذاب میکشه😬 خدا میگه هرانچه برای خودت نمیپسندی برای دیگران هم نپسند🙂 من دوست ندارم زندگیم دچار این تنش ها بشه پس در نتیجه نباید زندگی دیگران رو هم دچار این جور مسائل کنم😊 رفقا هرکسی یک وظیفه ای داره☺️ اگه ماها به وظیفمون عمل نکنیم و عکسش عمل کنیم خدا میدونه اون دنیا چه عذابی قراره بکشیم و تازه این دنیا هم که دار مکافاته🤫 بچه ها دنیا انقدر ارزش نداره که بخوایم یخاطر یک سری مسائل کوچیک برای خودمون گناهای بزرگ بخریم. 📝15ساله از مشهد -------- 🌸ارسال خاطرات: @f_v7951 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐💐💐 امدی و.... 🌺 میلاد نوروبرکت مبارک باد 🎵سرکارخانم خدایاری 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓