Part01_نمایش آن بیست و سه نفر.mp3
16.05M
📚کتاب "آن بیست و سه نفر " بر اساس خاطرات آزاده ی از اسارت احمد یوسف زاده سرگذشت بیست و سه نفر از نوجوانان ایران است که در جریان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۱ به اسارت نیروهای عراقی درآمدند. این گروه کم سن و سال بین ۱۳ تا ۱۷ سال سن داشتند و اکثراً از یک گردان لشکر ۴۱ ثارالله کرمان به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی اعزام شده بودند که در عملیات بیتالمقدس اسیر شدند
📌این کتاب، از آنجا که در برگیرنده خاطرات و رشادت های نوجوانان رزمنده و مقاومت آنان در اردوگاه های ارتش بعث است، ناگفته های بسیاری از دوران اسارت دارد.
#آن_بیست_و_سه_نفر
#احمد_یوسف_زاده
#دفاع_مقدس
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
•°|🔹💠🔹|°•
شعارشان #زن است و تایملاینشان پر از فحش به همسر و خواهر و مادر طرف مقابل‼️
شعارشان #زندگی است و از بالا رفتن آمار کشتهها قند در دلشان آب میشود‼️
شعارشان #آزادی است و پشت تروریستهای جیش الظلم در میآیند‼️
🗣Sarbaz Roohulla Rezvi
اینها نه آزادی حقیقی رو میشناسن ، نه از شٵن و جایگاه و حقوق واقعی زن خبر دارند❗️
🚫 یک مشت انساننمای پر از تناقض و طرفدار هرجومرج و هرزگی ...
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 بمناسبت سالروز وفات حضرت سکینه سلام الله علیها
📹 تا حالا عاشورا رو از این زاویه دیده اید⁉️♥️
♡سکینه دختر با نشاط کربلا بود که ...
#سکینه #حجاب
#استادپناهیان
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#درسهای_یک_فتنه
بخش دوم
✅ یکی از مهم ترین درسهای فتنه اینه که ما آگاه بشیم که دشمن داریم. ما مثل سایر کشورها نیستیم که آمریکایی ها و صهیونیست ها زیاد با ما کاری نداشته باشند.
⭕️ باور دشمن و نگاه به دشمن میتونه تمام محاسبات ما رو اصلاح کنه. ما دشمنی داریم که هر لحظه منتظر فرصتی هست که به ما ضربه بزنه.
💢 در کشورهای دیگه ممکنه هزاران اتفاق بیفته و هزاران نفر به روش های مختلف به قتل برسند ولی اگه توی ایران کوچک ترین اتفاقی که بتونه به دشمن بهانه بده صورت بگیره بلافاصله تبدیل میشه به بزرگترین و پر خبر ترین تیتر جهان.
🔸 در عرض یک روز میلیون ها خبر بابت اون اتفاق تولید میشه و خیلی سریع تمام عناصر و پیاده نظام دشمن به خط میشن و به طور هماهنگ و مشترک علیه جمهوری اسلامی تولید محتوا میکنند...
پس درس اول اینه که ما بدونیم دشمنی داریم بی نهایت فرصت طلب و پلید که قدرت زیادی در ساماندهی پیاده نظام خودش داره...
📌ادامه دارد۔۔۔
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🖤 بمناسبت سالروز وفات حضرت سکینه سلام الله علیها 📹 تا حالا عاشورا رو از این زاویه دیده اید⁉️♥️
S01101402.mp3
388.8K
🏴🎧🎤
گزیده سخنرانی آیت الله جوادی آملی در مورد عظمت حضرت سكینه (س)در بیان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) (1:36)
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم 🔰خدمت زن فمنیست غربی و دنباله رو ایرانی به جای اینکه کلی ورزش رزمی و پرورش اندام ان
🔴به روز باشیم
🔰خودت باش، راحت و رها
کار رقابت بر سر جلوه گری، به چار تا تار مو ختم نمیشه.
بلکه تجربه ی برخی کشورها نشون میده، جدای از بی حجابی، کار به لاغری اجباری و غذا نخوردن و بالا آوردن اجباری واسه لاغری و صدها عمل جراحی خطرناک میرسه...
که چه بشود؟!!!
رهگذران بگن به به؟!!
بی خیالشون شو
زن باش مثل خودت. راحت باش... تو نیازی نداری به اینکه شبیه عروسکها بشی...
نیازی نداری موهای فرتو صاف کنی و موهای صافتو فر... نیاز نداری سیفیدیتو برنزه کنی و اگه برنزه ای در حسرت سفید شدن به سر ببری و با کلی انقلت های آرایشی، وقت و پول و آرامشت رو هزینه کنی به انضمام سلامتی... برای هیچ و پوچ...
هیچ و پوچی از جنس جیب خالی از آرامش و پز عالی با آرایش...
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
Part02_نمایش آن بیست و سه نفر.mp3
15.48M
📚این کتاب، از آنجا که در برگیرنده خاطرات و رشادت های نوجوانان رزمنده و مقاومت آنان در اردوگاه های ارتش بعث است، ناگفته های بسیاری از دوران اسارت دارد.
#آن_بیست_و_سه_نفر
#احمد_یوسف_زاده
#دفاع_مقدس
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🇮🇷
🖼#صرفا_جهت_اطلاع | بلایی که آشوبگران بر سر یک نوزاد آوردند
🍁🍂🍁
❌ اغتشاشگران پنجشنبه شب ؛ توی نازیآباد نارنجک دست ساز انداختن تو ماشین و باعث مجروحیت شدید یک نوزاد شدن😭
اسم این کار رو چی میشه گذاشت؟
اگه بگیم خوی حیوانی دارن توهین کردیم به حیوانات...
با سلبریتیهایی که دیگران رو تحریک میکنن برای اغتشاش و بهشون آموزش ساخت کوکتل مولوتف و ... میدن ، چه برخوردی و کِی انجام میشه⁉️⁉️
کماکان منتظریم •••••••
#روشنگری | #حجاب | #برخورد_قاطع
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🛑 موضع صریح رهبر انقلاب دربارهی حوادث اخیر: درگذشت دختر جوان دل ما را هم سوزاند / واکنش بدون تحقیق، ایجاد اغتشاش و ناامنی برای مردم و حمله به قرآن و مسجد و حجاب و بانک و ماشین مردم عادی نبود و برنامهریزی شده بود
🔸 در این حوادث چند روز اخیر بیش از همه به سازمان انتظامی کشور ظلم شد، به بسیج ظلم شد، به ملت ایران ظلم شد. ظلم کردند. البته ملت در این حادثه هم مثل حوادث دیگر قوی ظاهر شد، کاملاً قوی، مثل همیشه، مثل گذشته. در آینده هم همین جور خواهد بود. در آینده هم هر جا دشمنان بخواهند اختلالی ایجاد کنند، آنی که بیش از همه سینه سپر میکند و بیش از همه اثر میگذارد، ملت شجاع و مؤمن ایراناند. وارد میدان میشوند و وارد میدان شدند.
🔹 بله ملت ایران، مظلوم است، اما قوی است، مثل امیرالمؤمنین، مثل مولای متقیان سرور خودش علی علیهالسلام، که هم قوی بود، قویترین بود و هم مظلومترین.
🔸 این حادثهای که پیش آمد، دختر جوانی درگذشت. خب حادثهی تلخی بود. دل ما هم سوخت. ولی واکنش به این حادثه بدون اینکه تحقیقی شده باشد، بدون اینکه هیچگونه امر مسلّمی وجود داشته باشد، این نبود که یک عدهای بیایند خیابان را ناامن کنند، ناامنی را برای مردم به وجود بیاورند، امنیت را به هم بزنند، قرآن را آتش بزنند، #حجاب از روی سر زن #محجبه بکشند، مسجد و حسینیه را به آتش بکشند، بانک را به آتش بکشند، ماشینهای مردم را آتش بزنند. این واکنش به یک قضیهای که حالا تأسفآور هم هست، این موجب نمیشود که یک چنین حرکاتی انجام بگیرد این حرکات عادی نبود، طبیعی نبود. این اغتشاش، این اغتشاش برنامهریزی شده بود.
۱۴۰۱/۰۷/۱۱
🌸 @hejabuni
نوجوونای عمیق ما رو میپسندن 😍
حرفهای ناب دینی به زبان نوجوونا
توسط یک روحانی که مدیر مدرسهست
🔻اینجا حالِ فکر و دلتون خوبمیشه👇
@lataef
#درسهای_یک_فتنه
بخش سوم
⭕️ خیلی از سیاست مداران طی سال های قبل سعی کردند کاری کنن که مردم خیال کنند دشمنی وجود نداره! بزرگترین ضربه ها رو هم به کشور همین افراد زدند.
وقتی آدم خیال کنه دشمن نداره اونوقت هست که به بدبختی و فلاکت کشیده خواهد شد.
💢 کشوری مثل سوریه مشکلش همین بود که عمده امنیت خودش رو با رفاقت با همسایگان قرار داده بود. خیال میکرد با سلام و صلوات و رفاقت با آمریکا میشه امنیت کشورش رو حفظ کنه! و دیدیم که داعش چطور تونست خیلی سریع سوریه رو به آتش بکشه...
اما کسی که مدام حواسش به دشمن باشه حتما تیزبین و قوی خواهد شد.
🔺 یکی از ویژگی های دشمن ما اینه که ذره ای رحم نداره و اگه دستش به ماها برسه حتما تک تک ما انقلابیون و حتی مردم معمولی رو سر میبرند...
همونطور که در فتنه اخیر دیدیم که چطور به راحتی مردم بیگناه و نیروهای انتظامی رو به شدید ترین وضع به قتل رسوندند و شهید کردند...
🔺 پیاده نظام دشمنان ما انقدر سفاک و جنایتکار هستند که داعشی ها هم به پاشون نمیرسند...
📌ادامه دارد۔۔۔
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
📚 #رمان
1ستاره سهیل(نجات از دایره)
قسمت اول
بیحوصله روی کاناپه قهوهای رنگ لم داده بود. کتاب روبهرویش را ورقی زد و بست. مدام صفحه گوشیاش را چک میکرد.
خودش را کمی جابهجا کرد تا داخل آشپزخانه را ببیند. پشت موهای فرفری عفت را دید، که در حال آشپزی بود.
گوشیاش را از میان کتاب بیرون آورد. پیامکی از طرف دلسا داشت:
«همه رو اوکی کردی؟ ساعت چند؟»
تند تند نوشت: «آره، ساعت هفت. ولی تا از خونه بزنم بیرون، یکم طول میکشه.»
جواب آمد: «نزدیک خونتونم، بجنب.»
خواست جواب پیام را بدهد که شماره دلسا، روی صفحه نمایش گوشیاش ظاهر شد.
دفعه اول، رد تماس داد. اما انگار دلسا، دستبردار نبود.
پاورچین، پاورچین و گوشی به دست به سمت اتاقش رفت. دستگیره در را آرام به سمت خودش کشید و وارد اتاق شد. تماس را وصل کرد.
-چیه هی زنگ میزنی؟ میگم صبر کن. تو کلهات نمیره؟
- یک ساعته منرو سر کوچه حیرون کردی. نمیخوای بیای، بگو نمیام.. اَه..
ستاره، گوشی را به دهانش چسباند.
«من کی گفتم نمیام! خنگه.. گفتم صبر کن زنعمو رو بپیچونم.. یه چند تا چت با مهرداد جونت بکنی، منم اومدم.»
گوشی تلفن را قطع کرد و روی تختش پرت کرد. انگشت اشارهاش را روی شقیقهاش فشار داد. چشمانش را بست و با خودش زمزمه کرد:
« چی بگم.. چی بگم که باور کنه؟ اون دفعه که گفتم مهناز حالش بد شده.. این دفعه.. آهان !فهمیدم.»
از روی تخت که بلند شد، صدای فنرهای تخت هم به هوا رفت. بشکنی در هوا زد. با حالت حقبهجانب، از اتاق خارج شد و به آشپزخانه رفت.
بوی سیب زمینی سرخشده، حسابی اشتهایش را قلقلک داد. نتوانست جلوی خودش را بگیرد. ناخنکی زد و دو سیبزمینی داغ را که در حال جلز و ولز در ماهیتابه بودند، برداشت. درحالیکه سیب زمینیها را ایندست و آن دست میکرد، تا خنک شوند، با یک حرکت به هوا پرتابشان کرد و بلعید.
- اوم.. بهبه.. عفت جون! یعنی دستپختت معرکه است والا! لنگه نداری!
عفت ابرویی بالا انداخت و گفت: «ناسلامتی زن عموت هستم...»
-بر منکرش لعنت! میگم زنعمو، یکی از دوستهام، تازه عروس شده. همه بچهها رو دعوت کرده رستوران، شیرینی عروسی.. منم گفتم هرچی زنعمو بگه.. عفت جون! چیزه.. یعنی زن عموجون.. برم دیگه؟
عفت کفگیرش را توی بشقاب گذاشت. دست به سینه، رو به روی ستاره ایستاد. چشمانش را ریز کرد و گفت: «جدیداً خیلی اینور اونور میریها!!»
بعد خیلی سریع حالت چهرهاش را تغییر داد. لبخندی به پهنای صورت زد و گفت: «من چکارهام، عزیزمن؟ صاحباختیاری فقط دستپخت خوشمزهی زن عموترو از دست میدی و غرغرهای عموجونت نصیبت میشه.. برو بهت خوش بگذره.»
چشمان ستاره برقی زد. عفت را که داشت در یخچال را باز میکرد، از پشتبغل کرد و در گوشش آهسته گفت: «عاشقتم!! »
به اتاقش برگشت. به گوشیاش که روی تخت ولو شده بود، نگاهی انداخت؛ شش تماس ازدسترفته از طرف دلسا داشت.
لبش را گزید.
-اَه، مثل کنه میمونه!
بهطرف کمد لباسهایش رفت.
چند مانتوی رنگی را روی تخت انداخت. چند شال و روسری را هم کنار مانتوها گذاشت.
اینکه چه مانتویی با چه شلوار و روسری بپوشد، برایش سختترین تصميم دنیا بود.
دلش میخواست بدرخشد و خاصترین باشد.
بالاخره، شال قرمز با مانتو سفیدش را پوشید.
خودش را در آینه بررسی کرد. احساس کرد، بدون آرایش اصلا جذاب بهنظر نمیرسد.
صورت سفیدش را رنگپریده و لبهای صورتیاش را بیرنگ احساس کرد، اما وقتی برای آرایش کردن نداشت.
گوشی و جعبه آرایشش را در کیف طلایی براقش انداخت.
اینکه چه کفش یا صندلی بپوشد، فکرش را درگیر کرد. صندلهای زرشکی که تازه خریده بود، از داخل کمد برقی زدند. آنها را به دست گرفت و پاورچین پاورچین از هال خارج شد تا بخاطر ظاهرش سوالپیچ نشود.
#جهادتبیین
❌❌کپی به هر نحو ممنوع!
در صورت ضرورت به این آیدی پیام دهید.👇
@tooba_banoo
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓