eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.5هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
186 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺🔻🔺 چه بخواهید باور بکنید چه نه ؛ عده‌ای به شدت دنبال گوشتند❗️ (🫀 فـی قُـــلــــــــــوبهـــــم مــــــــــرض ) طراح: از هنرمندان نهضت پوستر انقلاب اسلامی ═‌ೋ۞°•🌸•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 74 👇
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 74👇 چند روزی به شروع کلاسای دانشگاه باقی مونده بود. توی گیر و دار تهیه کادو واسه زهرا بودم. ته ذهنم فقط پول بود. اونم که ضایع بود! زهرا هم که کلی تاکید کرده بود پول مول اصلا براش نبرم که قبول نمیکنه. مونده بودم چی بهش بدم که دستمو رد نکنه. تهش یه انگشتر طلا با یه چک 50 میلیونی واسش آماده کردم. به پیشنهاد زهرا محل قرارمون از کافی شاپ و رستوران، به امامزاده صالح تغییر کرد. منم که چون تعارف باهاش داشتم، زیاد ساز مخالفت نزدم و قبول کردم. خوبیش این بود که به ما نزدیک بود و نمیخواست توی ترافیکا عمر بسوزونم. پیاده 20 دقیقه اینا بیشتر راه نبود. منم که صبح تا شب توی خونه م. نه ورزشی نه چیزی... و این شد که وسوسه شدم پیاده برم و بعد مدت ها یه حالی به عضلاتم بدم! اینم از ورزش حرفه ای من! دم دمای رفتنم بود که سر و کله پستچی پیدا شد. یه بسته پستی از طرف وزارت علوم! این دور دیگه حسابی تحویلمون گرفته بودن! اون از اسم و رسمی که توی سایت زدن اینم از دعوت نامه ای که دم خونمون فرستاده بودن! نامه رو باز کردم... محتواش همون، محتوای سایت و تبریک و اینا بود. فقط یه دعوتنامه برای مرحله نهایی هم داخلش بود که حالا بعدا براتون میگم. قبل رفتن خودم رو توی آینه چک کردم. مثل همیشه خوشتیب و خوش قیافه! مانتو کوتاه گلدوزی شده اناری رنگ تنم بود با یه شال و ساپورت پوست اناری هیچی دیگه! رسما شده بودم انار! مخصوصا که دونه های انار روی مانتوم به صورت برجسته گلدوزی یا بهتره بگم انار دوزی شده بود. وااای که دهنم آب افتاد. چشمم رو که از آینه گرفتم، یهو برق از سرم پرید! چرا حواس ندارم من! با این قیافه کجا دارم میرم؟ امام زاده؟ یاد شبی که با زهرا آشنا شدم افتادم. یاد هیئت! تابلو بازی که اونجا درآورده بودم. این بار باید یه دست لباس سنگین رنگین میپوشیدم هیچی دیگه برگشتم توی اتاقم! و مواجه شدم با سخت ترین سوال ممکن! حالا چی بپوشم؟؟!! هر چی لباس مباس داشتم ریختم بیرون و همه رو زیر و رو کردم. تا رسیدم به گشادترین و بلندترین لباسی که داشتم. یه مانتو جلو باز سبز رنگ که تقریبا تا سر زانوم میرسید. با مقنعه و شلوار مشکی یه خرده نچسب. من میگم سبز، شما نگید "ایییش! سبز هم شد رنگ" سبز داریم تا سبز! از مغز پسته ای گرفته تا یشمی و کلی سبز تیر و روشن دیگه. لباسام قشنگ و در عین حال سنگین بود. بالاخره این در صاحب مرده رو زدم به هم و پیاده راهی امام زاده شدم. وسطای راه چند باری از پیاده روی غرور آفرینم پشیمون شدم. آخه فکر مسیر سر بالاییش رو نکرده بودم! یعنی هر چی ورزش نکرده بودم یکجا جبران شد. پیاده روی توی سربالایی هم که میدونید چه قدر حال میده دیگه! حتما امتحان کنید! همه ماهیچه هاتون به حال میان! مخصوصا که یادت بیاد کادویی که میخواستی بدی رو هم یادت رفته و مجبور بشی نصف راه رو دوباره برگردی کاش وقتی برگشتم خونه جوگیر نمیشدم و با ماشین میرفتم. تا 2 روز بدنم درد میکرد! ✍️ مجتبی مختاری 🆔 نظرات رمان 👈 @mokhtari355 ═ೋ❅📚❅ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 مگه در قرآن نیومده نماز انسان را از زشتی و منکر باز می‌دارد، پس چرا بعضی از نماز خوان‌ها گناه و معصیت هم می‌کنند؟ ═‌ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا