بیا
مگذار نبودنت عادتم
شود... 🤍🫀
#تولیدی | #پروفایل | #جمعه
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
🎗 بزرگترین اجتماع خانوادگی حجـاب 🗓 پنجشنبه ۴مردادماه ساعت۱۶:۳۰ 📍 در ورزشگاه صـد هزار نفره آزادی ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 اجتماع دختران انقلاب در ورزشگاه آزادی
🔺 در این اجتماع ۳۱۳ دختر کم حجاب به خواسته خودشان حجاب چادر را برگزیدند.
❤️با حضور خانواده شهدا و خانواده #شهید_رئیسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 یکی دیگر از اعضای شورای راهبری دولت جدید، آقای حسین مرعشی است .
ببینید چه راه حل هلوئی برای رفع تحریمها داره!!!!!
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کار هوشمند درباره حجاب
گفتگوی سازنده و نهی از منکر صریح بی حجابها
➖➖➖
🔴صدتااز این مدل ویدئو ها که فطرت و وجدان دختران جوان را بیدار میکنه بسازید
❌بی حجابی تبدیل به یک حماقت و بی فرهنگی مبتذل تبدیل میشه
🔴اقدام کنید
شعار دادن کافیه...
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پنجشنبه / اجتماع بزرگ حامیان عفاف و حجاب در ورزشگاه آزادی تهران علی رغم بایکوت خبری سنگین برخی رسانههای جریان اصلی به اصطلاح انقلابی
🔴 #بیداری_ملت
@bidariymelat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 این جمعیت #یک_ساعت مانده به شروع اجتماع حجاب دختران انقلاب در ورزشگاه آزادیست در اوج گرما.......
⚠️همه اونایی که کارشکنی کردن ببینند و بدانند که دست خدا بالای همه دست هاست......
❤️ دم همه مردم گرم
@dokhtarane_enghelab_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نسخه پیشنهادی رهبری
🔴 در رابطه با حل مسئله کشف حجاب
🔰 #حجت_الاسلام_راجی
🔻 متن کامل صحبتهای راهبردی رهبری
🔺 دریافت نسخه با کیفیت
💠 #سعدا @soada_ir
Hossein-sib-sorkhi.Zendegi-hekmat-dare-eshgh-elat-dare(320).mp3
3.6M
🏴•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ ↻
دارم من هوایِ موکب و مشایه
میمیرم برایِ پایین پایِ
ضریحِ باصفایِ اربابم...
#کربلا | #اربعین | #مداحی
═ೋ۞°•🥀•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🍂|°••••
زندگے حکــــــــــــمت داره...
عـــــ♥ـــشق عـــلت داره ...
#استوری زیبا😢 #اربعین #تولیدی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✂️🧵🪡 آموزش خیاطی ✂️🧵🪡
🔍 آموزش شماره 111
#آموزش_چادر_اشراپی
💛 برای دیدن خیاطیهای آسون دیگهمون #آموزش_خیاطی رو جستجو کن
@Hejabuni
#آموزش_چادر | #خیاطی | #چادر
#آموزش_چادر_مدل_دار | #چادر_عربی #چادر_اربعین | #چادر_آستین_دار | #محرم #مدل_چادر | #اربعین
═ೋ❅✂️❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/3234136359Cb961439883
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_چهل_سوم 🎬: دو سال از احداث باغ گذشته بود، روح الله نگاهی به درختان نوپا
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_چهل_چهارم 🎬:
با پیشنهاد آقای علوی که خود معمم بود و تدبیر بابا محمود، روح الله در پانزده سالگی راهی حوزه علیمه قم شد.
فتانه سنگ اندازی های زیادی کرد که روزگار روح الله را سیاه کند و او به جایی نرسد، انگار یک نوع عهد با کسی کرده بود که باید روح الله را یا از بین میبرد و یا مجنون و دیوانه می کرد، اما مشیت خدا چیز دیگری بود و چه زیبا روح الله را در آغوش علم و دین انداخت و تیر فتانه بر سنگ نشست.
نزدیک دو سال و نیم بود که روح الله
درس دین می خواند، چون فاصله قم تا روستای آنها خیلی زیاد نبود، برای او تعیین کرده بودند که آخر هفته ها و ایام بیکاری و تعطیلی حوزه، او به روستا بیاید و شبانه روز در باغی که خود برپا کرده بود کار کند و روح الله در کنار درس خواندن، همچون سالهای کودکی به درخت و باغ هم میرسید و اینک باغش، باغی سرسبز و پر از انواع درخت پرثمر شده بود، از زرد آلو و هلو و گلابی گرفته تا انگور و انار و انجیر و.. هر درختی را که میشد در این آب و هوا از آن ثمر گرفت، در این باغ موجود بود.
آخر هفته بود که روح الله به روستا آمد، خودش را به خانه رساند، فتانه و بچه هایش مثل همیشه در خانه بودند و با آمدن روح الله، همچون همیشه به جان او افتادند، فتانه بچه هایش را طوری بار آورده بود و آنقدر از بدی روح الله در گوششان خوانده بود که سعید و سعیده و مجید به روح الله نه به چشم برادر، بلکه دشمن خونی نگاه می کردند و گرچه روح الله با آنها با ملاطفت برخورد می کرد، اما باز هم انها رفتار درستی نداشتند.
روح الله وسایلش را داخل اتاق گذاشت، احساس کرد شور و شوقی دیگر در خانه بر پاست اما به روی خود نیاورد چون اگر هم سوال میکرد ،فتانه اورا به مسخره میگرفت و جواب درستی به او نمیداد پس به قصد رفتن به باغ در هال را باز کرد، فتانه از داخل آشپزخانه صدا زد: کتاب و وسایلت را با خودت ببر،امشب توهمون باغ بمون لازم نکرده بیای..
روح الله در را نیمه باز گذاشت به سمت آشپزخانه امد و گفت: داخل باغ کار چندانی ندارم، بعدم امشب خیلی هوا سرده، اونجا بمونم یخ میزنم..
فتانه لقمه ای در دهان مجید چپاند وگفت: خوب یخ بزنی به جهنم...وقتی میگم نیا نیا...من مهمون دارم، نمی خوام چشم مهمونام به نره غولی مثل تو بیافته...
روح الله آهی کشید، خوب میدانست که فتانه حرفی که میزند انگار وحی منزل است و باید اجرا شود چون پدرش در مقابل فتانه انگار زبانش بسته بود، روح الله برگشت و چند تا از کتاب هایش را برداشت، کاپشن آمریکایی گرم و خاکی رنگ پدرش را از سر جالباسی برداشت، گاهی اوقات در سرمای هوا، این کاپشن از پتو هم بهتر تن روح الله را گرم می کرد.
از در هال خارج شد و زیر لب خداحافظی کرد اما مثل همیشه جوابی نشنید
روح الله ، در حیاط را باز کرد و پشت در با عاطفه رو در رو شد.
عاطفه که حالا دختری شانزده ساله بود و مانند مامان مطهره زیبا و قد بلند شده بود با دیدن روح الله لبخندی زد و گفت: عه سلام داداش، تو هم اومدی؟! و بعد گونه های سفیدش از شرم گل انداخت و ادامه داد: یعنی فتانه اجازه داده برای مراسم امشب بیای؟!
روح الله با تعجب نگاهی به عاطفه کرد و گفت: سلام عزیزم، مراسم یا میهمانی؟! مراسم چی؟؟
عاطفه سرش را پایین انداخت و زیر زبانی گفت: خوب...خوب امشب قراره خواستگاری من باشه..
روح الله دست سرد عاطفه را در دست گرفت و گفت: خواستگاری تو؟! تو که هنوز بچه ای...بعدم این آقای داماد کی هست که فتانه ای که به خون ما دوتا تشنه است حاضر شده توی خونهٔ خودش براش مراسم خواستگاری بگیره؟!
اشک عاطفه جاری شد و ..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872