#بخش_دوم
مادری و فرزندآوری، موانع و مشکلات
مگر میشود از مشکلات مادی فرزندآوری و فرزندپروری گفت و از مسکن نگفت؟
درد کمی نیست که وقتی با این اوضاع اقتصادی به هر ضرب و زوری شده، مبلغی به اندازه کل دارایی اجداد صد سال گذشته مان را برای ۸۰ متر آپارتمان جمع میکنیم، اما هرجا که میرویم، تعداد فرزند را که میپرسند، با نگاهی سرد، ردمان میکنند.
آن جا که مردم، به هم، به کودکان، به تداوم نسل و تمدن ایرانی، مهربانی و رحم نمیکنند، آیا حاکمیت نباید ورود کند؟
گفتم آپارتمان! آنقدر حال مادریِ من با آپارتمان خراب است که مپرس!
آپارتمان های دیوار کاغذیِ ۷۰-۸۰ متریِ بی هوا و حیاط و مادری؟! بچه داری؟!
شوخی تلخ سمّیِ پیل افکنِ متاسفانه به واقعیت درآمده ایست!
وقتش نشده ساخت این عمودی های سری سازی شده غیر متناسب با سبک زندگی ایرانی اسلامی متوقف گشته و شهر، افقی و دار و درخت دار و روح دار شود؟...
گفتم درخت و رفتم به بوستان ها [همان پارک ها]!
درددلی جزئی است و شاید جایش اینجا نباشد اما خواستم مسئولین محترم بدانند در شهرهای بزرگ، بوستان ها بیشتر در قبضه سگ و گربههای خانگی زنانِ بچه ندوستِ محله است! بدون هیچ و هیج گونه برخورد جدی قانونی!
تا اینجا که آمدم، بگذار از خودرو هم بگویم. ما خانواده های ۴ و ۵ و چندفرزندی، با کدام خودروی ملیِ بیش از ۴-۵ نفره قیمت مناسب امن و استاندارد، این طرف و آن طرف برویم؟ بله، حرفهایی زده شده اما خروجی اش فعلاً فقط در خیال و رؤیای ماست!
اینها که گفتیم بخشی از مشکلات عمومی مادران شریف ایران بود اما اگر صحبت به روزگار و شرایط ما، مامان دکترها برسد، دل سنگ آب میشود...
شرایطی که تناسبی با زیست زنانه ندارد چه برسد به مادرانه!
شیفت های سنگین ۳۰ ساعته دور از خانه و فرزندان، حداقل میزان مرخصی حتی درصورت بستری فرزند بیمار، تحقیر و حتی تعهد ضمنی برای عدم فرزندآوری در طول تحصیل، عدم همکاری اساتید و همکاران درصورت خدای ناکرده بارداری و بچه داری، زمان نامناسب تقسیم پزشکان متخصص برای طرح تخصص و...
بگذریم…
ایران،
سرزمین قانون های متعالی و مترقی است
اما
به اجرا که میرسد،
امان از اجرا و نظارت بر اجرا...
✍ هـجرتــــــــــــ (د. موحدینیا)
بله و ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
#جمعیت #فرزندآوری #موانع #تسهیلات #مطالبات #مادری #مادران #مسکن #خودرو #اجرای_قانون #نظارت
#بخش_دوم
روز سوم است
آفتاب داغ کربلا طوری بر بدنها تابیده که رنگ پیکرها را تغییر دادهاست.
زنان قبیله مشهور بنی اسد، گذارشان به کربلا افتاده است.
با یک دشت روبرو شده اند پر از نیزه و شمشیرهای شکسته
گویی دو سپاه چند هزار نفری مقابل هم جنگیده اند و برای چند هزار کشته گرفتن، آنهمه سلاح خرج شده است!
حالی که یک سپاه، فقط هفتاد و دو نفر داشته…
دشت،
معطر است
بدنهای مانده قاعدتاً باید نفس کشیدن را هم مشکل کنند
اما دشت سراسر عطرآگین است
قبل از زنان بنی اسد، ملائک از آسمان آمده اند و پیکرها را با آب حیات از بهشت، غسل داده اند…
زنان را اندوه و وحشت فرا میگیرد
میدانند بدن ها، پیکرهای سپاه حسین علیه السلام هستند
و باید دفن شوند
نزد مردان خود برمیگردند و تعریف میکنند
اما مردان… میترسند…
مردان قبیله از ابن زیاد و تهدیدهای رعب آورش، سخت میترسند
زنان اما جور دیگرند
ساعتی پیش، دیدهاند آنچه خلایق تا قیام قیامت خواهند شنید!
تاب ندارند…
به مردان میگویند: باشد! بمانید! خودمان میرویم!
و ابزار دفن در دست، راهی میشوند.
از غیرت و عاطفه زنان، مردان به جوش میآیند!
بیدار میشوند!
ترس رنگ میبازد!
ترس همیشه مقابل عاطفه و غیرت، رنگ میبازد؛
کم میآورد
لرزان و رنگ پریده به گوشهای میخزد…
روز سوم است
مردان و زنان بنی اسد، به کربلا رسیده اند
به دشتی سرتاسر بدن....
باید شروع کنند
شروع هم میکنند
اما
ناگاه متحیر میمانند
روی قبرها چه بنویسند؟!
بنویسند این پیکر کیست؟
صاحب پیکرهایی که سر ندارند را،
چطور باید شناخت؟!......
روز سوم است
همه متحیر اند و دست بر کمر، مستأصل
ناگاه
سواری از دوردست ظاهر میشود
مردی بر مرکبی سوار است
محزون و خاک آلود، روبه قبیله میکند: من این پیکرها را میشناسم
مدد کنید تا تدفین را سرعت ببخشیم...
حق همین است
امام را جز امام، تغسیل و تدفین نمیکند
قانون خداوند است
ولو مستلزم معجزه باشد
حبیب
بریر
حر
زهیر
جون
سعید
قاسم
علی اکبر
عباس...
همه را علی بن الحسین میشناسد و میشناساند
اما نوبت به در خاک گذاشتن پیکر هزار زخم حسین که میرسد،
زین العابدین داخل قبر میرود
هرچه صبر میکنند، بیرون نمیآید.
نگاه میکنند و میبینند مانند عمه اش زینب، صورت بر حنجر بریده گذاشته
و رگ های بریده پدر را بوسه میزند…
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
و السلام علی من دفنه اهل القری
✍ هـجرٺــــ
بله و ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8